به قلم : علی اکبر پورسلطان
بی شک میان وقایع سوریه و کشورهای مرتجع عرب تفاوتهای فاحش و اشتراکاتی وجود دارد ، که کما بیش از آن آگاهیم ، لکن وقتی این حقایق بیشتر رخ می نمایند که بصورت مقایسه ای در کنار قرار گیرند .
تاریخچه جهان عرب پس از شکل گیری رژیم اشغالگر قدس مملو از خیانتهای ننگین آشکار و پنهان است .
بر هیچکس پوشیده نیست که جهان عرب طی شش روز جنگ تسلیم یک رژیم کوچک گردید .
همین تجربه کافی بود تا این سران مرتجع ، دیگر سودای رویارویی با اسراییل را در سر نپرورانند .
با عنایت به اینکه انزجار و تنفر امت عربی اجازه آشتی با این رژیم غاصب را نمی دهد ، کما اینکه با علنی شدن صلح مصر و اسراییل در کمپ دیوید حکام عرب از خوف ملّت خود بیدرنگ ، مصر را از این اتحادیه عرب اخراج کردند .
در واقع صحیح بودن این تصمیم وقتی آشکارتر شد که از بلای دامنگیر سادات معدوم که می توانست سرنوشت آنان را نیز به همان گونه رقم زند ، رهایی یافتند .
از ثبات و عدم وابستگی اتحایه عرب همین بس ! که یک روز مصر به علّت دوستی با اسراییل از اتحادیه اخراج می شود و روزی هم سوریه به دلیل دشمنی با اسراییل !
با طلوع انقلاب اسلامی در ایران که یکی از شعارهای محوری اش محو اسراییل از صحنه ی روزگار بود ( توجه داشته باشید محو اسراییل نه محو سران عرب ) این سران مرتجع از همان ابتدا با تاسیس شورای همکاری خلیج فارس ، همسو با آن رژیم غاصب از هیچ کوششی برای شکست نظام نو پا ی جمهوری اسلامی فرو گذاری نکردند که بارزترین آن جنگ تحمیلی است و گرفتن اسیر از 14 کشور توسط ایران تنها بخشی از اسناد خیانت این سران خود فروخته است .
به عقیده ی این نگارنده اگر همان هزینه ها را صرف دشمنی با اسراییل می نمودند امروز کشوری به نام اسراییل وجود نداشت تا ناگزیر باشند از خوف آن حتی بجان دیگر برادران عرب خود در سوریه و بحرین و ... بیافتند و فاتحه ی ناسیونالیسم عربی را بخوانند .
با شکل گیری حزب الله که رسیدن به آرمان خود را تنها در بیرون راندن اسراییل از سرزمین لبنان عربی جستجو می کرد ، همین حکام بجای حمایت از حزب الله ، یا لااقل بی طرفی بر طبل پوسیده اختلافات مذهبی کوفتند ( تا جایی که حکم خروج از دین این مجاهدان فی سبیل الله را صادر کردند ! ) ، چرا که این خود باختگان تا آنجا در منجلاب وابستگی فرو رفته اند که بقاء خود را در سایه ی برپایی اسراییل جستجو می کنند و این ننگی است که تا ابد بر پیشانی این حکّام باقی خواهد ماند .
فراموش نکرده ایم در پاسخ به شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسراییل ( و نه مرگ بر آل سعود ) حجاج ایرانی و غیر ایرانی در حج سال 1366 ، رژیم سعودی در حرم امن الهی دست به چنان کشتاری زد که روی سفاکان تاریخ را سفید کرد چرا که جانیان تاریخ هرگز دم از دینداری نزده بودند چه برسد به ادعای خادمی حرمین شریفین ! و اینک اینان آمده اند تا مردم سوریه را نجات دهند و دمکراسی واقعی را در سوریه به ملّت این کشور هدیه دهند !
و امّا سوریه :
بدون شک حکومت سوریه حق مطلب را نسبت به خواسته های حق طلبانه مردم کشورش ادا نکرده است ، گر چه قیاس حکومت سوریه که در خط اوّل مبارزه با اسراییل قرار دارد با سران مرتجع عرب که طوق بندگی این رژیم را بگردن انداخته اند قیاسی مع الفارغ است ، لکن بی توجهی و حتی کم توجهی به اعتراضات عمومی هم توجبه پذیر نیست.
واقعیّت این است که بخش وسیعی از مردم سوریه با هدف دمکراسی خواهی دست به اعتراضات مسالمت آمیز زدند ، و حکومت اسد هم تعامل صحیحی با مردم نداشت ، لکن وقتی معترضین خود را در میان تروریست ها یافتند ، هوشمندانه با حضور در پای صندوق های رای حسابشان را از بیگانگان جدا کردند ، اگر چه با جنجال آفرینی و غوغا سالاری بیگانگان متجاوز، بسیاری از مطالبات حقه شان تا کنون معطل مانده است .
