داستان کوتاه " اعتياد به تلفن " مرد پس از ازدواج با خود فكر ميكرد كه همسرش بزرگترين شانس زندگي او خواهد بود. پس از گذشت چند هفته متوجه شد كه همسرش به صحبت كردن با تلفن اعتياد دارد و هر روز حدود 7 تا 10 ساعت با دوستانش تلفني گفتگو ميكند.
مرد در ابتدا سعي ميكرد تا اين موضوع را ناديده بگيرد تا اينكه اولين صورتحساب تلفن رسيد. مرد از ديدن مبلغ پرداختي شوكه شد، اما باز با خود گفت: همسرم، زن خوبي است، حتماً متوجه كار خود ميشود و كمتر با تلفن صحبت ميكند. اين فكر در حد خواب و خيال باقي ماند تا اينكه مرد روزي تصميم گرفت همسرش را نزد روانپزشكي ماهر ببرد.
مرد پس از خرج مبالغ زيادي پول، مطمئن شد كه همسرش بهبود يافته است. روزي آن دو سر ميز شام نشسته بودند كه دوباره تلفن زنگ زد. زن دو باره دوان دوان به سمت گوشي رفت و شروع به صحبت كرد. او پس از نيم ساعت تلفن را قطع كرد و بازگشت. مرد كه با خود فكر ميكرد درمانهاي انجام شده بر روي همسرش نتيجهبخش بوده و او فقط 30 دقيقه با تلفن صحبت كرده، رو به زن كرد و گفت: عزيزم! دوستت سرش شلوغ بود كه زود تلفن را قطع كرد؟ زن با نگاهي به چشمان شوهرش گفت: نه عزيزم. او شماره را اشتباه گرفته بود!
مترجم: آرش ميري خاني (منبع: academictips.org)
|