بخشي ازسخنرانى امام خميني (ره)
زمان: صبح 6 خرداد 1360/22 رجب 1401.
مكان: تهران، حسينيّه جماران.
موضوع: اهميت مجلس شوراى اسلامى و بيان وظايف نمايندگان مجلس.
مناسبت: سالگرد تأسيس مجلس شوراى اسلامى.
حضار: نمايندگان مجلس شوراى اسلامى.
«...انسان ناچار سه جور نظر دارد: يك نظرى كه نظر بي طرف است. اين يك نظر است.
يكى هم نظر طرف دارى از يك روش، از يك جريان؛ يك نظرى هم مخالفت با يك روش و يك جريان. نظر بي طرف و نظر طرف دارى از يك مسئله و نظر طرف دارى از يك مسئله ديگر. نظرى كه حبّ باشد به يك جريانى، يا بغض باشد به يك جريانى، اين نظر نمىتواند يك نظر سالم باشد؛ حُبُّ الشَى ءِ يُعمِى و يُصِمُّ [علاقه به يك چيز، آدمى را كور و كر مىكند. بحارالأنوار، ج 74، ص 165]
بغض هم همينطور است؛ نور عقل را خاموش مىكند. حبّ مفرط به يك روشى اسباب اين مىشود كه خود آن كسى كه حبّ دارد توجهى به اين ندارد كه از مبدأ حبّ دارد اين مطلب صادر مىشود و اين مطلب حق نيست؛ مطلبى است كه از راه حبّ است. و خواه يا ناخواه اين نظر، نظر صائب نيست. انسان خودش را نمىتواند بشناسد به اين زوديها؛ انسان تا آخر عمرش، تا آن وقتى كه از اين دنيا خارج مىشود، گرفتار يك مسائلى در باطن خودش هست كه خودش هم نمىتواند بفهمد. بايد عرضه كند خودش را انسان به كسانى كه بىنظر هستند.
اگرنظر از راه حب شد، هميشه دنبال اين مىرود كه آن مطلبى را كه مربوط به آن روشى است كه اين دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانى كه هست ثابت كند، ولو اين كه اين عنوانى كه هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنى هم كه بغض به يك روشى دارد نظرش نظر سالم نيست، آن هم دنبال اين است كه آن طرفى كه مورد بغض اوست و آن روشى را كه نمىپسندد، با هر توجيهى كه باشد، آن را تصحيح كند. و لهذا مىبينيد كه يك مطلب، يك امر، از يكى صادر مىشود، [در] يك وقت و يك محيط، يك مطلب از يك كسى صادر مىشود، يك عمل از يكى صادر مىشود، دو طايفهاى كه يكيشان اين را خوب مىدانند و دوست مىدارند و يك طايفه اين را بد مىدانند و دشمن مىدانند، آن مطلب واحدى كه زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتى كه پيش آنها مىرود كه مورد محبت هست آن آدم. تمام مطالب او را، ولو مخالف با عقل باشد، ولو مخالف با منطق باشد، مىپذيرند و تأييد مىكنند، شروع مىكنند به اين كه خير، مطلب همين است. و آن دستهاى كه با اين خوب نيستند اگر يك مطلب خوبى هم اين بگويد، آنها دنبال اين هستند كه نه، اين حرف صحيح نيست. اين دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بي طرف بسيار كم است.
يعنى «نظر» بي طرف باشد؛ خود آدم هيچ وقت نمىتواند بي طرفِ بي طرف باشد. لكن در نظر دادن حق را ببيند. تحت تأثير حق واقع بشود؛ اين حق چنان چه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجيد كنم به عنوان اين كه حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تكذيب كنم به عنوان اين كه باطل است. ولو در باطن فرض كنيد يكى يك روشى را دوست دارد، يكى روش ديگر را؛ لكن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت انديشى براى كشور يا براى اشخاص، آن نظر حب و بغض خودش را كنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل ..
حق هر جا هست بايد دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذيرفت، ولو برخلاف نظر خود من هست. و باطل را هرچه هست و از هركس صادر بشود بايد نپذيرفت به عنوان اين كه باطل است. اشخاص و گروهها و اينها را بايد كنار گذاشت، حق و باطل را ملاحظه كرد. آن وقت هم براى اثبات حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانيت و عرض مىكنم غيظ و غضب كردن، نه مىتواند حق را به دست بياورد؛ و نه مىتواند باطل را ردش كند ... »
منبع : صحيفه امام ، جلد 14 ، صفحه 366 تا 368