تاريخ انتشار: 20 تير 1391 ساعت 19:11:54
خط تلفنی که امام خمینی(ره) به منزلش نمی‌کشید

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده‌ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد. او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند، در ادامه به سیره امام خمینی در خصوص بیت المال نیم نگاهی خواهیم داشت:

مال فقرا

خانم حضرت امام(ره) در نجف شدیداً از نداشتن تلفن نگران بودند، هر وقت می‌خواست با فرزندانش در ایران صحبت کند، باید ساعت‌ها در گرمای 48 درجه و در صف اداره تلفن معطل می‌ماند یا با خجالت به منزل شیخ نصر‌الله خلخالی می‌رفتند. هر چند در آنجا با روی باز از ایشان استقبال می‌شد، ولی امام اجازه دایر کردن تلفن را نمی‌دادند، حاج سید‌احمد خمینی(ره) از آن روزها چنین یاد می‌کند:

«امام «ره» به والده محترم گفته بودند که راضی نیستم که از دفتر به ایران تلفن بزنید، قیمت اشتراک تلفن در نجف 25 دینار عراقی معادل (پانصد تومان) بود، اینجانب (احمد خمینی) نوشتم از خودم پول دارم، شما تلفن دایر کنید، پولش را من به آیه‌الله پسندیده وکیل امام(ره) می‌دهم، امام این جواب را نوشتند:

«راجع به تلفون چیزی ننویسید که تلفون بکشید، خرجش را می‌دهم، من تلفن نمی‌کشم، شما هر چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید و و زیاده‌روی را احتراز  کنید».

تشییع جنازه:

«یک وقت یکی از بزرگان مرحوم شده بود، امام خواست؛ تشییع جنازه ایشان بروند. بنا شد که یک ماشین برای امام تهیه شود تا برای تشییع جنازه تشریف ببرند و ما یک ماشین را کرایه کردیم که تمامش در اختیارمان باشد؛ چون که هوا گرم بود و امام در گرما معطل می‌شدند، خلاصه ماشین را آوردیم و امام هم سوار شدند و قضیه تمام شد. ماشین تقریباً یک ساعت در اختیارمان بود و من یک دینار کرایه به راننده دادم، یک دینار آن وقت تقریبا بیست تومان بود.

در سه روز بعد من صورت حساب را تقدیم امام کردم، ایشان به من پرخاش کردند: تو احتیاط نمی‌کنی، شما برای ماشین یک دینار پرداختی؟ عرض کردم: من فکر کردم که حضرت عالی معطل می‌شوید، فرمودند: نه، من هم مثل دیگران، چرا این جور کردی؟»

سفر با درشکه

«در نجف که بودم، یک روز امام می‌خواستند، منزل تشریف ببرند، به من فرمودند: «یک درشکه بگیر، ماشین نگیری‌ها».

درشکه‌های آنجا خیلی تمیز و مرتب نبود، باور کنید من خودم خجالت می‌کشیدم و امام تا آنجا که می‌شد، می‌خواستند از سهم امام کمتر مصرف کنند.

خرید مرغ

مشهدی حسین، خادم امام، به من گفت: من رفتم مرغ خریدم، وقتی آمدم، آقا مرا دید، گفت: «چی گرفتی؟» وقتی فهمید که چه خریدم، فوراً گفت: «برو پس بده، برگردان».

خرید لباس

اوایلی که امام در نجف بودند، یک نفر استخدام شده بود، برای اینکه در منزل آقا چایی بدهد. وضع لباسش یک قدری پاک و تمیز نبودـ پاره و کثیف بود ـ مرحوم حاج آقا مصطفی به من فرمود: یک پیراهن برای این آقا بگیرید، (از این پیراهن های بلند که به عربی دشداشه می‌گویند) عرض کردم چشم. به یکی از رفقا گفتم: ایشان هم رفتند و پارچه خریدند، دادند به خیاط دوخت و همه پول دوخت و پارچه یک دینار و ربع شد؛ یعنی به پول آن روز تقریبا بیست و پنج تومان، من در دفتر نوشتم، یعنی موظف بودم که هر پولی به کسی می‌دادم می‌نوشتم و صورت حساب را هر چند روز تقدیم امام می‌کردم.

