چگونه میتوان اطمینان یافت که پایین آمدن سن اعتیاد در کشورمان منجر به رواج این پدیده در مدارس شده یا این آمار رو به صعود در کمیت و رو به نزول در سن مصرف، تنها از سنجش وضعیت کودکان خیابان گرد و یا آن دسته از نوجوانانی که با اتمام مدرسه به پارک و بوستان ها میروند بدست آمده است؟ آیا راهی برای کشف این حقیقت وجود دارد یا ... ؟
به گزارش «تابناک»، با شروع سومین هفته از آغاز سال تحصیلی جدید، به نظر میرسد که از هیجانها و شور و شوق دانش آموزان و خانواده هایشان تا حدود زیادی کاسته شده و همزمان با جدی تر شدن مباحث درسی، نگرانی چندسال اخیر بسیاری از خانواده ها برای بار دیگر قوت می گیرد؛ ترس از شیوع پدیده اعتیاد در مدارس که چند سالی است زنگ خطرهای آن به صدا در آمده اما هنوز راهکاری برای مقابله با آن در دست طراحی هم نداریم!
بر پایه آمار سازمان ملل در سال ۲۰۰۸، ایران پایین ترین سن آغاز اعتیاد و بیشترین مصرف سرانه مواد مخدر در جهان را دارد؛ آماری که همزمان با اعلام پایین آمدن سن اعتیاد به سیزده سال توسط سازمان ملی جوانان (که امروزه بخشی از وزارت ورزش و جوانان شده و به کلی در سکوت فرو رفته است!) منتشر شده و حتی پیش از آن، به این صورت در مجلس شورای اسلامی هم طرح شده بود: نزدیک به ۱۶ درصد از معتادان کشور را جوانان زیر بیست سال تشکیل می دهند.
این در حالی است که براساس نتایج حاصل از سرشماری اخیر، ساخت سنی جمعیت کشور با فرارسیدن موج دوم افزایش جمعیت، به سمت جوان شدن در حرکت است و علاوه بر بزرگی جمعیت زیر20 سال در کشور، درصد بسیار بالایی از این جمعیت نیز در شهرها زندگی میکنند؛ همان جایی که به دلیل ساختار شکننده اش، مامن اعتیاد لقب گرفته است!
هر کدام از این نکات به تنهایی کافی است تا فعالیت های پیش گیری از اعتیاد در مدارس کشورمان به شدت پیگیری شده و هر ساله با گسترش مواجه شده و چند برابر شود. اینها در شرایطی است که می توان فراهم بودن زمینه های شیوع اعتیاد در کشور به دلیل معضلاتی از قبیل دسترسی آسان به مواد اعتیاد آور، افزایش نرخ بیکاری، بالا رفتن سن ازدواج، اقتصاد بیمار و ... را هم در ماجرا دخیل دانست چراکه مستقیما بر نهاد خانواده اثر گذاشته و بخش بزرگی از جمعیت کشور -و به تبع آن، بسیاری از جوانان- را در معرض این آسیب جدی و خانمان سوز قرار می دهند.
به اعتقاد روان شناسان، احساس ناامنی در خانواده و محیط بیرون، تعارض با والدین، آشفتگی روحی-روانی، استرس و مشکلات زندگی از مهمترین عواملی است که باعث گرایش جوانان و نوجوانان به سمت مصرف مواد مخدر می شود. همچنین مصرف مواد مخدر در بسیاری از افراد از سنین دبیرستان آغاز می شود که بر مبنای برخی آمار، متاسفانه این سن تا مقطع راهنمایی کاهش یافته است.
آن چیزی که امروزه همه بر آن اتفاق نظر دارند پایین آمدن سن اعتیاد در کشور است که در گزارش مراکز مختلف مرتبط با این موضوع بارها بدان اشاره شده است اما پنهان کردن این واقعیت تلخ و انکار آن از سوی برخی مسئولین وزارت آموزش و پرورش نمی تواند راه حل مناسبی برای این موضوع باشد و جلوگیری از گسترش این پدیده شوم در میان دانش آموزان را به دنبال نخواهد داشت.
