از آن جا كه القاعده جریانی اسلامگرا محسوب میشود، شناخت دینشناسی رهبران آن از اهمیت بالایی برخوردار است؛ به طوری كه دینشناسی آنان میتواند بر معارف دیگر آنها تأثیر بگذارد. دین از نگاه القاعده، نظام ساده حقوقی است كه از جانب خدا وضع شده تا انسانها با انجام اوامر این «مالك» «مَلكِ» «قهار» بتوانند علاوه بر نجات خود از عذاب اخروی، پاداش شایستهای نیز در بهشت كسب كنند. این رویكرد به دین، بیشتر یادآور رابطه دوران بردگی و ارباب و رعیتی است. اگر انسانها به قوانین خداوند با تفسیر سلفی و وهابیت عمل كنند، در دنیا و آخرت در ازای كردار و رفتار خود میتوانند از آتش خشم الهی در امان بمانند و در غیر این صورت عذاب ارباب جهان آنان را در برخواهد گرفت. از این منظر، دین علاوه بر تأمین خوشگذرانی در آن دنیا، بساط خوشی در این دنیا را نیز به ویژه برای مردان فراهم میآورد. آنها معتقدند كه ما در این دعوت مردم را اگر اطاعت كنند، به بهشتی بشارت میدهیم كه بر آسمان و زمین عرضه شده است و اگر مخالفت كرده و در پی هواهای نفسانی خود برآیند به عذاب الهی هشدار میدهیم. (زرقاوی، 1427،ص، 4)
به گمان آنها كسب رضایت خداوندی كه «پادشاه جهان» است به سادگی به دست نمیآید و بسیاری مواقع رسیدن به این مرحله بدون جانفشانیها و خونفشانیها میسر نخواهد شد.
رهبران القاعده معتقدند :
« برای یاری رساندن به دین پروردگارم و ارج نهادن به خون برادرانم، عزم كشتن امریكاییها و دشمنان دین را كردهام. سوگند به خدا هرگز خون برادرانم را كه در سرزمین فلسطین به دست یهودیان خائن و فرزندان خوك و میمون و با حمایت آشكار سردمدار كفر جهانی ریخته میشود، فراموش نكرده و نمیكنیم. دین پروردگارم جز با ریختن خونها و متلاشی شدن بدنها یاری نخواهد شد. بنابراین، من و برادرانم مانند شمشیری كه از غلافش خارج شود به سوی مرگ رهسپار شدهایم. امت اسلامی در آینده خواهد فهمید كه ما خانوادههای خود را ترك كردیم تا پیام خونبار خود را به جهان برسانیم... پیامی كه مفهومش این است: «بار خدایا، خونهای ما را بگیر تا راضی شوی؛ خدایا قرار مده برای اجساد ما قبری یا خاكی كه اجسادمان را دربرگیرد و سنگ لحدی كه آن را پنهان كند، تا این كه در روز قیامت اجساد ما به بهشت بشارت داده شوند.» (پیام ماهواره ای، رهبران القاعده 5/2/1381)
لذا عنصر «جهاد» در ایدئولوژی القاعده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و ابزاریترین و كلیدیترین مفهوم در آن ایدئولوژی به شمار میرود؛ به طوری كه رهبران القاعده آن را از سایر عبادتهای دینی مانند نماز و روزه و حج مهمتر میدانند. آنها معتقدند مسلمانانی كه در عمل و نظر به «جهاد» نپرداختهاند، اسلام را درك نكردهاند(زرقاوی، پیشین، صص، 214-212)
عبدالله عزام كه از وی به عنوان یكی از مؤسسان و رهبران القاعده نام میبرند، برخی علل جهاد را به صورت زیر بیان كرده است:
1. جلوگیری از تسلط كافران بر مسلمانان؛
2. ترس از آتش جهنم؛
3. عمل به فریضه جهاد و پاسخ به دعوت خدا؛
4. ادامه دادن راه سلف صالح؛
5. استقرار جامعه اسلامی؛
6. حفاظت از مستضعفین زمین؛
7. شهادت و كسب مقام والا در بهشت؛
8. جلوگیری از بیحرمت شدن «امت» و سپر بلای آن شدن؛
9. حفاظت از عزت «امت» و نقش بر آب شدن توطئه دشمنان؛
