مقدمه
"حقیقت" هم چون آفتاب تابانی است که در افق وسیع فضای عالم انسانی پرتو افکن می باشد . از آن جا که این دامنه ی گسترده هرگز خالی از ابرهای تیره و تار نبوده است به همین جهت ، چهره نورانی "حقیقت" گاهی از نظرها پوشیده می ماند و ناگفته پیداست که آفتاب با همه ی انوار ، باز نمی تواند از پس ابر تیره چهره ی خود را به ساکنان زمین نشان دهد . به همین جهت گفته اند :
آفتاب ارچه روشن است آن را پاره ابر ، ناپدید کند !
درک "حقیقت" نیز بسته به شکافت ابرهای متراکم افق فکر انسان است . کسی می تواند چهره ی "حقیقت" را مشاهده کند که پرده های متراکم اوهام و تعصب و جهل و نادانی را از افق فکر خود بگسلد.
ولی کسانی که فضای عقل و خرد آنها را ابرهای تیره و تار تعصب و عادات و تقلیدهای کورکورانه و ... فرا گرفته ، هم چون نابینایان عالم وسیع و روشن "حقیقت" را یک فضای تاریک و سیاه می پندارند ! و هیچ گاه به حقیقت نمی رسند و آن چه می بینند سرابی بیش نیست ، و هر چه باور کرده باشند جز افسانه و اوهام نمی تواند باشد .
به گفته ی حافظ : " چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند . "
"نهج البلاغه" کتابی است که بعد از قرآن کریم بهترین و عالی ترین و مشهورترین کتاب دنیا ، و آفتاب عالم تابی است که در آسمان وسیع علم پرتوافکنده است. اثری است که مورد ستایش دوست و دشمن قرار گرفته است .
با این همه بعضی از اشخاص مغرض و منحرف که "حقیقت" را نشناخته و از وهم و گمان پیروی می کنند ، این ستاره ی فروزان آسمان علم را نشناخته و درباره ی آن به شک و تردید افتاده اند...!
نهج البلاغه چیست؟
نهج البلاغه کتابی است به زبان عربی که بسان آفتاب نیمروز می درخشد، و صدفی مشحون به گوهرهایی از حکمت های عالیه است .
این کتاب مقدس شامل 242 خطبه و سخن ،78 مکتوب و رساله ، 489 کلمه از سخنان گهربار و برگزیده ی پیشوای متقّیان امیرالمومنین علی علیه السلام است .
سخن یک دانشمند مسیحی
نویسنده ی شهیر استاد "امین نخله" (دانشمند مسیحی) خطاب به شخصی که از وی خواسته است ، چند کلمه از سخنان علی علیه السلام را برگزیند تا وی در کتابی گرد آورد و منتشر سازد ، می گوید : " از من خواسته ای که صد کلمه از گفتار بلیغ ترین نژاد عرب "ابوالحسن" را انتخاب کنم ، تا تو آن را در کتابی منتشر سازی .
من اکنون دسترسی به کتاب هایی که چنین منظوری را تامین کند ندارم ، مگر کتاب هایی چند که از جمله "نهج البلاغه است . با مسرّت این کتاب با عظمت را ورق زدم ، به خدا نمی دانم چگونه از میان فرمایشات علی (ع) فقط صد کلمه را انتخاب کنم بلکه بالاتر بگویم نمی دانم چگونه کلمه ای را از کلمه ی دیگر جدا سازم ، این کار درست به این می ماند که دانه ی یاقوتی را از کنار دانه ی دیگر بردارم .
سرانجام من این کار را کردم در حالی که دستم یاقوت های درخشنده را پس و پیش می کرد و دیدگانم از تابش نور آنها خیره می گشت. باور کردنی نیست که بگویم به واسطه ی تحیر و سرگردانی با چه سختی کلمه ای را از این معدن بلاغت بیرون آورم!
