چکيده
ابوالحسن محمد بن بي احمد به سال 395 ق. در محله شيعه نشين كرخ بغداد متولد شد و نزد اساتيد بزرگ عصر خويش به فراگيري علم پرداخت.وي در همان آغاز نوجواني استعداد درخشان خود را در علاوه بر علوم فقهي در شعر و شاعري نيز نشان داد و در مدت اندکي در زمره بزرگترين شاعران زمان خود قرار گرفت.وي علاوه بر جايگاه علمي ، از مقامات حکومتي متعدد نيز برخوردار بود.آثار و تاليفات فراوان و درخشاني دارد که مشهورترين آن نهج البلاغه است.وي در محرم سال 406 قمري در 47 سالگي درگذشت.
مقدمه
سيد رضي رضوانالله عليه مؤلف نهج البلاغه است که آشنايي با شخصيت و موقعيت علمي و اجتماعي او و انگيزه اش از تأليف اين کتاب و چگونگي انجام اين کار و ... تأثير بسزايي در شناخت نهجالبلاغه خواهد داشت. سيد رضي «رحمة الله عليه» از جمله بزرگاني است كه آوازه شهرتش به واسطه كتاب گرانبها و بينظير «نهج البلاغه» - كه أخ القرآن نيز ناميده ميشود- به گوش جهانيان رسيده و مهارت و چيرگي او در علوم مختلف همگان را به تحسين وا داشته است.
در اين مقاله قصد داريم در حد وسیع از اين دانشمند و عالم بزرگ مطالبي را بيان کنيم.
ولادت
هنوز يك قرن از غيبت خورشيد پرفروغ آسمان امامت- حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشّريف - نگذشته بود كه ستاره اي از افق بغداد درخشيدن گرفت و نور اميدي بر دل عاشقان و منتظران نشاند.
ابوالحسن محمد بن بي احمد به سال 395 ق. در محله شيعه نشين كرخ بغداد، در خانه اي كه از گلهاي عطر آگين ايمان و اخلاص و روشنايي علم و عمل آذين بندي شده بود، ديده به جهان گشود. محمد كه بعدها به «شريف رضي» و «سيد رضي» شهرت يافت از خانداني برخاست كه همه از بزرگان دين وعالمان و عابدان و زاهدان و پرهيزكاران كم مانند و روزگار بودند. نسل او به حسين بن علي بن ابي طالب عليهما السلام ميرسد.به زمان بهاءالدوله ابونصر بن بويه مي زيست، از ديگر القاب او "رضي ذي الحسبين" و "شريف الاجل" را نقل کرده اند.
پدر و مادر سيدرضي هر دو از سادات علوي و از نوادگان سرور آزادگان حسين بن علي عليه السّلام بودند. نسب وي از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم مي رسد. از اين رو گاهي شريف رضي را «رضوي» مي خوانند. و از طرف مادر نسب وي با شش رابطه به امام زين العابدين عليه السّلام مي رسد.
پدر
پدرش "حسين طاهر بن موسي" ملقب به "طاهر ذي المناقب" بود، که در دولت بني عباس و و آل بويه از مقربان به شمار مي آمد. مردي شريف و نجيب و با تدبير و مورد احترام عام و خاص بوده است. او مدتها منصب نقابت و رسيدگي به حال سادات دودمان ابوطالب و همچنين منصب نظارت ديوان مظالم – كه ما اكنون آن را دادگستري ميناميم - و سرپرستي حجاج و زائران خانه خدا را به عهده داشته است.
در سال 369 هـ ق عضدالدولة ديلمي كه از نفوذ او بيمناك بود او را دستگير و در قلعه شيراز زنداني نمود كه اين تبعيد حدود هفت سال به طول ميانجامد.در آن هنگام سيد رضي 10 ساله بود.در همين سال ها بود که به سرودن شعر پرداخت و بيست و يک ساله بود که به دليل مقام شامخ علمي اش زمام کار پدرش را به دست گرفت.
پدر سيد رضي در سال 400 هـ در سن 97 سالگي از دنيا ميرود.
مادر
از مادري پاک سرشت به نام "فاطمه" دختر "حسين بن ابي محمد اطروش" چشم به جهان گشود. وي زني با تقوا و دانشمند بود. در جلالت و عظمت شان فاطمه مادر رسيد رضي همين بس كه مي گويند: شيخ مفيد رحمة الله كتاب «كتاب النساء» را براي او نوشته و در مقدمه كتاب از او به بانويي محترم و فاطمه ياد كرده است.
شيخ مفيد کتابي دارد به نام احکام النسا، که به درخواست آن بانو نوشته شده است. در ديباچه کتاب مي گويد: «چون از آثار سيده محترم آگاه شدم که خواستار احکامي مخصوص به زنان است که به طور خلاصه در يک کتاب جمع شده باشد از خداي متعال استخاره کرده، به املاي اين مختصر دست يازيدم».
