تاريخ انتشار: 09 آبان 1391 ساعت 16:43:37
اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه امام هادی (علیه السلام ) و نقش تربیتی ایشان(1)

 پژوهش از: محسن رمضانی گل افزانی
  
مقدمه
با پیشرفت علوم و حرکت سریع جامعه جهانی و همچنین  تلاش قدرتهای بزرگ و صهیونیسم جهانی برای جذب افکار بین المللی به سوی خواسته های خود و تربیت انسانها با توجه به اعتقادات باطلشان که در قالبهای مختف از جمله تلویزیون ، ماهواره و اینترنت انجام می پذیرد؛ لزوم پرداختن به تربیت صحیح و نیز معرفی الگوهای برتر اخلاقی- تربیتی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است در همین راستا باید بیان کرد که معصومین (ع) بهترین الگوهای رفتاری برای جامعه بشری بوده و هستند چرا که با مطالعه  اوضاع اجتماعی – فرهنگی جوامع بشری در طول تاریخ به این نکته خواهیم رسید که هر چند نیازهای مردم در هر عصر با یکدیگر متفاوت است اما به به دلیل وجود شاخصهای مشترکی در آنها ازجمه امنیت، عزت نفس ، شهوت ، علم آموزی و .... تربیت آنها در یک چارچوب واحد انجام میگیرد بنابراین امروزه مشاهده می کنیم در بسیاری از موارد تربیتی از نظرات دانشمندان قدیمی همچون  سقراط،افلاطون و ارسطو استفاده می شود.
 با توجه به مطالب فوق،مطالعه  اوضاع اجتماعی و فرهنگی دوران معصومین(ع) و نقش تربیتی آن حضرات در اصلاح شرایط موجود وتلاش برای به بلوغ رساندن انسانها و حرکت به سوی کمال اگر با رویکرد تطبیقی با جامعه کنونی ونیز بهره گیری از آن تعالیم برای پرورش نسل امروز صورت پذیرد می تواند نقش موثری در مبارزه با جبهه کفر داشته باشد. با تکیه بر توضیحات مطرح شده برآن شدیم تا با نگاهی هرچند کوتاه به فضای فرهنگی جامعه امام هادی(ع) و نقش تربیتی ایشان علاوه برشناخت بیشتر این امام معصوم که چه در محافل دینی و چه در کتب تاریخی سخنان کمی از  زندگی و دوران امامتشان به میان آمده برنامه های تربیتی ارزشمندی برای مخاطبان و همه کسانی که به دنبال تکامل شخصیت خود هستند ارائه نماییم. 
لازم به ذکر است برای تحقیق درباره این موضوع کتب تاریخی مختلف از جمله تاریخ بعقوبی، تاریخ ابن خلدون و مروج الذهب مطالعه گردید اما به دلیل نثر قدیمی ترجمه های آنها از چکیده آنها که در چند کتاب معاصر آمده است استفاده شده است.
  
مختصری از شرح حال خلفا

 