بنابراین تو این "صد کلمه" را از من بگیر ، و به یاد داشته باش که این صد کلمه پرتوهایی از نور بلاغت و غنچه هایی از شکوفه ی فصاحت است "آری نعمتهایی که خداوند متعال از راه بیانات علی (ع) بر فرهنگ جامعه ارزانی داشته ، خیلی بیش از این صد کلمه است ..."
برتری نهج البلاغه نسبت به هر سخن دیگر
هستند کسانی که سخنان امام علیه السلام را تشبیه به دُر و یاقوت و گوهر می کنند ، ولی این سنگ های گرانبها ، کی مزایای حکمت های عالی را دارند ؟
گوهرها و سنگ های قیمتی کجا می توانند مردمی را که در راههای گوناگون زندگی حیران و سرگردانند ، راهنمائی کنند. و چگونه قادرند ، میان علم و جهل واسطه شده ، و رشته ی جهان انسانی را به عالم لاهوتی مرتبط سازند ؟ یا اسرار ملکوت را در برابر دیدگان آشکار نمایند ، به علاوه حالت دل انگیزی را که از این سخنان ، برآدمی دست می دهد چگونه می توان وصف کرد ؟ زیرا شنوندگان این خطبه ها و سخنان را دو حالت پدید می آید : یکی این که دل را به وجد و اهتزاز می آورد و دیگر این که کشش و انبساط محسوسی در انسان ایجاد می کند .
هر کس می خواهد بداند که چگونه سخن در قلب انسان فرح و شادی ایجاد می کند و دل را بسوی خود می کشاند و اصولا چطور ممکن است سخن جذابیّت داشته باشد؟ باید کتاب نهج البلاغه را که جمله های زیر نمونه ای از آن است به دقت بخواند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از خطبه ی نسبتا طولانی که درباره ی خلقت شگفت انگیز " طاووس" ایراد فرموده است ، رشته ی سخن را به توصیف بهشت کشانده و چنین می فرمایند:
اگر با چشم دل بدان چه برای تو از بهشت وصف می شود بنگری خواهی دید نفس تو از خواهش ها و لذت ها و مناظر فریبنده ی دنیا و پدیده های سرگرم کننده ی آن ، روی گردان است و با تفکر در کیفیت برخورد برگ های درختانی که ریشه های آن در کنار نهرهای بهشتی در تلهای مشک فرو رفته است ، مدهوش می گردد و در چگونگی آویزان بودن خوشه های تر و تازه ی مروارید ، در شاخه های نازک و کلفت آن ، حیران می ماند و در نمایان شدن میوه های رنگارنگ در پوست شکوفه های آن که به آسانی چیده می شوند و به میل چیننده ی آن جلو آمده در دسترس او قرار می گیرد و برای ساکنان آن (بهشت) در جلو قصرهای بهشتی ،عسل های پاک و پاکیزه و شربت های صاف گردش داده می شود.
دورنمای سخنان علی (ع) در نهج البلاغه
تعجب اندیشمندان تنها به ملاحظه ی انجام الفاظ نهج البلاغه نیست ، و تحیّرشان منحصر به این نیست که تفوق معانی بلیغ آن به سر حد اعجاز رسیده است بلکه تمام شگفتی انسان همه و همه در تنوع مقاصدی است که در این خطبه ها و کلام نهفته است ، و اهداف گوناگونی است که در آن متجلّی گردیده است.
می بینید ضمن این که از وعظ و پند و اندرز و زهد و زجر سخن می گوید ، به امور جنگی و بسیج عمومی برای جهاد می پردازد ، سپس رشته ی سخن را به آموزش عملی آنها و آن چه در آسمان نهفته است ، می کشاند و از آن جا به فلسفه ی آفرینش و اثبات وجود آفریدگار جهان و تفنن در معارف الهی و بحث خداشناسی و کیفیت مبدأ و معاد پرداخته و توجه خود را به امور مملکت داری و سیاست کشوری و زندگی ملّت ها معطوف می دارد و به دنبال آن از آشنا ساختن مردم به فضائل اخلاقی و قوانین اجتماعی و آداب معاشرت و مکارم اخلاق و ظواهر زندگی دنیا و غیر از اینها از مقاصد گوناگونی که با متجلّی ترین مظاهر خود در "نهج البلاغه" می درخشد، سخن می گوید.