آنچه درباره اين خانم شهرت دارد خواب شيخ مفيد است. وي در خواب مي بيند که گويي حضرت فاطمه عليهاالسّلام بر او در مسجد وارد مي شود و دو فرزندش حسن و حسين عليهماالسّلام که در سن کودکي اند همراه اويند. به وي سلام کرد و فرمود: «به اين دو فقه بياموز». بامداد همان روز هم چنان که در محل درس خود نشسته بود، ديد «فاطمه» وارد مسجد شد و دو پسرش محمدرضي و علي مرتضي، کودکانش، پيشاپيش اويند، شيخ جلوي او برخاست و سلام کرد. فاطمه گفت: «شيخ، اين دو فرزندانم هستند. به آنان فقه بياموز». شيخ مفيد گريه کرد و خوابش را برايش بازگو کرد.
برادر
سيد مرتضي، اين دانشمند بزرگ، در سال 356 ق، سه سال پيش از سيدرضي، پا بدين جهان گذاشت. همراه با سيدرضي محضر بسياري از استادان آن روزگار را درک کرد و از آنان دانش آموخت. ليکن بر خلاف برادر که جنبه ادبي اش بر جنبه فقهي او مي چربيد، سيدمرتضي جنبه فقاهتش بر جنبه هاي ديگرش غلبه داشت. يکي از دانشمندان گفته است: «اگر رضي نبود مرتضي از همگان شاعرتر، و اگر مرتضي نبود رضي از همه مردم داناتر بود».
شعر و شاعري
همان طور که گفته شد وي در عرصه شعر نيز تبحر داشت.بسياري از مورخان اعتراف دارند که چون از زنداني شدن پدرش رنج مي برد، به شعر پناه برد و به حق اشعاري که در سنين 10 تا 15سالگي سروده است،شانه به شانه اشعار پر انسجام شاعران پيرکار مي سايد.حتي در آن زمان که اشعار مدح آميز شاهان و بلندپايگان جايزه ساز و صله آور بود،سيد شريف رضي هرگز جايزه و صله اي از کسي نمي پذيرفت و حتي صله هايي را که پس از رها شدن پدرش از زندان براي پدرش مي فرستادند،باز مي گرداند و نمي پذيرفت.جدا از شعر هاي مدح گونه رضي،شعر هايي عاشقانه و غزل وار از او در دست است.اين شعر ها از پاکي و نجابت بي مانندي برخوردار است.زندگي-با همه گونه گونگي هاي تلخ و شيرينش- در شعر هاي او جايي پر مفهوم داشته است.
سيد رضي از بزرگترين صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركي صحيح و ذوقي سليم برخوردار بود. وي اولين چكامه قصيده اش را در مدح و ستايش نياكانش(اهل بيت صلي الله عليه و آله) در 9 سالگي سرود و چنان مهارتي از خود نشان داد كه همگان را شگفت زده كرد. سيد رضي در طول حيات خود آثار گران بهايي از جمله ديوان اشعار، كه به گفته ثعالبي چهار جلد مي باشد، را به يادگار گذاشت و لقب «اشعر قريش» و «اشعر عرب»(سرآمد شعراي قريش و عرب ) را به خود اختصاص داد.
پدر بزرگوارش تا انقراض حكومت پر اقتدار عضدوالدوله ديلمي در قلعه شيراز زنداني بود و در طول اين سالها، شريف رضي كه دوران كودكي خود را مي گذراند در هاله اي از غم و اندوه به سر مي برد. درر دوران زمام داري صمصام الدوله، ابو احمد پدر سيد رضي از بند اسارت آزاد گشت و سيد رضي با سرودن اشعاري مقدم پدر را گرامي داشت.
خطيب بغدادى در "تاريخ بغداد" ج 2، ص 246 میگويد:
"از محمد بن عبدالله کاتب شنيدم که نزد يکى از بزرگان به نام "ابوالحسين بن محفوظ" گفته بود من از گروهى از دانشمندان ادبيات شنيدم که مىگفتند: سيد رضى زبر دستترين شاعر قريش است.
"ابن محفوظ" در پاسخ گفت: آرى اين سخن درست است، سپس افزود: در ميان قريش کسانى بودند که خوب شعر مىگفتند اما شعر آنان اندک بود، ولى کسى که هم زيبا شعر گفته و هم زياد، جز سيد رضى کسى نبوده است."
سيدرضي دانشمندي است که در تمام رشته هاي علوم روزگار خود و در همه آنها از فقه و اصول و علوم و فلسفه و تفسير و حديث گرفته تا علوم بلاغي و ادبي، کم نظيربود. اما شعر او بر ساير جهات او غلبه داشت. ايشان حتي پيش از تأليف نهج البلاغه سخت تحت تأثير سخنان اميرالمؤمنين علي عليه السّلام قرار داشت و در برخي از اشعارش از کلامت حکمت آميز امام علي عليه السّلام استفاده کرده است.
همان طور که ذکر شد، نبوغ شعري سيدرضي در ده سالگي شکوفا شد و همين که اولين قصيده خود را در آن سن سرود، اديبان و سخن شناسان به شگفتي دچار شدند و عده اي به گردآوري اشعار او همت گماشتند. آخرين کسي که آن را گردآوري کرد ابوحکيم عبداللّه الخبري (م 476 ق) است و اين ديوان مشتمل بر بيش از 16300 بيت است.