امام هادی ـ علیه السلام ـ با شش تن از خلفای عباسی، هم عصر بودند، که به ترتیب عبارتند از : معتصم (برادر مأمون)؛ واثق بالله  (پسر معتصم)؛ متوکل علی الله (برادر معتصم)؛ منتصربالله (پسر متوکل)؛ مستعین بالله (پسر عموی منتصر) و معتزبالله  (پسر متوکل).
معتصم در سال ۲۱۸ ه‍ ق با مرگ مأمون به خلافت رسید و تا سال ۲۲۷ ه‍ ق حکمرانی کرد. محمد بن عبد الملک تا پایان عمر وزیر او بود1پس از درگذشت او، فرزندش، «الواثق بالله هارون بن ابی اسحاق» ـ که مادرش، کنیزی به نام «قراطین» بود ـ به خلافت دست یافت. او نیز در دوران خلافت خود به سان پدرش به ترکها اقتدار فراوان بخشید.2
او در سنگدلی و بی‌رحمی، رویه مأمون و پدرش را پیش گرفته بود و جان افراد بسیاری را در مسئله حدوث یا قدم قرآن گرفت. بسیاری را شکنجه کرد یا به زندان افکند و سرانجام در سال ۲۳۲ ه‍ ق درگذشت.3 و برادرش «جعفر بن محمد بن هارون»، معروف به «المنتصر بالله» قدرت یافت که «احمد بن ابی داوود» او را «المتوکل علی الله» خواند.4 متوکل بسیار تندخو و بی رحم بود که همگان را با تندی از خود می راند، تا اندازه ای که هرگز محبت او به کسی دیده نشد. او می گفت: «حیا موجب شکستگی است و مهربانی، زبونی و سخاوت، احمقی است». از این رو همواره همگان از او به بدی و بدنامی یاد می‌کردند.5 او در دوران خلافت خود جنایتهای بسیاری انجام داد. این دوران، سخت ترین روزگار برای شیعیان وعلویان در دوره عباسی، بلکه در سراسر تاریخ تشیع به شمار می‌رود. او کینه وصف ناپذیری از خانواده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در دل داشت و این کینه سبب تجاوز و ستم به شیعیان آنان نیز شد؛ به گونه ای که همگی با به قدرت رسیدن او آواره و بی خانمان شدند. در دوران او، امام هادی ـ علیه السلام ـ به سامرا تبعید شد. یکی از اعمال ننگین او، ویران کردن مزار مطهر حضرت سید الشهداء ـ علیه السلام ـ در سال ۲۳۶ ه‍ ق بود که خشم شیعیان را به شدت برانگیخت؛ به گونه‌ای که مردم بغداد؛ در و دیوار و مساجد را از شعار علیه او آکندند و شاعران در هجو او شعرها سرودند. زندگی ننگین او در سال ۲۴۷ ه‍ ق پایان یافت و فرزندش محمد «المنتصر» به قدرت رسید. او بر خلاف نیاکان خود به کارهای شایسته رغبت نشان می داد و ستم روا نمی‌داشت و به علویان احسان می کرد.
او برادران خود، معتز و مؤید را که در زمان خلافت پدرش، ولایت عهدی پذیرفته بودند، خلع کرد.  در نخستین اقدام حکومتی خود، «صالح بن علی» را که از ستمگران و کینه توزان به آل علی ـ علیه السلام ـ بود، از حکمرانی مدینه برکنار کرد و «علی بن الحسین» که فردی خوش رفتار با شیعیان بود، به جای او گمارد.
وی فدک را به فرزندان امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ بازگردانید و آنچه را از ایشان به دست حاکمیت ضبط شده بود، به آنان برگرداند. هم چنین اموالی را برای بخشیدن به علویان در مدینه فرستاد و زیارت مرقد مطهر ابا عبد الله الحسین ـ علیه السلام ـ را که در زمان متوکل ممنوع بود، آزاد کرد. البته دوران حکومت او به درازا نیانجامید و او را پس از شش ماه خلافت، مسموم کردند و به قتل رساندند6پس از او، «المستعین احمد بن محمد بن معتصم»، روی کار آمد که سخت شهوت پرست و اسراف کار بود و شیوه سخت گیریهای خلفای پیشین را از سر گرفت و فساد و عیاشی فراگیر شد7دوران حکومت او نیز چندان به درازا نکشید و در سال ۲۵۲ ه‍ . ق به دستور معتز در سامرا به قتل رسید.8 معتز، خونخوار دیگری از این طایفه بود که دست خود را به خون امام علی النقی ـ علیه السلام ـ آغشت و وی را به شهادت رساند. دوران امام هادی ـ علیه السلام ـ ، فاصله انتقال میان دو عصر متفاوت از دوران حکومت عباسیان به حساب می آید
زندگى سياسى
 زندگى سياسى9 در عصر امام هادى عليه السّلام، بسيار زشت و بدنما بود، امنيت و آسايش از تمام نقاط دنياى اسلامى رخت بربسته بود، افسارگسيختگى در همه جا به چشم مى‏خورد، زيرا سلطه خلفاى عباسى به سستى گراييده بود و از آن همه قدرت و شوكتى كه در زمان منصور و هارون الرشيد و مأمون داشت خبرى نبود، اما علل اين ضعف و سستى به شرح زير است:
تسلّط تركها بر حكومت‏