می بینیم امام علیه السلام در برابر هر یک از این اقسام که برشمردیم پیشوای همه است ، و شخصیت بی مانند آن حضرت برهمگان به خوبی آشکار است ، در حالی که شاهدیم مردان بزرگ جهان در بهترین سخنان خود فقط در یک صفت از خصوصیات خود دیده می شوند.
جای بسی تأسف است !
ما از جامعه ای شیعه و مسلمان هستیم ، چقدر باید تأسف خورد که چنین کتابی را پشت سر نهاده ایم و از مقام ارجمند آن بی خبربوده و از علوم سودمندش خود را محروم کرده ایم.!!!
در صورتی که اگر ما با فهم و تدبّر و دقّت و استحضار به آموختن علوم آن همّت بگماریم می توانیم گنجی از علم و حکمت یا بهشتی سرسبز یا سپری محافظ برای خود ذخیره کنیم تا ما را از تمام لغزشها باز دارد و کلید های بلاغت گفتار را که مهمترین عوامل حیات دنیوی است به دست آوریم.
راستی چرا ما به ندای راهنمای بزرگ روحانی خود که از صمیم دل آگاهش ما را دعوت به هدایت می کند، گوش نمی دهیم ؟
اگر با دیده ی انصاف بنگریم این منادی روحانی کسی جز همان بزرگ استاد عالم (علی علیه السلام ) نیست. کسی که معارف عالیه را به جهانیان تلقین نموده و دروس عالی خود را با شیواترین ، زیباترین و لطیف ترین زبان به مردمی که در سراسر عالم زندگی می کنند القا می نماید...!چرا درباره ی نهج البلاغه تردید می کنند؟
مجموع مطالب نهج البلاغه از لحاظ محتوی بسیار پر ارزش و چشمه ای گران قدر و سرشار است.
کسانی که پیش از سید رضی خطبه های امام علی ( ع )
را جمع آوری کرده اند !
کسی که با نظر ابتدایی و پیش از بررسی نوشته های گذشتگان به نهج البلاغه می نگرد ، گمان می کند که سید رضی نخستین کسی است که خطبه های امام ( ع ) را تدوین و جمع آوری کرده است و لیکن باید توجه داشت که روی احتیاج شدیدی که عموم مسلمانان در نخستین لحظات توسعه ی تمدن خیره کننده ی اسلامی ، به علم و دانش در خود احساس کردند ، بیش از پیش به علوم و معارف علاقمند شدند ، و همین احتیاج آنها را به حفظ گفتار بلیغ و تدوین سخنان فصیح وادار ساخت ، زیرا اعراب پیش از آن که تمدن پیدا کنند ؛ به سخنان بلیغ و اشعار و خطبه های فصیح و گفتار حکمت آمیز ، توجه زیادی داشتند و آن چه را می شنیدند از بر می کردند و از فوائد آن بی خبر نبودند .
امّا وقتی که تمدن آنها وسعت پیدا کرد ، احساس کردند که شدیداً به فصاحت و بلاغت زبان و قلم نیازمندند و ارزش وجودی آنها تنها با لباس فاخر شناخته نمی گردد ، بلکه ارزش واقعی فقط با فصاحت و بلاغت زبان و قلم است و بس ، و ترفیع مقام های دولتی آنها نیز بستگی به میزان تسلط به انشاء آنها دارد و به همان اندازه که از بلاغت کلام و سخنان برگزیده و حکمت های عالیه بهره دارند ، در نزد پادشاهان و امراء قدر و مقام پیدا خواهند کرد .