اديب، سخن شناس و نويسنده بزرگ، صاحب بن عباد، قطعه اي از شعر سيد رضي را به دست مي آورد و چنان شيفته اش مي شود که کسي را به بغداد مي فرستد تا از روي ديوان سيدرضي نسخه اي بردارد و برايش بياورد و اين هنگامي بود که سيدرضي 26 ساله بود.
يکي ديگر از ويژگي هاي شعر رضي عفت کلام اوست.سيدرضي در ميان شاعران عصر خود به عفت کلام ممتاز است و اين ويژگي در همه اشعار او وجود دارد. در شعر سيدرضي کلمه زشتي مشاهده نمي شود. اين ويژگي در اشعار او چنان برجسته است که نظر "آدام متز" خاورشناس را جلب کرده است. او مي گويد: "از دهان اين مرد فرهيخته يک کلمه از سخنان زشت بيرون نيامده است."
تحصيل
قرن چهارم و پنجم ق. براي بغداد دوران طلايي به حساب مي آيد. زيرا در آن موقع از نظر علم و ادب، بغداد به اوج شهرت و عظمت خود رسيده بود و وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم و معرفت، تشنگان فضيلت را به ضيافت كوثر دعوت مي كرد. از جمله آنان دانشمند فرزانه و فقيه يگانه محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شيخ مفيد بود كه در آن ديار، حوزه درسي برپا كرد و به پرورش استعداد پرداخت و روز به روز بر رونق آن افزوده مي شد.
روزي هم چون گذشته شيخ بزرگوار و عصاره تقوا، به منظور تدريس قدم بر “مسجد براثا” گذاشت و درس را شروع كرد. چند لحظه اي از شروع درس نگذشته بود كه ناگهان نفسهاي گرم استاد در پشت قفس برخاست: سلام عليكم، بفرمائيد!
طلبه ها به پشت سر برگشتند و در مقابل ديدگان خود بانوي محترمي را ديدند كه دست دو فرزند كوچك را گرفته بود. بانوي پاكدامن در كمال متانت رو به شيخ كرد و گفت: اي شيخ! اينان دو فرزند “سيد مرتضي” و “سيد رضي” هستند، به خدمت شما آورده ام تا فقه به آنان بياموزي.
با شنيدن اين كلام شيخ شروع به گريستن كرد ...
حاضران در وادي حيرت پي علت مي گشتند تا اين كه كلمه «شگفتا» ي استاد آنها را متوجه خود ساخت. شيخ با چشماني اشك آلود گفت: “حالا حقيقت برايم آفتابي شد و رؤياي شگفتم تعبير گرديد.” و ادامه داد:
"خواب ديدم در همين مسجد نشسته ام و مشغول تدريس هستم. در خواب بي بي دو عالم، فاطمه زهرا عليه السّلام را ديدم كه دست دو فرزندش امام حسن و امام حسين عليه السّلام را گرفته بود و رو به من فرمودند: اي شيخ! دو فرزندم حسن و حسين را آوردم تا فقه شان بياموزي. هنوز حلاوت حضورشان رامي چشيدم كه از عالم خواب بيدار شدم و در درياي تفكر فرو رفتم. خدايا! من كجا و استادي دو امام معصوم كجا؟! با اين افكار به مسجد آمدم تا اين كه اين سلاله زهراي اطهر عليه السّلام با دو غنچه از گلستان محمدي از در مسجد وارد شدند و من به تعبير رؤياي خود رسيدم."
از همان روز شيخ مفيد، تربيت سيد مرتضي و سيد رضي را به عهده گرفت و در پرورش آنان نهايت سعي و تلاش خود را به عمل آورد.
سيد رضي از همان اوايل كودكي با اشتياق فراوان به تحصيل و فراگيري علوم روي آورد. وي علاوه بر جديت و پشتكاري از هوش فراوان برخوردار بود كه پيشرفت علمي و ادبي او را سرعت مي بخشيد. سيدرضي از موهبتي الهي و نبوغي پيش رس بهره مند بود. شايد بتوان گفت هيچ دانشي در آن روزگار در بغداد رواج نداشته است که شريف رضي آن را نياموخته باشد. با توجه به استعداد درخشاني که خداوند به وي ارزاني داشته بود همه آن دانش ها را در مدتي کوتاه آموخته و در اکثر اوقات از استاد پيشي جسته بود.
نبوغ و هوش سرشار سيد رضي بسيار زود به همگان ثابت شد. ابن خلكان مينويسد: "ابوالفتح ابن جنّي در يكي از مجموعههاي خود نوشته است: شريف رضي در وقتي كه هنوز سنش به ده سالگي نرسيده بود در محضر ابن سيرافي علم نحو ميآموخت. روزي در حلقه درس "سيرافي" طبق معمول درباره اِعراب بعضي از كلمات با وي سخن ميگفت. سيرافي از سيد رضي ميپرسد: هرگاه گفتيم "رأيت عُمَر" علامت نصب در «عُمَر» چيست؟ رضي جواب ميدهد: «بغض علي» و همگان از تيز هوشي او متعجب ميشوند.