بی گمان نگاه این نگارنده دفاع از خطاهای حکومت سوریه نیست لکن سوال اینجاست ، حکام کشورهای عربی که عَلَم سرنگونی بشّار اسد را برافراشته اند دستانشان تا مرفق به خون بی گناهان آغشته است. ( بررسی اهداف سران ترکیه در ایجاد بحران و ناامنی در سوریه مجال دیگری را می طلبد )
با این حال باید دید کدامین توجیه را پیش روی دارند ؟ و چه اهدافی را دنبال می کنند ؟
1- حکومت اسد مردمی نیست
مگر حکومتهای مرتجع عربی مردمی هستند ؟ در طول بحران سوریه اکثریت مردم بارها به طرفداری از حکومت به خیابانها آمده اند ، واقعیتی که دستخوش سانسورهای خبری رسانه های استکباری قرار گرفت ،
راستی آیا سران مرتجع عرب این توانایی را دارند که حتی تعداد معدودی از مردم را در جانبداری از خود به خیابانها بیاورند ؟
2- حکومت اسد دست به کشتار می زند
این سخن از زاویه ای دیگر نیز قابل تامل است ، آیا در سعودی و بحرین پاسخ مخالفینی که بصورت مسالمت آمیز اعتراضات خود را مطرح می کنند گلوله و ترور نیست ؟
لابد ترور آیت الله شیخ محمد باقر النمر و به شهادت رساندن جوانان عربستانی و کودکان و زنان و .. در بحرین نشان از دمکراسی است !
و آیا اساسا گروههای وهابی مزدور و تروریست که فوج فوج در قبال دریافت مبالغ هنگفت از امریکا ، انگلیس ، عربستان ، ترکیه و قطربهمراه بسیاری از سلاحهای پیشرفته ، وارد سوریه می شوند مردم سوریه محسوب می گردند و باید با آنان همانند یک شهروند سوری برخورد کرد ؟
آیا نباید پرسید چرا این سران باصلاح مدافع حقوق بشر ! تروریستها و عمال خود را به کشور های پادشاهی اردن و مراکش که سابقه اعتراضات مردمی در آن بلاد بسیار طولانی تر از سوریه است ، کسیل نمی دارند ؟!
خداوند تبارک و تعالی در آیه 39 از سوره انفال میفرماید: «و قاتلواهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین کلّه للّه؛ با مشرکان پیکار کنید تا فتنه بر چیده شود و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد.») بعضی از مفسران، در تفسیر این آیه فتنه را به معنی شرک و بعضی به معنی کوششهای دشمنان برای سلب آزادی فکری و اجتماعی مسلمانان گرفتهاند؛ ولی به نظر میرسد آیه مفهوم وسیعی دارد که هم به قرینه «ویکون الدین کلّه للّه» شامل شرک میشود و هم به واسطه کثرت استعمال واژه فتنه در مورد جنگ و از بین رفتن امنیت و صلح، شامل فشارهای دشمنان برای سلب آزادی فکری و اجتماعی مسلمانان میگردد. (1)
اگر قرار است از حقوق بشر دفاع شود می بایست با این گروههای تروریستی متجاوز مقابله کرد که بی مهابا بجان ملت مظلوم سوریه افتاده اند و برآنند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند و کشور تاریخی سوریه را تبدیل به ویرانه ای سازند تا دیگر مردم سوریه همچون سران مرتجع عرب ، سودای مبازه با رژیم صهیونیستی را در سر نپرورانند !.
باید پرسید ، مگر القاعده دشمن امریکا و سعودی نبود ؟ و مگر امریکا به بهانه ی مبارزه با همین گروه ارهابی با هزاران نیروی نظامی وارد خاک کشور مسلمان افغانستان نشد و با همین حربه این ملت ستم کشیده را به خاک و خون نکشید ؟ مگر همین سعودی اعضای القاعده را مورد تعقیب قرار نداد ؟ پس حضور نیروهای القاعده با سلاح های امریکایی و پولهای سعودی و قطری و پشتیبانی ترکیه چه مفهومی غیر از واهی بودن شعارهای دشمنی با القاعده می تواند داشته باشد ؟
همین دو روز پیش بود که آقای پوتین در مورد استفاده امریکا از القاعده در سوریه هشدار داد .
حال نباید بپذیریم دست حضرات رو شده و مجبورند بخاطر نداشتن توانمندی ، بار دیگر با مهره ی سوخته ای بنام القاعده بازی کنند ؟
در شرایطی که پایتختهای اکثر کشورهای اسلامی شاهد اعتراضات گسترده مردمی به فیلم توهینآمیز آمریکایی-اسرائیلی علیه پیامبر اعظم(ص) است «ایمن الظواهری» رهبر القاعده از تمامی مسلمانان می خواهد تا از مخالفان نظام سوریه حمایت کنند. وی تاکید کرده سرنگونی بشار اسد رسیدن به هدف نهایی در شکست دادن اسرائیل را نزدیک میکند ! قسم حضرت عباس یا دم خروس ؟
3- حکومت اسد در اقلّیت می باشد .