10. حفاظت از سرزمین اسلامی و جلوگیری از فاسد شدن آن؛
11. ایجاد امنیت برای مكانهای مقدس؛
12. سعادت امت و افزایش ثروت آنها؛
13. بهترین شكل عبادت
ایمن ظواهری در این باره معتقد است: «جوانان مسلمان نباید منتظر اجازه گرفتن از كسی باشند؛ زیرا جهاد با امریكاییها، یهودیان و متحدانشان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است… هر مسلمانی كه به پیروزی اسلام علاقهمند است نمیتواند هیچ ندایی را برای توقف جهاد بپذیرد و نمیتوان امت را از آن منصرف كرد»(ظواهری 2002،ص28)
مطابق ایدئولوژی القاعده، مرز میان انسانها را اعتقاد یا عدم اعتقاد به اندیشه آنان مشخص میكند و كسانی كه از مكتب فكری آنان پیروی نكنند تحت عنوان «كافر، مشرك و منافق» مشمول قوانین وضعشده سختی قرار میگیرند. بر همین اساس «دوستی» و «دشمنی»، با محوریت اعتقادی تعریف میشوند؛ به این ترتیب كه همفكران ایدئولوژیك ما «دوست» و كسانی كه اندیشه دیگری دارند «دشمن» تلقی میشوند.
ظواهری در جای دیگر می نویسد :
« به اعتقاد ما در حال حاضر مهمترین فتنهای كه توحید و عقیده اسلامی را تهدید میكند، فتنه انحراف از دوستی با مؤمنان و دشمنی با كافران است. لذا با نگارش این مطالب سعی كردیم به امت اسلامی هشدار دهیم تا در بیداری مبارك و جهادی پیروزمند ـ انشاءاللهـ مراقب حملات صلیبیهای امریكایی و یهودی علیه امت اسلامی باشند… [زیرا مطابق هشدار] ابنتیمیه؛ باید دانست كه محبت به مؤمن واجب است؛ حتی اگر به تو ظلم كند و دستدرازی كند و دشمنی با كافر واجب است؛ حتی اگر به تو خوبی كند. خداوند متعال پیامبران متعددی را با كتابهایی فرستاده تا همه به دین خدا بگروند، تا محبت فقط به دوستان خدا تعلق گیرد و نفرت به دشمنان خدا اختصاص یابد... ثواب مختص دوستان خدا باشد و عذاب مختص دشمنان خدا».(همان،صص،3و12)
اما چنان كه در ادامه نیز مشاهده خواهیم كرد، القاعده دایره «دوستان خدا» را به اندازهای تنگ كرده است، كه بیشتر شامل جنبشهای سلفی، به ویژه سلفی رادیكال میشود. آنان برای مبارزه و جهاد، اقدام به تعریف و تعیین دشمنان كردهاند كه به طور عمده شامل سه گروه كافران، مشركان و منافقان میشود و سپس تلاش كردهاند با تفسیرهای خاص از برخی مفاهیم دینی مانند «جهاد» و «شهادت»، ایدئولوژی خود را برای مبارزه كارامد كنند. مسیحیان و یهودیان كه از آنها با عنوان «دشمنان صلیبی» یاد میشود، به اتفاقِ پیروان ادیان دیگر در گروه كافران قرار میگیرند؛ برخی پیروان اهل سنت از جمله منافقان هستند و شیعیان نیز گاه در گروه منافقان و گاه مشركان میگنجند.
به عبارت دیگر، القاعده برای مبارزه با تك تك دشمنانی كه تعریف كرده، در پی ارائه حجت شرعی خاصی برآمده است و با اطلاق هر كدام از آن عنوانها به گروههای یادشده زمینه را برای مبارزه فراهم كرده است. نگاهی به تمام گفتارها و نوشتارهای زرقاوی ما را با این واقعیت آشنا میسازد كه یكی از بزرگترین دغدغههای زرقاوی، تئوریپردازی برای جنگ با شیعیان است و این كه چرا مبارزه با شیعیان در اسلام مشروع شده است. وی كه پیشاپیش به سختی این كار واقف بود، بیشترین تلاش خود را در سالهای اخیر به همین امر اختصاص داد. او در این راستا شیعیان را مهمترین دشمن معرفی كرد و مقابله با آنان را بر مبارزه با «صلیبیها» ترجیح دارد.