مرحوم تنكابني پس از نقل اين ماجرا مينويسد: و در تذكره ابن عراق مسطور است كه: چون پدر سيد رضي آن جواب را شنيده خوشحال گرديده و گفت: اَنْتَ إبْني حقّاً
او در فراگيري علوم، بسيار حريص بود و از هر كسي كه ميتوانست بهرهمند شود، دريغ نميكرد. ميگويند در بيست سالگي از تحصيل تمامي علوم متداول عصر بينياز گشت.
نزاع هاي مذهبي در قرن چهارم تا حدودي از بين رفته بود. از اين رو در دو فرقه بزرگ و نيرومند تشيع و تسنن در جوي مسالمت آميز زندگي مي كردند و روح تفاهم و هبستگي باعث شده بود كه دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افكار و اشاعه مذهب بپردازند. سيد رضي از اين فرصت استثنايي بهره هاي فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن، صرف و نحو، حديث، كلام، فقه، اصول، تفسير و فنون شعر و غيره را بياموخت تا اينكه در بيست سالگي در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.
اساتيد
عده اي از دانشمندان نام آوري كه سيد رضي نزد آنان به كسب دانش پرداخته عبارت اند از:
1- ابو اسحاق ابراهيم بن احمد طبري(متوفي 393 ق. ) فقيه و اديب و نويسنده زبر دست كه سيد رضي قرآن را در دوران كودكي نزد وي آموخت.همان كسي است كه به كرامت اخلاق و افضال بر اهل علم موصوف بوده است. وي خانهاش را به سيد بخشيد و گفت: حق من بر تو از پدرت بيشتر است و سيد به ناچار پذيرفت.
2- ابوعلي فارسي(متوفي 377 ق. ) نام آور دانش و ادب و پيشواي علم نحو در عصر خود ، و مؤلف كتاب «ايضاح» كه او را در علوم عربيت يگانه زمان ميدانند.
3- ابوسعيد سيرافي(متوفي 368 ق ) دانشمند بزرگ و نحوي كه مسند قضاوت بغداد را به عهده داشت.
4- قاضي عبدالجبار بغدادي، متخصص علم حديث و ادبيات.
5- عبدالرحيم بن نباته(متوفي 374 ق. ) از خطباي بلند آوازه و نامدار شيعه، مشهور به خطيب مصري. سيد رضي مقداري از فنون شعر را از وي آموخت.
6- ابومحمد عبدالله بن محمد اسدي اكفافي(متوفاي 405 ق. ) عالم فاضل و پرهيزكار و مسند نشين قضاوت در بغداد.
7- ابوالفتح عثمان بن جني(متوفي 392 ق. ) اديب ماهر در علم نحو و صرف. از دانشمدان مشهور علم نحو، جالب است كه سيد رضي در سن 22 سالگي قصيدهاي در وصف ناصرالدولة با الفاظي زيبا و معاني بلند سرود و استادش ابن جني كتابي در شرح ابيات آن تصنيف كرد.
8- ابوالحسن علي بن عيسي(متوفاي 420 ق. ) شعر شناس و پيشواي علم لغت و ادبيات.
9- ابوحفص عمر بن ابراهيم بن احمد الكناني، محدث ثقه كه سيد رضي از او حديث فرا گرفت.
10- ابوالقاسم عيسي بن علي بن حديث بن داوود بن جراح(متوفي 350ق. ) لغت شناس و محدث بزرگ و مورد اعتماد.
11- ابوعبدالله مرزباني(متوفاي 384ق. ) حديث و مورد اعتماد شيخ صدوق رحمة الله.
12- ابوبكر محمد بن موسي خوارزمي(متوفي 403 ق. ) فقيهي سترگ و استاد حديث كه سيد رضي و ديگران از وي فقه آموختند.
13- ابومحمد هارون تلعكبري(متوفاي 385 ق. ) فقيهي جليل القدر و صاحب كتاب جوامع در علوم دين.
14- ابو عبد الله محمد بن محمد نعمان مشهور به شيخ مفيد(متوفاي 413 ق. ) از دانشمندان كم مانند عالم اسلام.
دکتر عبدالغني درباره سيدرضي گفته اند: نيکي بسيار سيدرضي به استادان خود و بزرگ داشت ياد آنان در نگاشته هايش دلالت بر صفت عرفان جميل و قدرشناسي شايسته و پاس داشتن زحمات آنان از سوي سيدرضي دارد. خداوند او را به ادب نبوي و خلق و خوي علوي در برابر استادانش آراسته است. او در هنگام دليل آوردن از انديشه ها و آراي آنان جز با «رحمت اللّه عليهم» از ايشان نام نمي برد و بزرگداشتِ مقام بزرگان را پاس مي داشت.
مقام علمي و ايجاد دارالعلم
شريف رضي جوانمردي درد آشنا بود. او نيش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانيت ترجيح مي داد و در ميدان هاي خدمت كمر همت مي بست و يك تنه مسئوليت هاي سنگين و دشوار اجتماعي را بر عهده مي گرفت.
