« به نظر مىرسد دخالت ايمان به انبياء و اولياء خدا در پذيرش اعمال از دو جهت است:
يكى اين كه معرفت آنان برمىگردد به معرفت خدا. در حقيقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولياء خدا كامل نمىگردد؛ به عبارت ديگر اين كه: شناختن خدا به طور كامل شناختن مظاهر هدايت و راهنمايى است.
ديگر اين كه شناختن مقام نبوّت و امامت از اين نظر لازم است كه بدون معرفت آنان، به دست آوردن برنامه كامل و صحيح ممكن نيست.
فرق بزرگ بين يك نفر مسلمان نيكوكار و يك نفر كافر نيكوكار اين است كه كافر نيكوكار از آن جهت كه داراى برنامه صحيح و درست نيست، احتمال موفقيتش ناچيز است؛ ولى يك نفر مسلمان از
آن جهت كه خود را به دينى تسليم كرده است كه برنامهاى جامع و صحيح دارد، اگر برنامه خويش را درست و صحيح اجرا كند موفقيتش قطعى است. عمل صالح، تنها احسان به خلق نيست؛ تمام
واجبات و محرّمات و مكروهات و مستحبّات، جزء برنامه عمل صالح است. مسيحى متديّنى كه به خاطر دورى از اسلام فاقد برنامه صحيح است از مواهب عظيم اين برنامه محروم است، زيرا
ممنوعاتى را كه نبايد، مرتكب مىشود؛ مثلًا شراب نبايد بنوشد و مىنوشد.
مىدانيم كه ممنوعيّت شراب به واسطه زيانهاى فردى و اجتماعى و روحى آن است و طبعاً آن كه شراب مىنوشد زيانهاى شراب به او مىرسد و از اين نظر مانند كسى است كه از راهنمايى پزشك
محروم است و به واسطه اين محروميّت، كارى مىكند كه پيش از وقت، قلب يا كبد يا اعصاب خود را بيمار، و عمر خود را كوتاه مىكند.
در برنامه اسلام، پارهاى دستورهاست كه عمل به آنها شرط تكامل روحى و معنوى است. بديهى است يك نفر غير مسلمان هر اندازه بىنظر و بىتعصب و خالى از عناد باشد، به واسطه محروميّت
از استفاده از برنامه كامل انسانيّت، از مزاياى آن محروم خواهد ماند.
اين چنين شخصى طبعاً از عباداتى عظيم مانند نمازهاى پنجگانه و روزه ماه رمضان و حجّ خانه خدا محروم مىماند. مثل او مثل كسى است كه بدون برنامه كشاورزى بذرى بپاشد؛ هرگز محصولى
را كه چنين كسى به دست مىآورد مانند محصول كسى كه طبق برنامه صحيح و جامعى زمين را شخم مىزند و در وقت مناسب بذر مىپاشد و در هنگام وجين كردن وجين مىكند و خلاصه تمام
اقدامات لازم فنّى و علمى را انجام مىدهد نخواهد بود.
فرق بين نيكوكار مسلمان و نيكوكار غير مسلمان را مىتوان چنين بيان كرد كه نيكوكار مسلمان هم چون مريضى است كه تحت مراقبت و دستور يك طبيب حاذق برنامه دارد، غذا و دوايش همه به
دستور طبيب است؛ هم از لحاظ نوع دوا و غذا و هم از لحاظ وقت آن و هم از لحاظ اندازه آن كاملًا طبق دستور عمل مىكند؛ ولى نيكوكار غير مسلمان هم چون مريضى است كه برنامه ندارد و
خودسرانه كار مىكند؛ هر غذا يا دوائى كه به دستش مىرسد مىخورد؛ چنين مريضى ممكن است احياناً يك دواى مفيد بخورد و نتيجه خوب بگيرد، ولى همين طور هم ممكن است دوائى را كه زيان
بار و مهلك است مورد استفاده قرار دهد؛ هم چنين ممكن است يك غذاى مناسب بخورد ولى با ناپرهيزى بعدى و خوردن غذاى نامناسب، اثر مفيد غذاى اول را هم خنثى كند.
با اين بيان روشن مىگردد كه تفاوت بين مسلمان و خداشناس غير مسلمان اين است كه مسلمان، خداشناسى است كه برنامه صحيح دارد ولى خداشناس غير مسلمان كارهايش بدون برنامه صحيح
است؛ به عبارت ديگر مسلمان، هدايت يافته است و غير مسلمان هر چند خداشناس باشد، هدايت نايافته است. قرآن كريم در همين زمينه مىفرمايد:
فان اسلموا فقد اهتدوا. «اگر تسليم برنامه محمّدى شدند پس راه را يافتهاند.»
از مجموع آن چه در دو فصل اخير گفتيم معلوم شد كه همه غير مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خير، يكسان نيستند؛ ميان غير مسلمانى كه به خدا و قيامت معتقد نيست و غير مسلمانى
كه به خدا و قيامت معتقد هست ولى از موهبت ايمان به نبوّت محروم است تفاوت عظيم است. براى دسته اول امكان انجام يك عمل مقبول عند اللّه نيست ولى براى دسته دوم هست. اين دسته ممكن
است با شرايطى به بهشت بروند، ولى براى دسته اول ممكن نيست. به نظر مىرسد فلسفه اين كه اسلام ميان مشركان و اهل كتاب در هم زيستى تفاوت قائل است، مشرك را تحمل نمىكند ولى اهل
كتاب را تحمل مىكند، مشرك را مجبور به ترك عقيده مىكند ولى اهل كتاب را مجبور به ترك عقيده نمىكند همين است كه مشرك يا منكر خدا به واسطه شرك و انكار، باب نجات را براى ابد به
روى خود بسته است، در شرايطى است كه از عبور از طبيعت مادى و صعود به ملكوت و بهشت جاويدان، براى هميشه خود را محروم كرده است؛ ولى اهل كتاب در شرايطى هستند كه مىتوانند
ولو به طور ناقص عمل صالح انجام دهند و با شرايطى نتيجه آن را بيابند.
قرآن كريم خطاب به اهل كتاب مىفرمايد:
تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الّا اللّه و لا نشرك به شيئا و لا يتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه»
«بياييد به سوى يك كلمه و يك عقيده مشترك ميان ما و شما، و آن اين كه جز خدا چيزى را نپرستيم و چيزى را شريك خداوند قرار ندهيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را مطاع و ارباب خود نشمارد».
قرآن كريم با اهل كتاب چنين صلائى داده است ولى هرگز با مشركان و منكران، چنين صلائى نداده و نمىدهد.»
**مجموعه آثار استاد شهيد مرتضي مطهري ، جلد اول ، صفحه 310 تا 312 **