زرقاوی معتقد بود كه :
« دشمنان ما چهار گروه هستند: امریكاییها، كردها، وابستگان دولت عراق و شیعیان. از نظر ما، گروه اخیر كلید تحولات سیاسی [عراق] است؛ به این معنا كه اگر ما مركز و عمق دینی، سیاسی و نظامی آنها را هدف قرار دهیم، آنها نیز تحریك میشوند و خوی وحشیگری خود را به اهل سنت نشان میدهند. اگر در این طرح موفق شویم، میتوان گفت توانستهایم اهل سنتِ غافل را نسبت به این گروه آگاه و بیدار كنیم. در آن هنگام آنها به خطر و مرگی كه به واسطه همین كافران بر بالای سرشان به پرواز درآمده، آگاه میشوند» (زرقاوی،پیشیین،73).
وی در جای دیگر می گوید :
«(شیعیان) افعیهای خفته، عقربهای مكار خبیث، زهرهای كشنده و دشمنان در كمین نشسته هستند. ما در این جا در دو جبهه در حال نبردیم. جبهه اول، در مصاف با دشمن آشكار است و جبهه دوم، جبهه و جنگی شدید با دشمنی مكار است كه به لباس دوست درآمده و ابراز موافقت و پیوند میكند؛ در حالی كه در درون شر و شرارت و كینه دارد و میراث تفرقه ذاتی را كه در تاریخ اسلام شاهد آن بودهایم، به همراه میكشد... واقعیتهای تاریخی بیانگر این حقیقت است كه تشیع با اسلام هم خوانی ندارد؛ مانند یهود و نصارا كه تحت شعار اهل كتاب با هم مشتركاند... این قوم بر محور كفر جمع شدهاند... جنگ با امریكا آسان است؛ زیرا دشمنی آشكار است و به دلیل ضعف سیستم اطلاعاتی، نسبت به منطقه و مجاهدان بیاطلاع است. ما نیك میدانیم كه نیروهای صلیبی بالاخره روزی این خاك را ترك خواهند كرد. به همین دلیل، آنها(امریكاییها) چنین ارتش و پلیسی تشكیل میدهند تا مأموریت خود را به آنها واگذار كنند... واقعاً شیخالاسلام «ابن تیمیه» راست میگفت، زمانی كه در وصف حال شیعیان، پس از یادآوری تكفیرشان نسبت به اسلام، گفت: «به كفار علیه مسلمانان كمك میكنند، به تاتار یاری میرسانند و از اصلیترین دلایل طغیان چنگیز به شمار میآیند. آنان كافران را بر اسلام چیره گردانیدند و سبب ورود هولاكو به سرزمین عراق، تصرف حلب و... شدند.... قلوب شیعیان مملو از كینه و خشم نسبت به بزرگ و كوچك و صالح و غیرصالح مسلمانان است كه در قلب هیچ قوم دیگری وجود ندارد. بزرگترین عبادت آنها بدگویی و دشنام به مسلمانان و اولیاءالله است.(همان،صص،61-66)
اما گذشته از صلیبیها و شیعیان كه القاعده اختلافات عقیدتی ـ كلامی بسیاری میان خود و آنان قائل است و به راحتی میتواند در ایدئولوژی خود برای جهاد علیه آنان فتوا صادر كند، در میان مسلمانان اهل سنت نیز گروههایی را برای مبارزه تشخیص داده و تفكیك كرده است. البته آنان نسبت به باقی مسلمانان، اولویت كمتری دارند و جهاد با آنان به مراحل بعدی واگذار شده است. علمای محافظهكار اهل سنت، حاكمان كشورهای اسلامی، جنبشهایی چون اخوانالمسلمین و حتی توده مردمی كه سرشان به زندگی خویش گرم است و در چكاچك مبارزات، القاعده را یاری نمیرسانند از جمله دشمنان، یا دستكم مسلمانان غیرحقیقی، تلقی میشوند.