بعد از چند روز که صورت حساب را برده بودم، یک روز بعد یا همان روز یادم نیست، وقتی از مسجد یا مدرسه می‌آمدیم که من این مطلب اصلا به ذهنم نبود، امام فرمود: تو احتیاط نمی‌کنی. من به عقیده خودم کاری نکرده بودم که خلاف احتیاط باشد، عرض کردم: چه کار کرده‌ام؟ فرمود: پیراهن را به من می‌گفتی، عرض کردم که آقا مصطفی گفتند، فرمود: خودم باید بگویم.

من امام را خیلی می‌شناختم، اما اگر ارادتم یک بود، شد هزار، چون امام آن علاقه‌ای که به آقا مصطفی داشتند و آن شخصیتی که آن مرحوم داشت، مع ذلک امام فرمود، خودم باید بگویم. حساب این نیست که حالا پسرم هست، چه رسد به اینکه یکی از اطرافیان بخواهد کاری بکند.

ساده ولی تمیز

یک وقت، در نجف، از طرف امام به من امر شد که یک قبایی برای امام تهیه کنم، من رفتم پیش یک خیاط آشنا به او گفتم یک قبایی می‌خواهم که برای آقا مناسب باشد، چند تا نمونه پارچه داشت، گرفتیم، همراه با خیاط خدمت امام رفتیم تا ببینیم، کدامش را ایشان انتخاب می‌کنند، تا اینکه آن پارچه را بخریم، اتفاقا امام آن پارچه‌ای را انتخاب کرد که به نظر من خیلی جنس بدی بود و من آن را نمی‌خواستم، این روش لباس امام بود. لباسشان همیشه تمیز بود، مرتب بود، اما از جهت جنس و کیفیت خیلی مراعات می‌کردند و جنس خوب را نمی‌گرفتند از این جهت که مواظب بودند وجوهات کمتر مصرف بشود.

پیرو امام

حاج سید احمد خمینی(ره) می‌گفت: توقع امام از دست‌اندرکاران و مسئولان نظام اسلامی این بود که آنها هم مثل مردم عادی زندگی کنند. ساده و بی‌آلایش و بی تکلف باشند. مسئولان هر چه به دنیا بیشتر توجه کنند، بیشتر در آن فرو می‌روند، امام(ره) تأکید داشتند که مسئولان به هیچ وجه اسراف نکنند، از بیت المال بهتر از اموال شخصی خود مواظبت کنند، از زخارف دنیوی دوری کنند و مردمی باشند.

اخیراً وزیر انرژی اتمی روسیه برای دیدار با بنده، (سید‌احمد آقا) به جماران آمد، ایشان در بازدید از منزل امام به شدت تحت تأثیر زندگی ساده و محقر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند و تأکید داشت که زندگی آقای مهندس ابراهیمی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان را از نزدیک ببیند. می‌گفت: اگر زندگی آقای ابراهیمی مانند امام ساده باشد، من باور می‌کنم که ایشان پیرو امام(ره) است. (مجموعه آثار یادگار امام، جلد 2، صفحه 675)

درسی برای همه

آیت‌الله فاضل لنکرانی احتیاط امام در مصرف بیت‌المال برای فرزندش سید‌مصطفی یاد می‌کند و می‌گوید: یک مسئله که خیلی در روح من اثر گذاشته است و این را، هم به عنوان توجه ملت ایران و هم به عنوان توجه روحانیون عزیز عرض می‌کنم، مسئله وصیتنامه مرحوم حاج آقا مصطفی است....

در این وصیتنامه، ایشان می‌نویسند که من از مال دنیا هیچ چیزی ندارم. فقط یک مقدار کتابهایی که مورد احتیاج من بود و من اکثر این کتاب ها را از راه سهم امام و اینها تهیه کردم و وصیت می‌کنم که این کتابها اگر فرزند من روحانی شد، در اختیار او قرار داده بشود و الا به کتابخانه آقای بروجردی در نجف منتقل بشود.

این وصیتنامه در روح من خیلی اثر گذاشت که مردی با این همه فضایل علمی و با این موقعیت کاملی که داشت و با اینکه عرض کردیم در این اواخر امام امت شاید در هر ماه میلیون ها تومان به قم و نجف به طلاب شهریه می‌دادند، فرزند ایشان از هیچ یک از مالیه دنیا برخوردار نباشد، تنها یک مقدار کتاب آن هم به عنوان اینکه در جهات علمی مورد نیاز ایشان بوده، این درسی برای من و امثال من است و درسی برای ملت ایران است. منبع : فارس

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=21511
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.