سيد بزرگوار در كنار كارهاي بس سنگين نقابت و ديوان مظالم و... همواره به فكر تحصيل طلاب بود. از اين رو در پي طرحي نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد كه نتيجه انديشه اش ايجاد دانشگاه شبانه روزي شد كه تا آن زمان سابقه نداشت. او با اينكه از تمكن مالي كم بهره بود، وقتي ديد گروهي از طالبان علم و شاگردانش پيوسته در ملازمت او هستند، خانه اي تهيه كرد و آن را به صورت مدرسه اي شبانه روزيد درآورد و نامش را «دارالعلم» نهاد و تمامي نيازمنديهاي طلاب را براي آنها فراهم كرد. سيدرضي براي دارالعلم، كتابخانه و خزانه اي با كليه وسايل و لوازم فراهم كرد.
بايد دانست كه تاسيس دارالعلم سيد رضي ده هاسال پيش از تاسيس مدرسه نظاميه بغداد از سوي خواجه نظام الملك طوسي(سال 457 ق) صورت گرفته است. او تقريبا حدود هشتاد سال بعد از سيد رضي به اين كار اقدام ورزيده است.
سيره تربيتي
سيد رضي مردي خود ساخته و پيراسته بود و شخصيت و عظمت افراد را در ارزشهاي والاي انساني و معنويات مي ديد. از اين رو در تمام عمرش همواره ميانه روي را پيشه خود ساخت. چرا كه با روح قناعت در غناي حقيقي به سر مي برد. وي هيچ گاه دست طمع به سوي ديگران دراز نكرد. به همين سبب، علو همت و مناعت طبع شريف رضي، زبانزد عام و خاص گشته بود. در مورد خصوصيات اخلاقي سيد رضي قضاياي زيادي نقل شده است كه به يكي از آنها اكتفا مي كنيم:
از ابي محمد مهلبي، وزير بهاءالدوله نقل كرده اند كه مي گفت:
روزي به من خبر رسيد خداوند به سيد رضي پسري عنايت كرده است. فرصت را غنيمت شمردم و خواستم به بهانه اين مولود صله اي به سيد رضي بدهم. به غلامان دستور دادم طبقي حاضر كردند و دو هزار دينار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشني و هديه برايش فرستادم.
سيد قبول نكرده و پيغام داده بود كه: لابد وزير مي دانند و اگر مطلع نيستند، بدانند كه من از كسي صله قبول نمي كنم.
به اميد اين كه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پرسيم و زر را فرستادم و گفتم: اين هديه ناچيز را قبول بفرماييد و به قابله ها بدهيد.
او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد: قابله ها غريبه نيستند و رسم ما بر اين نيست كه بيگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان مي باشند و چيزي هم نمي پذيرند.
براي بار سوم طبق را فرستادم و گفتم: حال كه خود قبول نمي كنيد بين طلبه هايي كه پيش شما درس مي خوانند تقسيم كنيد. چون طبق را آوردند استاد در حضور طبله ها فرمود: طلبه ها خودشان حاضرند! بعد رو كرد به شاگردان و گفت: هر كس به اين پول ها محتاج است بردارد.
در اين هنگام يكي از آنان برخاست ديناري(طلا) برداشت و قسمتي از آن را قيچي كرد و بقيه را سر جايش گذاشت. ديگر طلبه ها هم چيزي برنداشتند.
شريف رضي از آن طلبه پرسيده: براي چه اين مقدار برداشتي؟!
وي گفت: شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود كه از انبار مدرسه روغن بدهد، از فلان بقال مقداري روغن چراغ نسيه كرده ام. حالا اين قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را اداء كنم!
سيد رضي تا اين سخن بشنيد دستور داد به عدد طلاب كليد ساختند تا هر كس چيزي لازم داشت كليد انبار را همراه داشته باشد.
آثار و تاليفات
سيدرضي در دوران جواني به تفسير و توضيح آيات الهي روي آورد. عشق و علاقه وي به قرآن از همان اوايل كودكي آغاز شده بود. چنانكه بعد از يادگيري، انس دايم و رابطه هميشگي با قرآن برقرار كرد. او همواره با زمزمه كلام الهي آينه دل را جلا مي بخشيد. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآني علاوه بر شيريني قرائت دوران كودكي، خود را با دنيايي از زيبايي هاي روح بخش همراه مي يافت كه وسعتش بي انتها و غايتش بي منتها بود. سيد رضي محو در جمال تابناك آيات الهي دست به قلم برد تا قطره اي از درياي بيكران تعاليمش را بر صفحه روزگار جاري سازد. ثمره اين تلاش با اخلاص، سه گنجينه گران سنگي است كه براي نسل هاي آينده به يادگار گذاشت:
1- تلخيص البيان عن مجازات القرآن
2- حقايق التاويل في متشابه التنزيل
3- معاني القرآن
ديگر آثار او عبارتند از:
خصايص الائمه، الزيادات في شعر ابي تمام، تعليق خلاف الفقهاء، كتاب مجازات آثار النبويه، تعليقه بر ايضاح ابي علي، الجيد الحجاج، مختار شعر ابي اسحق الصابي، كتاب "ما دار بينه و بين ابي اسحق من الرسائل" و ديوان اشعار.