احساس این مطلب و نظیر آن اعراب را وادار به جمع آوری خطبه های بلیغ و سخنان فصیح نمود ، و از آن جا که حضرت امیرمؤمنان ( ع ) از پیشاهنگان مشاهیر فصحاء و بلغاء و دارنده ی سخنان بلند و گفتار ارجمند بود ـ لذا در صدد گردآوری آن چه از آن حضرت رسیده بود ، برآمدند ، و هر چه از آن به دستشان می افتاد حفظ نموده و یادداشت می کردند ، زیرا بلاغت سخنان آن حضرت بیش از هر سخن دیگری که به آنها رسیده بود مایه ی اعجاب آنها بود.
از میان قدماء کسانی که خطبه های امام علیه السلام را پیش از سید رضی جمع کرده و به صورت کتاب در آورده عده ای را ذیلاً یادآور می شویم.
1 ـ زید بن وهب متوفای سال 96 هجری
" زید بن وهب " کتابی دارد به نام " خطب امیر المؤمنین علی المنابر فی الجمع و الاعیاد " یعنی : خطبه های امیر مؤمنان ( ع ) که در منابر و اعیاد ، و روزهای جمعه ایراد فرموده است .
2 ـ نصر بن مزاحم
وی کتابی نوشته به نام " خطبه های علی علیه السلام " و در سایر کتاب های خود نیز خطبه ها و کلمات زیادی از علی ( ع ) نقل کرده است .
3 ـ اسماعیل بن مهران ابو یعقوب سکونی
نام برده کتابی به نام " خطب امیر مؤمنین " تألیف کرده و مشتمل بر خطبه های آن حضرت است .
4 ـ هشام بن سائب کلبی متوفای سال 206 هجری
کتاب خود را " خطب علی " نام نهاد .
5 ـ ابو مخنف لوط بن یحیی ازدی
وی از دانشمندان قرن دوم هجری بوده که به تألیف کتاب " الخطبه الزهرا لامیر المؤمنین " یعنی : خطبه های درخشنده ی امیر المؤمنین ( ع ) پرداخته بوده است .
6 ـ واقدی متوفای سال 207 هجری
7 ـ ابو اسحق ابراهیم
وی در چندین کتاب از کلمات قصار و سخنان حکمت آمیز آن حضرت نقل کرده است.
8 ـ ابوالحسن علی بن محمد مدائنی
9 ـ ابن شعبه حسن بن علی بن حسن بن شعبه ی حرانی
دانشمندی بزرگ از علماء قرن سوم هجری ؛کتابی به نام " تحف العقول " را به یادگار گذاشت.
10 ـ صالح ابن ابی حماد ابی الخیر
ایشان از اصحاب امام حسن عسکری ( ع )در قرن سوم می باشد .
11 ـ سید عبدالعظیم بن عبدالله حسنی
وی معروف به " شاه عبدالعظیم " که در شهر ری نزدیک تهران مدفون و از دانشمندان بزرگ قرن دوم هجری و یاران حضرت امام رضا ( ع ) می باشند .
12 ـ مسعدة بن صدقه ی عبیدی
از اصحاب حضرت امام صادق و امام کاظم علیهم السلام بوده و از دانشمندان قرن دوم می باشد .
13 ـ ابراهیم بن سلیمان هشمی خزّاز کوفی
از دانشمندان قرن سوم هجری کتابی به نام " الخطب لامیر المؤمنین "
14 ـ ابو عثمان جاحظ عمر بن بحر
که به تألیف کتاب " مائة کلمة من کلمات علی " پرداخته است .
15 ـ عبد العزیز بن یحیی جلودی بصری
آیا نهج البلاغه دست خورده است ؟
عده ی زیادی از نویسندگان ، از جمله نویسنده ی بزرگ " عبدالحمید بن ابی الحدید " فیلسوف و مورخ ، عقیده دارند که تمام خطبه ها و سخنان و نامه ها که در نهج البلاغه است به طور قطع و یقین از زبان یا قلم علی ( ع ) صادر شده است .