آیا آل سعود در اقلیت نیست ؟ کدامین همه پرسی مردمی را برگزار کرده اند تا پاسخگوی این سوال باشند ؟
آیا آل خلیفه ی وهابی بحرین در کشوری با 97 درصد شیعه در اکثریت است ؟
آیا در لبنان با اقلیّت مسیحی و اکثریت شیعه حکومت بدست شیعیان سپرده شده است ؟
در همین عراق تا سرنگونی صدّام اکثریت مطلق شیعه چه جایگاهی در حکومت داشتند آنروزها زبان این سران مرتجع را مار گزیده بود ؟
و اساسا اقدامات ارهابیون پس از سقوط صدام در عراق هیچ توجیهی مهمتر از به خطر افتادن منافع اسراییل دارد ؟
هم اینک در کشور شیعه آذربایجان حکومت اقلّیت ، حتی به مراسم عزاداری شیعان هم حمله ور می شود و شاهد اعتراضی بر عدم رعایت قوانین حقوق بشری از سوی حضرات نیستیم .
سران مرتجع این چند گانگی را چگونه توجیه می کنند ؟ گو اینکه ارزشی برای دیدگاه های غیر خود قائل نیستند چه رسد به توجیه و پاسخگویی
4- فضای حاکم بر سوریه امنیتی است
عقل سلیم حکم می کند کشوری که در خط اوّل مبارزه با رژیم اشغالگر قرار دارد و این رژیم با اشغال بلندی های جولان اشراف کاملی بر دمشق و دیگر مناطق استراتژیک یافته و حتی کاخ ریاست جمهوری اش را در تیررس دارد ، بنیه ی امنیتی خود را تقویت کند و از اقدامات جاسوسی دشمن خود غافل نماند ( شهادت عماد مغنیّه و دیگر مجاهدان ، بدست عوامل اسراییل در سوریه دلیلی بر این مدعاست )
براستی مگر فضای حاکم بر کشورهای همین مدعیان که هیچ خطری جز مردم تهدیدشان نمی کند امنیتی نیست ؟ اجازه بدهید خاطره ی کوتاهی را برایتان تعریف کنم ، در زمان زمامداری حسنی مبارک در مصر دو نفر از معلمان مدرسه ی ایرانی در یکی از کشورهای عربی با دریافت ویزای سیاحتی راهی مصر می شوند ، پلیس فرودگاه قاهره تنها به این دلیل که پای یکی از این دو کتانی است هر دو را مورد بازجویی قرار داده و دیپورت می کند !
در عربستان ، انگشت نگاری از حجاج بیت الله الحرام کدامین واقعت ، غیر از فضای سنگین امنیتی را تداعی می کند ؟
بفرمایند کدامیک از این سران عرب توسط مردم بر مسند قدرت تکیه زده اند ؟
آیا شرایط سیاسی در سوریه که حداقل دارای پارلمان است با کشورهای دیگر عربی مدعی که اعتقادی به این تشکلها ندارند برابری می کند ؟
آیا مردم سوریه حق ندارند در مورد سرنوشت کشور خویش بدون دخالت بیگانگان تصمیم بگیرند ؟
چکونه حاکمان سعودی بخود اجازه می دهند فریاد حق طلبانه ی ملت بحرین را با دخالت نظامی و کشتار مردم بی دفاع پاسخ گویند ، اما مقابله دولت سوریه با تروریستهای وارداتی را جنایتکارانه بنامند و صد البته ریخته شدن خون هزاران بیگناه سوری به گردن متجاوزین است ، آنجا که پشت مردم سنگر می گیرند و بی شرمانه آز آنان بعنوان سپر دفاعی بهره می برند ، آنجا که برای فریب اذهان جهانی شبانه به منازل مردم یورش برده و آنان را به مسلخ می کشند !
همین سران مرتجع برای زنان که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند که نه ، حتی برای مردان چه جایگاه و اعتباری قائل هستند ؟ چند انتخابات ( حتی فرمایشی ) برگزار کرده اند ؟
واقعیت این است که اسراییل همواره سر مسلمان را با چاقوی مسلمان می بُرد ، شکست در جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان و جنگ 22 روزه با حماس در فلسطین این حقیقت را آشکار ساخت که نابودی اسراییل یک آرزو نیست بلکه یک هدف دست یافتنی است.
اسراییل برای حفظ بقاء خود این معرکه را براه انداخته و نتیجه ی این کشتارها هر چه باشد ضعف بنیه ی مسلمانان را در پی خواهد داشت و متاسفانه این رژیم با بهره مندی از حکومتهای وابسته ی عرب وارد بازی برد برد شده است ، چرا که رژیم غاصب این فرصت را خواهد یافت تا چند صباحی بیشتر به حکومت ننگین خود در سایه ی ایجاد این برادر کشی ادامه دهد .
اما مگر نه اینکه (أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ؟)
والسلام
پی نوشت :
1) : شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 120؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 2، ص 303
: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 9، ص 75 و 76؛ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج7، ص 166
برگرفته از : یادداشتهای مهاجر
جایز است fajr57.ir استفاده با ذکر منبع