نهج البلاغه، اثري متفاوت
نهج البلاغه تنها کتابي است که درباره اش گفته اند که از کلام خدا پايين تر و از گفتار خلق خدا فراتر است؛ گفتاري که ريشه در وحي خدا دارد و چنان زلال و شفاف است که آدمي را ناخودآگاه به سوي خويش جذب مي کند و تمامي خردمندان منصف را به شگفتي وا مي دارد.
وي در مقدمه اي که بر اين اثر نفيس نوشته آورده که:"بعد از اتمام کتاب چنين ديدم که نامش را نهج البلاغه بگذارم،زيرا اين کتاب درهاي بلاغت را به روي بيننده مي گشايد و خواسته هايش را به اون نزديک مي سازد.اين کتاب هم مورد نياز دانشمند و عالم،و هم دانشجو و متعلم است،و هم خواسته ي شخص بليغ و زاهد در آن يافت مي شود."
سيد رضي در ادامه مي گويد: در بين کلمات امام عليه السّلام سخنان شگفت انگيزي در مورد توحيد ،عدل و تنزيه خداوند از شباهت به خلق مي بينم که تشنگان را سيراب کرده و پرده ها رو از روي تاريکي هاي شبهات بر ميگيرد.
شاگردان
سيد رضي قبل از اتمام تحصيلات شروع به تدريس نيز کرد، و شاگرداني را به مرور پرورش داد که هر کدام سال ها بعد از بزرگان علم،دين و تقوا و پرهيزکاري شدند. تعدادي از مشاهير شاگردان سيد در زير آمده است:
1- سيد عبد الله جرجاني، مشهور به ابوزيد كيابكي
2- شيخ محمدحلواني
3- شيخ جعفر دوريستي(متوفي حدود 473 ق. )
4- شيخ طوسي(م 460 ق. )
5- احمد بن علي بن قدامه مشهور به اين قدامه(م 486 ق. )
6- ابوالحسن هاشمي
7- مفيد نيشابوري(م 455 ق. )
8- ابوبكر نيشابوري خزاعي(متوفي حدود 480ق. )
9- قاضي ابوبكري عكبري(م 472 ق. )
10- مهيار ديلمي.
مقام حکومتي
سيد رضي دانشمندي متعهد، وظيفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصيل علم را براي روشنگري افكار و انديشه هاي جامعه مي خواست و از نفوذ اجتماعي و سياسي خود به منظور تشكل نيروهاي مخلص و ياري رساندن به همنوعان خود استفاده مي كرد. سيد رضي هيچگاه خود را در كنج كتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت و هرگز در را روي خود نبست. سيد رضي رسالت خود را فقط در بحث و تحقيق و تاليف و شعر و شاعري نمي ديد بلكه با پيروي از جد بزرگوارش اميرمؤمنان علي عليه السلام به دستگيري از محرومان و ستمديدگان مي شتافت و نصرت دين خدا را هدف نهايي خود مي دانست. او شيفته خدمت بود نه تشنه قدرت. از اين رو تنها مسئوليتهايي را به عهده گرفت كه ويژگيهاي مردمي داشت؛ مانند نقابت علويان، امارت حاجيان و ديوان مظالم.
نقابت سيّد رضي
نقابت سيد رضى: - "نقابت" منصبى بوده مردمى که به شخصيت ممتاز و محبوب و عالم برجسته و با تقوى تعلق مىگرفت و مردم به طور طبيعى به دور او گرد مىآمدند و سرپرستى او را پذيرا بودند و خلفا و سلاطين وقت براى کسب وجهه و محبوبيت به چنين افرادى حکم مىدادند صاحب اين منصب عهده دار امور ذيل بود:
(1) حفظ و نگهدارى آمار خانوادههاى سادات (شجره نامه سيادت).
(2) مراقبت بر صحت انتساب آنان و حفظ شاخههاى سيادت نظير سادات هاشمى، طالبى، علوى، حسنى، حسينى، موسوى و ...
(3) ثبت مواليد و فوت شدگان با دقت تمام.
(4) مراقبت افراد از نظر آداب و اخلاق.
(5) دور نگهداشتن آنان از مشاغل پست و نامشروع.
(6) بازداشتن آنان از ارتکاب گناه و بى حرمتى به قوانين اسلام.
(7) جلوگيرى از تعدى و تجاوز سادات به ديگران و پرهيز از خود برتر بينى.
(8) احقاق حقوق آنان (به عنوان وکيل مدافع).
(9) استيفاى حقوق آنان از خمس اموال.
(10) مراقبت بر ازدواج زنان و دختران آنان، و ممانعت از ازدواج حتى بيوه زنان با ناپاکان و طاغوتيان.
(11) اجراى عدالت و موعظه خاطيان.
(12) نظارت بر موقوفات و استيفاى حقوق آنان از عائدات اموال وقف شده.