غلامان ترك زمام امور را در دست داشتند و بر تمامى دستگاههاى دولتى به نحوى مسلّط بودند كه براى خليفه عباسى هيچ نفوذ و يا قدرتى باقى نمانده بود، بلكه قدرت حكومت در دست تركها بود و بس، آنها بودند كه هر كدام از خلفا را مى‏خواستند به كار مى‏گماشتند و هر كه را نمى‏خواستند، بركنار مى‏كردند، تا چه رسد به وزرا و كارگزاران دولت.
ناآگاهى تركها
تركها هيچ گونه اطّلاعى از امور حكومتى و ادارى نداشتند، و از امور سياسى و اقتصادى ناآگاه بودند، و در تمام راه و رفتارشان نظير مردم بيابان‏نشين بودند.
آرى، امور دولت اسلامى به دست اين مردم تندخو و جفا كار افتاده بود كه هيچ نوع سابقه تمدّن و صنعت نداشتند. اين بود كه كشور را با آن گستاخى دچار بحرانهاى خطرناك و مشكلات طاقت فرسا نمودند و به بسيارى از مصائب و حوادث گرفتار كردند.
فساد دستگاه حكومت‏
از نتايج مستقيم استيلاى تركها بر دستگاه خلافت، فساد حكومت و از بين رفتن مسئوليت بود، و از بارزترين انواع فساد، همگانى شدن رشوه و اختلاس اموال مردم به وسيله كارمندان دولت بود كه وزرا و استانداران و منشيان خراجها و مالياتها و آنچه از شهرهاى مختلف، براى دولت مى‏فرستادند، اختلاس مى‏كردند.
واثق، در سال (229 ه) اموال منشيان ديوانى را مصادره كرد و از ايشان قريب به دو ميليون دينار گرفت و متوكّل، اموال ابن زيّات، را كه اختلاس كرده بود، مصادره كرد، همچنان كه اموال منشى خود- عمر بن فرج رخجى- را مصادره نمود. و مى‏گويند: متوكل آنچه از مال وى گرفت، معادل يكصد و بيست هزار دينار و از مال برادرش، برابر صد و پنجاه هزار دينار بود  همان طورى كه از قاضى القضاة يحيى بن اكثم، صد و هفتاد و پنج هزار دينار شد.
استانداران سرزمينهاى اسلامى‏
اما استانداران نواحى مختلف اسلامى، وظايف و مقامات خويش را از وزرا مى‏خريدند، خاقانى وزير، استاندارى كوفه را در يك روز به نوزده استاندار فروخت و از هر كدام رشوه گرفت.
نارضايتى مردم از حكومت عباسى‏
مسلمين با انواع جهت‏گيرى و گرايشها، همگى از حكومت عباسيان ناراضى بودند و هر لحظه آرزوى نابودى آنان را داشتند، به دليل سياستهاى نادرستى كه اعمال مى‏كردند و هيچ يك از موارد آن با احكام شريعت اسلامى توافق نداشت و سياستى بود كه آزادگان را خوار و اشرار و نابكاران را به سيادت رسانده بود.
شكنجه علويان‏
از بدترين شكل سياست احمقانه‏اى كه عباسيان پيش گرفته بودند، شكنجه كردن بزرگان علوى، مناديان اصلاح و عدالت اجتماعى در جامعه اسلامى بود، آنان به بدترين مصائب دچار آمده و ستمهايى را ديدند كه هيچ فردى در جهان اسلام بويژه در زمان متوكل نديده بود، كه متوكل هر چه توانست به ايشان ستم روا داشت و ظلم كرد و سيلى از غم و گرفتارى را بر سر ايشان ريخت. به طورى كه مورّخان نقل مى‏كنند عبيد اللّه بن يحيى بن خاقان وزير متوكل اين ظلم و ستم بر علويان را به وى سفارش و تأكيد مى‏كرد اينك به اختصار برخى از موارد ظلم و جور بر علويان را در عصر متوكل بازگو مى‏كنيم:
حصر اقتصادى‏
متوكل، دستور داد، علويان را محاصره اقتصادى كنند، رسما نيكى و احسان به ايشان را ممنوع اعلام كرد، اگر به اطلاع متوكل مى‏رساندند كه كسى به علويان نيكى كرده- هر چند اندك- او را به دست مجازات مى‏سپرد و بايد تاوان سنگينى را مى‏پرداخت  مردم از ارتباط و احترام به علويان و رساندن هر نوع حقى از حقوق شرعى به ايشان، از ترس سيطره و مجازات طاغوت، خوددارى كردند.
محاصره اقتصادى، بزرگان علوى را سخت آزرد، و تا حد غير قابل وصفى‏آنها را تضعيف كرد كار آنها به جايى رسيد كه چند زن علويه تنها يك پيراهن داشتند و ناچار آن يك پيراهن را در وقت نماز به نوبت مى‏پوشيدند و در اوقات ديگر بدون پيراهن و برهنه در خانه‏هايشان به سر مى‏بردند. در حالى كه طاغوت زمان، متوكّل براى خوشگذرانيهاى خود ميليونها دينار صرف مى‏كرد و بى‏حساب هزاران دينار به خوانندگان، نوازندگان و رقاصان مى‏داد. خوانندگان و نوازندگان و رقّاصان در ميان لباسهاى حرير و ابريشم مى‏خراميدند، اما اولاد رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- و عترت پاك آن حضرت را مانع بود از اين كه كسى حقوق آنها را بپردازد و به اين ترتيب فقر و تنگدستى و محروميت همه آنها را فرا گرفت.