ظواهری در این باره معتقد است كه:
« حاكمان اسلامی هم به دستورات و شریعت الهی پشت پا زدهاند و هم با یهودیان و مسیحیان دوست شدهاند. ... (آنها) به رغم ادعای مسلمان بودن، بیش از سایر گروهها از عقیده تولی و تبری دور افتادهاند. خطر این گروه برای امت اسلامی به قدری وسعت یافته است كه بزرگترین عامل انحراف امت اسلامی از عقیده خود به حساب میآیند... دشمنان اسلامی به خصوص امریكاییها، یهودیان، فرانسویان و انگلیسیها توانستند با یك سلسله توطئه، قرارداد، روابط سری، امتیازات، حسابهای پنهانی، خرابكاری و جذب نیرو، این گروه از حاكمان را بر سرنوشت مسلمانان مسلط كنند... علمای درباری هم فتواهای دیكتهشده از بالا را امضا میكنند. طبق این فتواها، سیطره بیگانگان، غارت ثروت كشور، سلطهجویی صلیبیها و كشتار مسلمانان در عراق مباح خواهد شد. سپس مفتی اعظم عربستان مجوز صلح با اسرائیل را صادر میكند» (ظواهری،پیشین،22-25).
(اهل سنت) نیز از منظر القاعده به چند گروه تقسیم شدهاند:
1. عامه: آنها اكثریتی ساكت و حاضر، اما در اصل غایباند؛ اگرچه در مجموع از امریكا بیزارند و آرزوی نابودی آن را دارند، در عمل چشم به آیندهای پرآسایش و زندگی با رفاه دارند. آنها برای تبلیغات و بازیهای سیاسی طعمهای مناسب هستند.
2. علما و نخبگان.
3. اخوان: آنان دست به تجارت با خون شهدا زده و بزرگی خود را بر جمجمههای مخلصان بنا نهادهاند. دست از سلاح و زره برداشته، به جهاد جواب «نه» گفته... و دروغ بافتهاند. تمام تلاش آنها تسلط بر مناصب سیاسی به نمایندگی از اهل تسنن است تا سهمی در حكومتی كه به زودی تقسیم میشود داشته باشند. در درون طمع تسلط بر عموم مجاهدان را از طریق حمایت مالی... دارند... و اكنون نیز در تلاش برای تشكیل هیأت شورای اهل سنت و الجماعه هستند تا سخنگوی این گروه باشند. در واقع، عصا را از وسط گرفتهاند تا بر اوضاع سیاسی مسلط شوند. دین آنها دو رنگی است، پایبند اصول ثابتی نیستند و سخنانشان از پایگاه شریعت برخوردار نیست.
4. مجاهدان: آنها مخلصان اهل سنت و عصاره بهترینهای این سرزمین هستند. در یك كلام میتوان آنان را منتسب به اصل عقاید اهل سنت و مذهب سلفی دانست. این گروه با دو ویژگی زیر از «مجاهدین مهاجر» متمایز میشوند: اول، بیشتر آنها دچار فقر تجربه و مهارت، به خصوص در زمینه كار گروهی و سازمانی هستند... دوم، با آن كه مینها كاشته، موشكها شلیك و خمپارهها پرتاب میشوند، آنها همچنان خواهان سلامت و بازگشت به آغوش همسران خود بدون كوچكترین خراشی هستند.
5. مجاهدان مهاجر (همان سلفیان رادیكال): آنان مسلمانان واقعی هستند كه تعدادشان بسیار اندك است(زرقاوی،پیشین،ص69).
در ادبیات القاعده، واژه «كفر» علاوه بر آن كه شامل غیرمسلمانان میشود، دارای معنای وسیعتری است كه بسیاری از مسلمانان را نیز دربرمیگیرد. ویژگی «تكفیری» القاعده به طور عمده برآمده از تفسیر آنان از دین و برخی مفاهیم كلیدی قرآن مانند «توحید» و «طاغوت» است. در واقع، بهرهگیری از این تفاسیر و مفاهیم، نیروی نهفته زیادی را برای مبارزه در میان آنها آزاد میكند.