این در حالی است که مافیای بزرگی در این راستا فعالیت کرده و با برنامه ریزی برای گسترش اعتیاد در بین کودکان و نوجوانان ما عمل می کنند. آنچه که بیش از پیش زنگ خطر را برای ما به صدا در آورده است، گسترش مواد مخدر جدید با قیمتی پایین تر در بین این قشر از جامعه می باشد که دسترسی به آنها نیز بسیار آسان است.
حال این سوال مطرح می شود که پس کدام نهاد در کشور متولی برخورد با این مهم است و یا باید باشد؟
اکنون کافی است که به جمعیت 11.5 میلیون نفری دانش آموزان در سال تحصیلی جدید هم توجه کرده و توجه داشته باشیم که به دلایلی خاص، این پانزده درصد جمعیت در شرایط بسیار حساسی قرار داشته و از این رو مدارس نقش بزرگی در فعالیت های پیشگیرانه در این سنین دارند، چرا که:
1. گستردگی جمعیت تحت پوشش،
2. دسترسی به جمعیت هدف (برای سنجش، آموزش و واکسیناسیون آموزشی)،
3. کودکان و نوجوانان زمانی بالغ بر 15000 ساعت را طی دوران تحصیلی در مدرسه سپری می کنند.
اینجاست که از خودمان می پرسیم آیا متولیان امر با مشاهده این خطر بسیار بزرگ، خود را به خواب زده اند یا به ناتوانی خود ایمان آورده اند که این چنین در موضع انفعال قرار گرفته اند؟ آیا فکر می کنند که پذیرفتن کاهش سن اعتیاد به معنی نادیده انگاشتن زحمات آنهاست یا اینکه این موضوع را به مثابه مسئولیت ثانویه ای می دانند که تعهدی برای پذیرشش نداده و یا تخصصی برای اجرایش ندارند؟
بدین ترتیب آنچه که در ابتدای امر بسیار اهمیت می یابد، قبول این فاجعه اجتماعی از سوی مسئولان امر و حرکت به سوی یافتن راهکارهای مناسب علمی و عملی برای مقابله با این پدیده شوم می باشد، چراکه تا وقتی وجود چنین بحرانی را نپذیریم و به این واقعیت که فرزندان خود نیز در معرض اعتیادند بی تفاوت باشیم هیچ امیدی به بهبودی اوضاع نخواهد بود.
به عبارتی بهتر، زمانی که مسئولان آموزش و پرورش با بیان اینکه "وجود این پدیده در مدارس ایران صحت ندارد" از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند، یعنی حتی اولین قدم نیز برداشته نشده است و مترادف آن، روز به روز بر عمق این فاجعه افزوده خواهد شد؛ اینجاست که حتی راهکار مقابله با دانش آموزان آلوده به مواد مخدر پیش بینی نشده و هنوز "اخراج"، دم دستی ترین راهکار مقابله با این ماجرا شناخته می شود؛ راهکاری که بیشتر شبیه فرافکنی بوده و به شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت شباهت دارد.
برای مثال توجه کنید که سال گذشته، مدیرکل سلامت و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش ضمن گلایه از اختصاص بودجه اندک از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر به وزارت آموزش و پرورش (مبلغ سه و نیم میلیارد تومان برای مدارس کل کشور)، نوید اعلام آمار اعتیاد در مدارس کشور برای نخستین بار را داده بود که هرگز محقق نشد تا نه تنها هیچ کدام از دلشوره های والدین تسکین نیافته، بلکه شائبه هایی مبنی بر فزونی آمار، مطرح شود.
بدین ترتیب در شرایطی که بی مسئولیتی در زمینه پیشگیری و مقابله با اعتیاد در سنین نوجوانی و جوانی میتواند در آیندهای بسیار نزدیک کلیت کشور را با خطری جدی مواجه کند، ظاهرا هنوز به دنبال پذیرش اصل ماجرا باید منتظر بمانیم؛ گام نخستی که نه برداشته شده و نه فعلا برنامه ای برای برداشته شدنش در دست داریم. گامی که امیدواریم هرچه سریعتر برداشته شود چراکه در مقابله با اعتیاد، هرگز ماهی با دیر از آب گرفته شدن تازه نیست!