سيد رضى در سال 380 هجرى قمرى توسط "الطائع بالله" خليفه عباسى رياست طالبيين، سرپرستى حاجيان (امير الحاج) و سرپرستى ديوان مظالم را عهده دارشد، و اين در حالى بود که بيش از بيست و يک سال نداشت. و در 16 محرم سال 403 به ولايت و سرپرستى طالبيين در همه بلاد منصوب گرديد و به عنوان ((نقيب النقباء)) خوانده شد.
سيد رضى به دليل کفايت و شايستگى که داشت در زمان "القادر بالله" خليفه عباسى، سرپرستى حرمين شريفين نيز به وى سپرده شد.
علامه اميني در الغدير مينويسد: «بهاء الدولة ديلمي در سال 388 هـ او را به «شريف اجل» و در سال 392 هـ به «ذوالمنقتبين» و در سال 398 به «رضي ذوالحسبين» ملقب نمود.
رابطه با حکام زمان
سيد رضي همه خلفاي بني عباس را غاصب مي دانست و از آنها متنفر بود، بخصوص از «القادربالله». او مردي خود خواه و جاه طلب و متعصب و پركينه و عقده اي بود و در پي بهانه اي مي گشت تا ابهت و شخصيت اجتماعي و وجهه علمي و روحاني سيد رضي را از بين ببرد. از طرفي ديگر سيد رضي در همان زمان تنفر و انزجار خود را طي اشعاري آشكار ساخت كه همچون رعد در همه جا پيچيد و غوغايي به پا كرد...
هنگامي كه اشعار آتشين سيد رضي به گوش خليفه رسيد سخت برآشفت. و مجلسي برپا كرد تا با ترفندي در آن مجلس بهانه اي به دست آورده و سيد رضي را مجازات نمايد. سيد رضي دعوت خليفه را رد كرد و در مجلس وي حاضر نشد. از اين رو خليفه غضبناك شد و سيد رضي را از تمام مسئوليت هاي مهم اجتماعي بركنار كرد.
سيد رضي سخنوري شجاع و بي باك بود. او از هيچ مقام و قدرت و صاحب منصبي واهمه به دل راه نمي داد. هميشه به انتظار زمان مساعد به سر مي برد تا بر ضد طاغوتيان و حاكمان ظلم و جور، خروشي بي امان از دل پر جوش برآورد و با خشكاندن ريشه ظلم و فساد، بار ديگر عدل علي عليه السلام را بگستراند. آن سيد مجاهد، افكار انقلابي خود را در مجالس خصوصي، ضمن اشعار حماسي به رفقاي صميمي و هم مرام خويش بازگو مي كرد و بنا به فكر بلند سياسي كه داشت خود را برتر از خليفه مي دانست.
سيد رضي روزي نزد «الطايع بالله» نشسته بود و بي اعتنا به جاه و جبروت خليفه محاسن خود را به دست گرفته، به طرف بيني بالا مي برد. خليفه خواست بر سيد طعنه بزند و قدرت پر زرق را به رخ او بكشد، رو به سيد گفت:
گمان مي كنم بوي خلافت را استشمام مي كني؟!
سيد رضي با همان متانت و شجاعت هميشگي پاسخ داد:
بلكه بوي نبوت را استشمام مي نمايم!
سيّد رضي از ديدگاه ديگران
عظمت سيد رضي در ابعاد مختلف از علم و فقه او گرفته تا قدرت فصاحت و بلاغت وي، موجب شده تا دوست و دشمن در مورد او سخناني جالب توجه بگويند که برخي از آن ها در ذيل به آن اشاره شده:
علامه امينى رحمه الله نام بيش از چهل کتاب را که درباره زندگى و شخصيت سيد رضى سخن گفتهاند ذکر مىکند و مىافزايد:
روحيات بلند او را مىتوان در کتابى که علامه شيخ عبدالحسين حلى به عنوان مقدمه در جزء پنجم تفسير خود در 112 صفحه نوشته، خواند و شخصيت والاى او را در کتاب عقربه الرضى نوشته نويسنده معروف زکى مبارک در دو جلد قطور مطالعه کرد و پيش از اين دو تن، علامه شيخ محمد رضا کاشف الغطاء نيز درباره وى کتابى نوشته است.
مرحوم محدث قمى در کتاب تحفه الاحباب ص 457، شماره 606 مىگويد: "محمد بن الحسين الموسوى" معروف به سيد رضى، برادر سيد مرتضى رضى الله عنهما ذوالحسين نقيب علوى و شريف اشراف بغداد مشهور به عظمت شان و علو همت و فصاحت زبان و عذوبت شعر، جلالت شان زياده از آنست که ذکر شود ...
عبدالملك ثعالبي هم عصر سيد: او امروز سرآمد شعراي عصر ما و نجيبترين سروران عراق و داراي شرافت نسب و افتخار حسب و ادبي ظاهر و فضلي باهر و جميع خوبيهاست. او بزرگترين شعراي دودمان ابوطالب است... و اگر بگوييم او سرآمد شاعران قريش است، گزاف نگفتهايم.
خطيب بغدادي: او اهل فضل و ادب و علم بود... او شاعري توانا بود. و از ابن محفوظ نقل ميكند كه در نزد او جماعتي از علماي ادب گفتهاند: رضي از همه شعراي قريش برتر بود. و او ميگويد: درست است. در ميان شعراي قريش شاعران برازنده اي بودهاند، ولي شعرشان كم بوده است. اما شاعري برجسته كه هم شعرش بسيار عالي و هم اشعارش زياد باشد، جز رضي نيست.