... بارى آن روزگار سياه به سر آمد و زندگى متوكّل با صفحات تيره و ننگين تاريخش به وسيله گناهانى كه در شكنجه بر عترت پيامبر- صلّى اللّه عليه و آله- مرتكب شده بود، در هم پيچيد.
صرف اموال در راه شكست علويان‏
متوكل مبالغ زيادى را به شعراى جيره‏خوارى كه اهل بيت عليهم السّلام را دشنام مى‏دادند، بذل و بخشش مى‏كرد، از جمله به شاعر جيره‏خوار مروان بن ابى الجنوب، احسان زيادى كرد و او را در طلا و اموال غرق كرد و فرمانروايى يمامه و بحرين را به او داد، و تمام اينها صرفا به خاطر كينه‏توزى و بد گويى وى از علويان بود
گرفتارى علويان‏
از ميان همه گرفتاريهاى سخت و دشوارى كه علويان در روزگار طاغوت، متوكّل، دچار شدند، در بند افتادن بيشتر آنان و شكنجه آنها در سياهچالهاى زندان بود بدون آن كه هيچ گناهى مرتكب شده باشند و تنها جرم آنها مطالبه حقوق مردم و بيان هدفها و آرمانهاى جامعه بود، و از جمله علويانى كه در زمان متوكل گرفتار شدند عبارت بودند از:
1- محمد بن صالح‏
نسب شريف اين بزرگوار به امام زكى حسن به على- سيد شباب اهل الجنة و ريحانه رسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله- مى‏رسد. سيد محمد، از جهت فضل، ادب و شجاعت از جمله مفاخر خاندان پيامبر بود، كه طاغوت زمان، متوكل در سرمن‏رأى او را زندانى كرد.
2- محمد بن محمد بن جعفر حسينى‏
وى از مبلّغان حسن بن زيد بود و عبد اللّه بن طاهر، يكى از كارگزاران متوكّل او را گرفت و در نيشابور زندانى كرد و در زندان ماند، تا اجلش فرا رسيد.
قيام يحيى شهيد10
شهيد جاويد، يحيى بن عمر بن حسين بن زيد در برابر ظلم و ستم به منظور مطالبه حقوق مظلومان و ستمديدگان و رنج‏كشيدگان قيام كرد در حالى كه مردم را بپا داشتن حكم خدا در روى زمين دعوت مى‏كرد، وى به جميع صفات بزرگى و خصلتهاى والا آراسته بود. مردى دلاور و شجاع و دور از سبكسريهاى جوانى و ديگر نقيصه‏هايى بود كه هم‏سن‏وسالان او داشتند.
مردم او را دوست داشتند و به وى اخلاص مى‏ورزيدند، زيرا كه آغاز كار خود را با جلوگيرى از خونريزى و پرهيز از گرفتن چيزى از اموال مردم شروع كرد و عدل و انصاف را رواج داد.
اما علت قيام وى به خاطر ظلمى بود كه به او شد و مصيبتى بود كه در زمان متوكّل و ديگران از جانب تركها به وى رسيد ، گروهى از افراد مختلف كوفه دور او را گرفتند و در روزگار مستعين خليفه عباسى به همراه آنها قيام‏ كرد تا اين كه محمد بن طاهر براى جنگ با وى تعيين شد و او با سپاه زيادى يورش برد و پس از نبرد هولناكى يحيى كشته شد و با قتل وى صفحه‏اى از صفحات جهاد مقدس در اسلام در هم پيچيد و محمد بن طاهر به خاطر كشتن ذريّه رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- مجلس جشن عمومى آراست و اوباش و اطرافيانش اظهار مسرّت و شادى مى‏كردند و به او براى پيروزى و نصرت بر كشتن فرزند رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- تبريك مى‏گفتند.
ويران كردن قبر امام حسين‏
از فاجعه‏هاى هولناكى كه در آن زمان بر سر مسلمين آمد، اقدام متوكل طاغوت بر ويران ساختن قبر امام حسين عليه السّلام بود زيرا كه اين قبر راز و رمز كرامت انسانى و تمام فضيلتهاى عالم و هر نوع ارزش والايى را كه در نظر انسانها محترم است، مى‏باشد.
منع مسلمانان از زيارت امام حسين‏
متوكل رسما مسلمانان را از زيارت قبر ريحانه رسول خدا- صلى اللّه عليه و آله- و سيد جوانان اهل بهشت، امام غريب مظلوم منع كرد و افراد مسلّح و كمين‏گاههايى تجهيز كرد و جاسوسانى را براى پيگيرى و شكار كردن زائران گسيل داشت و آنها را مأمور كرد كه بدترين مجازاتها از جمله كشتن و دار زدن و بريدن دست و پا و انواع شكنجه‏هاى ديگر را روا دارند. با اين همه، به رغم اجراى اين همه شكنجه مسلمانان از زيارت قبر نواده پيامبر (ص) خوددارى نكردند و بر آن قبر شريف هجوم آوردند، همين كه متوكل از اين پايدارى مردم مطلع شد، يكى از سران سپاه خود را مأمور كرد و سپاه انبوهى را نيز در اختيار او گذاشت تا جلو زيارت مردم را بگيرند. توده مردم بر او شوريدند و گفتند: اگر همه ما را بكشى از زيارت او دست برنمى‏داريم، ناگزير وى جريان را به متوكل نوشت و سرانجام او دستور داد، كارى به ايشان نداشته باشند.
 