زرقاوی معتقد است :
«این قضاوت كه ممكن است شما فكر كنید عبادت تنها نماز، روزه و زكات است و بگویید ما خدا را عبادت میكنیم، برای خدا نماز میخوانیم، سجده میكنیم، روزه میگیریم و قربانی میكنیم. (اما) من به شما میگویم عبادت آنگونه كه شما درك محدودی از آن دارید نیست، بلكه گستردهتر و فراگیرتر از آن چیزی است كه شما گمان میبرید. كلمه توحید، كه خداوند خلق را برای آن آفرید، پیامبر فرستاد و كتابهایی برای آنان نازل كرد عبارت است از «لااله الاالله» كه به دو بخش تقسیم میشود: بخش نفی كه همان «لا اله» و به این معناست كه هیچ معبودی جز «الله» وجود ندارد. در این بخش الوهیت از غیرخدا نفی میشود و در روزه، نماز، حج و شرع كسی غیر از او عبادت نمیشود. (اما) بخش دیگر، بخش اثبات و همان «الا الله» است كه الوهیت را تنها برای «الله» اثبات میكند و این كه در تمام امور كوچك و بزرگ غیر از «او» اطاعت نشود... «طاغوت» در لغت یعنی هر چیزی كه از حد خود گذشته باشد... و در اصطلاح، طاغوت یعنی هر آنچه غیر از خدا عبادت شود، در حالی كه به عبادت راضی است. طاغوت شكلهای گوناگونی دارد؛ گاهی یك بت است و گاهی قبر، انسان یا قانون... شیخالاسلام ابنتیمیه میگوید: كسانی كه راهبان و كشیشان خود را خدایانی در برابر الله گرفتند و در حلال كردن آنچه خدا حرام كرده بود و حرام گردانیدن آنچه خدا حلال كرده بود از آنها اطاعت كردند، اگر بدانند در دین خدا تغییر ایجاد كردهاند و از این تغییر دنبالهروی میكنند، مرتكب كفر شده و برای خدا و رسول او شریك قرار دادهاند. حتی اگر برای این شریكان نماز نخوانده و سجده نكرده باشند. او در جای دیگر میگوید: زمانی كه شخصی دانشی را كه از كتاب خدا و سنت رسول او فهمیده میشود، ترك كند و از حكم حاكمی كه مخالف حكم خدا و رسول اوست اطاعت كند، مرتد و كافر و در دنیا و آخرت مستحق مجازات است.(همان،صص،5-7)
گذشته از درستی یا نادرستی مطالب فوق، نكته بسیار مهم جنبه فقهی آن بیانات است كه بار حقوقی خاصی در پی دارد و از این جهت قابل مقایسه با كفر عرفانی نیست.(قدردان،1376،ش4)
از نگاه آنان، علاوه بر عوامل یادشده، موارد زیر نیز موجب «كفر» میشوند: كمك به كافر، ناسزاگویی به صحابه پیامبر به ویژه ابوبكر، عمر و عایشه، وضع قانون، گونههایی از احترام به علما، مردگان و شخصیتهای مورد احترام جامعه، ضعف یقین و بدگمانی نسبت به خدا، ترس و بیغیرتی درباره دین و تن دادن به حكومت كافران(زرقاوی،پیشین،ص495) در نتیجه، با وجود این ایدئولوژی، مبارزه با گروههای مختلفی كه مخالف اندیشه «سلفی رادیكال» هستند، مشروعیت مییابد.
اما مسأله بسیار مهمی كه ذهن بسیاری از رهبران القاعده را برای یافتن پاسخی رضایتبخش درباره عصرآن به خود مشغول داشته، كشته شدن بسیاری از انسانهای معمولی و غیرنظامی طی عملیاتهای تروریستی القاعده است كه چگونه میتوان این كشتارها را توجیه كرد و مشروع جلوه داد. آنان برای یافتن این پاسخ كه به تدریج برای القاعده به بحران تبدیل شده ـ زیرا بسیاری از دوستان و پیروان خود را در جهان اسلام از دست دادهاند ـ از مفهوم فقهی ـ سلفی «تترس» (سپر قرار گرفتن) بهره بردهاند. براساس این باب فقهی، قتل مسلمانان موجود در اماكن مورد هدف جایز است و اجر كشتهشدگان هم با خداست؛ آنها روز قیامت با توجه به نیتهایشان محشور میشوند(شحاده،العصر،10/2/2006) در این باره، زرقاوی از سخنان فقهای پیشین اهل سنت، به ویژه سلفی نتایجی استنباط كرده است كه در زیر به آنها میپردازیم:
1. كلام فقها و ائمه پیشین درباره سلاحهای قدیمی و پیش از اكتشاف باروت بوده است. بدیهی است هنگام استفاده از سلاحهای قدیمی امكان جدا كردن افراد و جلوگیری از كشته شدن مسلمانان، بیش از سلاحهای جدید وجود داشته است.
