صهيون در زبان عربي به معناي كوه پر آفتاب يا خشك، و نيز نام كوهي در جنوب غربي بيتالمقدس است. كوه صهيون زادگاه و آرامگاه داوود (ع) و جايگاه سليمان نبي (ع) بود. گاه اين واژه نزد يهوديان به معناي شهر قدس، شهر برگزيده، شهر مقدس آسماني به كار ميرود. و صهيونيست در لغت به معني دلباخته كوه صهيون ميباشد.
صهيونيسم مسلك گروهي است كه طرفدار سلطه و نفوذ يهوديان بر اقوام و ملل ديگرند. نهضتي كه از اواخر قرن نوزدهم به منظور ايجاد ميهن يهودي در فلسطين پديد آمد؛ نهضتي مايه گرفته از آرمان طايفه بني اسرائيل براي رسيدن به ارض موعود و تشكيل ملت و دولتي واحد است. در طول تاريخ واژه صهيونيست در دو عرصه مذهبي و سياسي كاربرد داشته است. صهيونيسم مذهبي اغلب به وسيله عرفان يهودي بيان شده و بزرگترين آرزوي آنها، قيام يهوديت بود. براساس اين اصل در هنگام ظهور قائم در آخرالزمان، سلطنت خداوند بر تمام بشريت به سوي سرزمين ابراهيم و موسي (ع) حركت خواهند كرد. در قرن نوزدهم «عشاق صهيون» با هدف ايجاد يك كانون روحاني جهت نشر عقايد و فرهنگ يهودي در سرزمين صهيون تشكيل شد. اين جنبش هرگز رفتاري دال بر علاقه به درگيري بين جوامع يهودي و جوامع عرب (مسلمان يا مسيحي) پيش نگرفت.
بنابراين ديدگاه، صهيونيست به كسي اطلاق ميشود كه به عشق صهيون تارك زندگي دنيا شده و با زندگي رهباني و ترك زندگي مادي به برگزاري نماز و مراسم گوناگون در آن مكان مقدس ميپردازند. بدين جهت مهاجران يهود وقتي در صهيون استقرار مييافتند، كار نميكردند و امور زندگيشان از طريقه صدقه هاي اقليتهاي يهودي كه از اكناف جهان بر آنها ميفرستادند تأمين ميشد و زندگي در فلسطين يك عمل معنوي به شمار ميرفت و نه يك كار دنيوي، كه پاداش آن هم در آخرت خواهد بود.
اما پس از رنسانس و در قرون هفدهم و هجدهم به مرور زمان، صهيونيسم سياسي متولد شد و به اشاعه و ترويج نگرشهاي نژادپرستانه، مبني بر برتري و رجحان قوم يهود بر ساير اقوام مبادرت كرد. اين تبليغات سبب شد در اواخر قرن نوزدهم واژه صهيونيست به كسي اطلاق شود كه يهوديان را نژاد اصيل و قوم برتر ميدانستند و معتقد بودند كه خداوند بنياسرائيل را بر ساير اديان برتري داده و حاكميت بر كره زمين را به آنان واگذار نموده است.
صهيونيستهاي سياسي با اين نگرش نژادي و برتريطلبيهاي قومي، سرزمين فلسطين را « ارض موعود» قلمداد كردند و خواستار شكلگيري ملت يهود و ايجاد دولت بنياسرائيل در ارض موعود شدند. بنابراين در اواخر قرن نوزدهم نام فلسطين را به اسرائيل تغيير دادند و يهوديان را به مهاجرت به فلسطين تحت نام سرزمين موعود ترغيب و تشويق كردند و اكنون پس از گذشت سالها از اعلام موجوديت رسمي و علني صهيونيسم جهاني، اين واژه مصداق بارز نژادپرستي، اشغالگري، تجاوز، ظلم، ستم، بيداد، استثمارگري، زورگويي، فريبكاري و غصب سرزمينهاي متعلق به ساير كشورها و استعمار و سلطهگري ميباشد.
به طور كلي جنبش صهيوني، يك جنبش ملي محسوب ميشود لذا حتي بين يهوديها، مخالفيني دارد و مقدسين متعصب يهود معتقدند كه مراجعت به ارض موعود بايد به كمك مستقيم خداوند و مباشرت انبيا صورت بگيرد، نه به دست رجال سياسي و عوامل غير روحاني.
منابع :
مباني سياسي، اجتماعي صهيونيسم، مرتضي شيرودي، صفحه 39، مجله كتاب نقد، سال هشتم، شماره 32، پاييز 1383 و نبرد نابرابر، حسن واعظي، صفحه 11، انتشارات سروش، سال 1379 و لغتنامه دهخدا، علياكبر دهخدا و عملكرد صهيونيست در برابر جهان اسلام، علي جديد بناب، صفحه 22، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) قم، سال 1382 و پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسي، روژه گارودي، ترجمه نسرين حكمي، صفحه 5، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سال 1369