ابن ابي الحديد: او در سن 30 سالگي در مدت كوتاهي قرآن را حفظ كرد و علم فقه و فرايض را به صورت بسيار قوي آموخت. او عالمي اديب و شاعري قوي بوده است.
علامه قاضي نورالله شوشتري: «كان عالماً عارفاً باللغة والفرائض والفقه والنحو وكان شاعراً فصيحاً وعالماً عالي الهمة...»
سيد محسن امين عاملي: «كان اديباً بارعاً متميزاً وفقيهاً مبتحراً ومتكلماً حاذقاً ومفسراً لكتاب الله و حديث رسوله...»
از اين عبارات و توصيفها به خوبي معلوم ميشود كه او به لحاظ علمي در علوم و فنون مختلف مورد احترام و شوق اهل علم بوده است.
مکتوم ماندن ارزش هاي سيد رضي
اما اين كه چرا سيد رضي بيشتر به عنوان يك شاعر و اديب مطرح شد، ميتواند به چند دليل باشد.
اول: مناصب اجتماعي و دولتي اشتغالاتي را براي او به وجود آورده بود، لذا فرصت كمتري براي پرداختن به كارهاي علمي و تحقيقي و تأليف داشته است.
دوم: او در سن 47 سالگي از دنيا رفته كه براي مطرح شدن جنبههاي علمي مختلف يك عالم، عمر كمي است.
سوم: در تمامي تأليفات او قدرت قلم و الفاظ زيبا و نثر عالي هويداست، به طوري كه هر قصيده و يا غزلي كه سروده به سرعت نَقْل محافل و نُقْل مجالس ميشده است.
چهارم: در زمان حيات سيد، علماي بزرگ علم ادبيات عرب ميزيستهاند. فضاي ادبي شهر بغداد با حضور اين بزرگان رونق خاصي داشته است.
پنجم: مرحوم دواني در کتابي در مورد سيد نقل کرده که" به گفته محدث نوري او نظر به زهد و پارسايي داشته و از خودنمايي و شهرت پرستي سخت بركنار بوده است، لذا در انديشه نسخه برداري از تأليفاتش برنيامده است. "
با توجه به اين نكات ميتوان فهميد كه چرا اين دانشمند فاضل و عالم قابل، بيشتر به عنوان يك شاعر، بين علماء و معاصران و مورخان، مشهور شده است و بايد اذعان كنيم كه او در علم فقه نيز عالمي فاضل بوده كه شاگردي فقيه و سرآمد مثل شيخ مفيد شاهد بر اين مدعاست. حضرت آيةالله استادي در كتاب «من اعلام الشيعه» با بيان 6 دليل در صدد اثبات فقاهت اين عالم برآمده است.
وفات
آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هيجان بود. نگاههاي نگران و معنا دار مردم حاكي از اضطرابي بود كه كسي نمي خواست و نمي توانست باور كند. هرگز به ذهن كسي نمي رسيد كه به اين زودي شاهد چنين حادثه غم انگيز و جانسوزي خواهد شد... اما هرچه بود تمام شده بود و ديگر گريزي جز پذيرفتن آن نبود. هركس به ديگري مي گفت:
شريف رضي درگذشت.
سيد رضي در ماه محرم سال 406 ق. در سن 47 سالگي چشم از جهان فرو بست و جهان علم و عالم تشيع را در غم و ماتم فرو برد...
نوشته اند سيد مرتضي استوانه علم و تقوا و سياست، از در گذشت مرموز و ناگهاني برادرش چنان متاثر و متاسف شد كه تاب ديدن جنازه او را نياورد و از شدت حزن و اندوه به حرم مقدس كاظمين عليه السلام پناه برد. انبوه مردم جنازه سيد رضي را تشييع كردند و فخرالملك وزير بر جنازه وي نماز خواند. گفته اند که در آن زمان به آن درجه از شهرت و اعتبار رسيده بود که جميع اعيان و اشراف و قاضيان و فرزانگان و دانشمندان در تشييع جنازه اش شرکت کردند.
پيكر پاكش را در خانه خود دفن و بعدها به حرم امام حسين عليه السّلام منتقل كردند. برخي نقل مي کنند در کاظمين، در کنار قبر امام موسى کاظم و امام جواد عليهماالسّلام دفن شد.برخي نيز قبر او را نزديک خانه اش در کنار مسجد انبارين در "کرخ" دانستند.
گرد آوري شده از :
قصص العلما ص 411 تا 413
آشنايي با نهج البلاغه امام علي عليه السلام اثر سيد جعفر حسيني
پيرامون نهج البلاغه، سيد محسن امين عاملي
سيد رضي مولف نهج البلاغه، علي دواني
تاريخ بغداد خطيب بغدادي
ترجمه نهج البلاغه، علامه جعفري
ترجمه نهج البلاغه محمد دشتي
منبع : www.ahlulbaytportal.com