2. شرعاً موظف هستیم برای مقابله با دشمنان خدا از قویترین سلاحها استفاده كنیم؛ البته اگر این كار امكانپذیر باشد.
3. شرعاً وظیفه داریم پیش از پیروزی و اعتلای كلمه «الله» بر روی زمین، دشمن را سركوب و ضربهای اساسی بر آن وارد سازیم تا هیبت و شكوه خود را از دست دهد و زمینگیر شود.
4. كلام فقهای پیشین (در این باره) به جهادهایی اشاره دارد كه هنگام حمله مسلمانان به بلاد كفر و فتح آن سرزمینها به منظور تحت حكم اسلام درآوردن آنها صورت میگرفت. بدیهی است جواز این مسأله به طریق اولی در مورد جهادی كه از باب دفع دشمن و برای مقابله با كفار حربی كه قصد استیلا بر سرزمین مسلمین را دارند بیشتر صدق میكند، تا چه رسد به زمانی كه دشمن دست به استیلا بر مسلمانان زده و سالها نیز از آن زمان گذشته باشد، به گونهای كه حكم صلیبیها بر آنان تثبیت شده باشد.
5. همانطور كه «قرطبی» گفته بود: اگر مسلمانان برای دستیابی به كفار، سپر را هدف قرار ندهند، كفار سپر را میكشند و بر جامعه اسلامی نیز تسلط مییابند. وضعیت امروز ما به این صورت است كه اگر شما سپر را هدف قرار ندهید، كفار سپر را دچار فتنه كفر و رویگردانی از دین میكنند تا بتوانند حكم صلیبیان را روی زمین پیاده كنند و اختیار همه چیز را به دست بگیرند. آن جاست كه دیگر حرمت دین اسلام و پیروان آن را از بین میبرند و پس از آن نیز همه مسلمانان را به سمت جدایی از دین میكشانند. آنها این عمل را از طریق شرع و حكم ضدخداییشان انجام میدهند. شیخالاسلام (ابنتیمیه) معتقد است: «قتل سپر، ضررش از شیوع كفر كمتر است»(زرقاوی،پیشین،255)
در ایدئولوژی القاعده تنها وجود یكی از شرایط زیر موجب كشتار نظامیان و غیرنظامیان مسلمان و غیرمسلمان میشود:
1. مقابله به مثل؛
2. ناتوانی در تمییزگذاری میان شهروندان و نظامیان؛
3. مشاركت و همراهی شهروندان در عمل، حرف یا ذهن با دشمنان؛
4. ضرورت جنگ؛
5. كاربرد تسلیحاتی كه نمیتوانند تمییزی میان انسانها بگذارند؛
6. پیمانشكنی؛
7. سپر انسانی.(مهدی بخشی،ش39،ص206)
براساس همین نگرش، بنلادن درباره سلاح هستهای معتقد است: «این حق مسلمانان است كه مالك اینگونه سلاحها باشند»(بن لادن،1384،ص14)
ادامه دارد...
منابع :
پیام ماهواره ای رهبران القاعده، 5/2/1381 ؛
وصیت نامه احمد الخدنوی الغامدی،عضو القاعده 5/2/1381 ؛
بن لادن،كارمن (1384) ،«پشت پرده بن لادن ها،در بطن پادشاهی،ترجمه اسماعیل قهرمانی پور،تهران: نشر روزگار ؛
زرقاوی،ابی مصعب (1427 ) ، «كلمات مضیئه،الكتاب الجامع لخطب و كلمات الشیخ المعتز بدینه» ،شبكه البراق الاسلامیه،
قدر دان قراملكی،محمد حسن(1376)، «كافر مسلمان و مسلمان كافر»، كتاب نقد،س1،ش4؛
ظواهری،ایمن(1423) ، «الولاء و البراء،عقیده منقوله و واقع مفقود»بیجا بینا .
مهدی بخشی،شیخ احمد، «جهاد از ابن تیمیه تا بن لادن».
منبع :
مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد مطلب: 21716 ، لینک یکتا: http://www.irdc.ir/fa/content/21716/default.aspx
این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=27120
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.