" ابن ابی الحدید " در شرح نهج البلاغه ، بعد از نقل خطبه مشهور " ابن ابی الشحناء " چنین می نویسد :
" . . . بسیاری از مردم هوا پرست می گویند ، عمده ی مطالب نهج البلاغه سخنانی است که بعدها پیدا شده و مردمی از فصیحان شیعه آن را ساخته اند ، و گاهی برخی از آن را به سید رضی یا دیگری نسبت می دهند .
این اشخاص مردمی هستند که دیدگان خود را کور کرده و از راه روشن گمراه شده اند ، و آن چه گفته اند از قلت معرفت آنان از اسلوب های سخن ناشی شده است .
ما با همه ی آشنایی که با شعر و صحت و سقم آن داریم اگر مثلاً دیوان " ابو تمام " شاعر معروف را ورق بزنیم ، و در اثنای آن چند قصیده یا یک قصیده را از دیگری در آن بیابیم ؛ با ذوق شعری خود تشخیص می دهیم که با شعر ابو تمام و راه و روش او در شعر و شاعری مباینت دارد .
شما نیز وقتی که درست درباره ی " نهج البلاغه " دقت و تأمل کردی در می یابی که تماماً از یک سرچشمه جاری شده و مانند جسم بسیط اسلوب واحدی را تشکیل می دهد ، که جزئی از آن در ماهیت عین جزء دیگر است ، یا مانند قرآن مجید است که اول آن مانند وسط آن ، و وسط آن مانند آخر آن است ، و هر سوره و آیه ی آن در راه و روش و نظم و فن مانند سایر آیات و سوره ها است .
اگر بعضی از خطبه های نهج البلاغه مجعول و تنها بعضی از آن صحیح بود ، هرگز این طور که اکنون هست نمی بود !
کلام آخر؛
مشتمل بر، گزیده ای از کلمات قصار ، حکم ، جواب سؤال هایی که از امام به عمل آمده است.
هنگام آشوب و انقلاب مانند شتر بچه ی نر باش ، که نه او را پشتی است تا سوارش شوی و نه پستانی تا بدوشی.
صدقه دادن داروی سودمند برای دفع بلاست ، کارهای امروز بندگان در فردای قیامت از جلو چشمشان خواهد گذشت.
چون بر دشمن پیروز شدی ، به شکرانه ی توانایی بر انتقام ، از گناه بگریز.
ناتوان ترین اشخاص کسی است که در بدست آوردن دوست ناتوان باشد ، ولی ناتوان تر از او کسی است که نتواند دوستانی را که به چنگ آورده نگاه دارد.
هر گاه نعمتی آغازش را به شما نشان داد با ناشکری جلو ادامه ی آن را نگیرید.
امور تابع تقدیر است ، گاهی تدبیر به مرگ می رساند.
از لغزش اهل مروّت درگذرید ، چه از آنها نیست کسی که بلغزد و خداوند دست او را نگیرد و بلند نکند.
ما دارای حقّی هستیم ، اگر بدهند ، ولی اگر ندهند سوار مرکب خود شده و به دنبالش می رویم اگر چه این رهروی و شبروی به طول انجامد.
ای پسر آدم ، چون دیدی که خداوند نعمتهایش را از تو قطع نمی کند ، و به دنبال هم می فرستد ، و تو به معصیت اشتغال داری از او بترس.
به خداوند با انجام دادن مستحبّات نمی شود نزدیک شد ، در وقتی که باعث فوت و زیان واجبات گردد.
خوشا به حال کسی که روز قیامت را یاد کرد ، و برای آن حساب نمود و به اندکی ساخت ، و از خدا راضی بود.