شكوه مسلمين‏
مسلمانان، نهايت شكوه را از متوكل داشتند و او را در مجامع عمومى و مجالس دشنام مى‏دادند و در مساجد و بر در و ديوار خيابانهاى بغداد و جاهاى ديگر دشنام بر او را نوشته بودند و در بين طبقات مختلف و توده‏هاى مردم اشعار در نكوهش وى گسترش يافت و مردم آنها را حفظ كردند.
زندگى اقتصادى عمومى‏11
اما وضع اقتصاد مردم در كشورهاى اسلامى، بى‏نهايت بد بود، اغلب مردم در چنگال فقر و تنگدستى گرفتار بودند و در تنگنا و سختى فوق العاده به سر مى‏بردند و ثروت عمومى منحصرا در اختيار خوانندگان و هرزه‏درايان و اطرافيان و كارگزاران خليفه بويژه تركها بود، اينها بودند كه خانه‏هايشان از اموالى انباشته بود كه نمى‏دانستند چگونه مصرف كنند، و هيچ نوع از انواع كاميابى و شهوترانى را فروگذار نكردند مگر آن كه آن همه اموال فراوان را سخاوتمندانه خرج كردند و هرگاه از نوعى شهوترانى دل‏زده مى‏شدند به سراغ نوع ديگرى مى‏رفتند و همين طور عمرشان در هرزگى و نوازندگى و انعقاد مجالس مى‏گسارى در كاخهاى مجلّلى كه از اموال فقرا و محرومان و بيچارگان فراهم شده بود، مى‏گذشت.
به هر حال، زندگى اقتصادى در بين بيشتر طبقات جهان اسلام فلج شده و نگران‏كننده بود و اين خود يكى از عواملى بود كه مصلحان اجتماعى را به قيام مسلحانه در برابر حكومت عباسى واداشت.
تيره روزى عمومى‏
اكثريت قاطع از توده‏هاى مسلمان در طول روزگار خلافت عباسى دچار بيچارگى، فقر و محروميت بودند، شكوه‏هاى دانشمندان، اديبان و انديشمندان از وضع بد زندگى اقتصاديشان بالا گرفت.
اوضاع دينى‏12
اما وضع دينى در زمان امام هادى عليه السّلام، پريشان و مضطرب بود.
بسيارى از شكوك و اوهام در پيرامون عقايد اسلامى به وجود آمد كه تمام اينها را نيروهاى كينه‏توز و مخالف اسلام به وجود آوردند، از طرفى دانشمندان اسلامى و در پيشاپيش همه، امام هادى عليه السّلام، تضعيف و رد و بطلان آنها را بر عهده گرفتند كه ما در مباحث كلامى امام عليه السّلام، آنها را بيان خواهيم كرد.
                                                                                     ادامه دارد

 

منابع:

  1. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابو الحسن علی بن الحسین، ابو القاسم پاینده، ج۲، ص۴۵۹٫
  2. تاریخ الیعقوبی، ابن ابی یعقوب، احمد، ، ج۲، ص ۵۱۰٫
  3. همان، ص ۵۱۱٫
  4.  مروج الذهب، ج۲، ص۴۹۵٫
  5.  تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۵۱۳٫
  6. .تتمه المنتهی الی الوقایع ایام خلفاء، شیخ عباس قمی ، ج۲، ص۳۵۲٫
  7.  همان، ص ۳۵۳٫
  8.  مروج الذهب، ج۲، ص۵۶۸٫
  9. تحليلى از زندگانى امام هادى(ع) ،شریف قرشی، باقر، ترجمه محمد رضا عطایی، ص 393   

10.همان

11.همان

12.همان

** استفاده از اين مقاله بدون يادكرد نام تويسنده و نشاني سايت ممنوع است **
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=28345
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.