دلها هم مانند بدنها خسته می شوند، پس برای رفع ملامت دلها ، علومی را بجوئید که نفس را نشاط و انبساط بخشد.
خداوند بر شما واجباتی قرار داده و آنها را ترک نکنید ، حدود و احکامی مقرّر کرده از آن پا بیرون ننهید ، و از چیزهایی منع کرده حرمت آن را نگه دارید . اموری را به سکوت برگذار نموده و نه از باب این است که فراموش کرده بلکه به علّت بی اهمیتی آنهاست و شما خود را برای کسب آنها به زحمت نیندازد.
کسی نمی تواند فرمان خدا را نگاه دارد ، مگر آن که مماشات و همراهی نکند و رام خلق نباشد و دنبال طمع نرود.
مَثَل دنیا مَثَل مار است ، چون آنرا لمس کنی نرم و مطبوع است ولی در درونش زهر کشنده ای است ، ساده و نادان به طرفش می رود ، و خردمند و عاقل از او می گریزد.
کسی که یقین کند خداوند عوض می دهد دست به بخشش زند.
شما را بینا کرده اند ، اگر چشم باز کنید. و راهنمایی نموده اند ، اگر طالب آن باشید . و گوش شنوا داده اند ، اگر بخواهید بشنوید .
دوستی را به اندازه نگهدار ، چه ممکن است روزی تو را دشمن شود ، و دشمن دار هر که دشمن توست ، اما به اندازه ، چه ممکن است روزی تو را دوست آید .
هر گاه افعال مستحب به اعمال واجب ضرر رساند آنرا ترک کنید .
اگر خدا ارتکاب معصیت را تهدید نمی کرد ، باز هم واجب بود که به پاس نعمت هایش از آن دست کشیم .
دوستان تو سه و دشمنانت نیز سه کسند :
اما دوستان تو : دوست تو ، دوست دوست تو ، دشمن دشمن تو .
اما دشمنان تو : دشمن تو ، دشمن دوست تو ، دوست دشمن تو .
ترک گناه آسان تر است از درخواست توبه .
دلها را آرزوها و میل ها و نفرت هاست ، پس به دلها از راه میل و آرزوهاشان وارد شوید نه از طریق نفرت و اکراهشان ، چه دل وقتی نفرت گیرد کور گردد .
اگر بردبار نیستی خود را به بردباری بزن ، چه کمتر اتفاق می افتد ، که کسی خود را به قومی شبیه می کند . شایسته نیست به صِرف گمان بد درباره ی کسی که مورد اطمینان است قضاوت کرد.
از ایمان سؤال شد ، گفت : ایمان معرفت با دل و اقرار با زبان و عمل به ارکان است .
پرسیدند که برای ما عاقل را توصیف کن ، گفت : او کسی است که هر چیزی را به جای خودش بنهد . گفتند جاهل را بگو ، گفت : توصیف کردم ، یعنی بر خلاف عاقل است که هر چیز را به جای خود ننهد .
برای خدا در هر نعمتی حقّی است ، هر کس به جا آورد زیاد شود و آن که کوتاهی کند در خطر زوال آورد .
از خدا بترس اگر چه کم باشد ، و بین خود و خدایت پرده مکش ، اگر چه نازک باشد.
بینایی با چشم نیست ، چه گاهی چشم ها به صاحبشان دروغ می گویند ، و خطا می نگرند ، ولی عقل با کسی که از او نظر بخواهد شبهه کاری نمی کند .
آن که به آن چه در دست خود دارد بیشتر از آن چه در دست خداست اعتماد به خرج دهد در ایمانش راستگو نیست.
منابع
نهج البلاغه سید رضی
نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام ترجمه ی احمد سپهر خراسانی
در پیرامون نهج البلاغه نوشته ی سید هبة الدّین شهرستانی ؛ ترجمه ی سید عبّاس میرزاده اهری
** گرد آورنده : ف ـ پورسلطان**
این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=2422
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.