تاريخ انتشار: 28 خرداد 1391 ساعت 18:01:58
نگاهي كوتاه به بعثت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص) نبي مكرم اسلام

رسول خدا در كوه حراء

 

على‏ (عليه‏ السلام‏) مى‏گويد: «و لقد كان‏ يتجاور فى‏ كلّ‏ سنة بحراء، فأراه‏ و لا يراه‏ غيرى‏» [1].

رسول خدا هر سال مدّتى را در كوه «حراء» به عزلت و تنهائى مى‏گذراند و پيش از رسيدن وحى خواب‏هاى صادق مى‏ديد و خلوت و تنهائى را بيش از هر چيز دوست مى‏داشت و در درّه‏هاى مكّه بر هر سنگ و درختى كه گذر مى‏كرد درود: «السلام عليك يا رسول اللّه» مى‏شنيد، و چون به راست و چپ و پشت سر مى‏نگريست چيزى جز درخت و سنگ نمى‏ديد.

 

رسول خدا در موقع اعتكاف در كوه «حراء» كه به گفته «ابن اسحاق» در هر سال يك ماه، و بر حسب بعضى روايات، ماه رمضان بود، مساكين را اطعام مى‏كرد و چون اعتكافش به پايان مى‏رسيد به مكّه بازمى‏گشت و پيش از آن كه به خانه‏اش بازگردد هفت بار يا هر چه خدا مى‏خواست گرد كعبه طواف مى‏كرد و آنگاه به خانه‏اش مى‏رفت [2].

 

بعثت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله [3]

 

در تاريخ بعثت رسول خدا، قول مشهور شيعه اماميه بيست و هفتم ماه رجب و

______________________________ [1]- نهج البلاغه، خطبه 190، شرح نهج البلاغه ابن أبى الحديد، ج 3، ص 250، يعنى پيامبر (ص) هر سال در كوه حراء اقامت مى‏گزيد، من او را مى‏ديدم و جز من كسى او را نمى‏ديد. ه.

[2]- سيرة النبى، ج 1 ص 252- 254.

[3]- يعقوبى صورت فلكى سال بعثت رسول خدا را به دو روايت از ما شاء اللّه منجم و محمد بن موسى خوارزمى نقل كرده است (ر. ك: ترجمه تاريخ، ج 2، ص 377).

-------------------------------------------------------------

قول مشهور فرق ديگر مسلمين ماه رمضان است، يعقوبى مى‏نويسد: هنگامى رسول خدا مبعوث شد كه چهل سال تمام از عمر او سپرى گشت، و بعثت وى در ماه ربيع الأول و به قولى: در رمضان، و از ماه‏هاى عجم در شباط بود [1].

 

مسعودى مى‏نويسد: چون رسول خدا به چهل سالگى رسيد، در روز دوشنبه دهم ماه ربيع الأول، مطابق با روز بيست و سوم آبان ماه 1357 از پادشاهى «بخت‏نصّر» و روز هشتم شباط سال 921 از پادشاهى اسكندر، خداى (عزّ و جلّ) او را بر همه مردم مبعوث كرد [2].

 

و نيز مى‏گويد كه: بعثت رسول خدا در سال بيستم پادشاهى خسرو پرويز بوده است [3].

 

ابن سعد از ابن عبّاس و أنس روايت كرده است كه: رسول خدا روز دوشنبه مبعوث گرديد و از أبى جعفر (باقر عليه السلام) روايت مى‏كند كه: روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان در كوه «حراء» فرشته‏اى بر رسول خدا كه در آن روز چهل‏ساله بود، نازل شد، و فرشته‏اى كه وحى بر وى آورد جبرئيل بود [4].

 

ابن اسحاق مى‏گويد: ابتداى نزول وحى بر رسول خدا در ماه رمضان بود آنگاه‏

______________________________ [1]- ترجمه تاريخ يعقوبى ج 2، ص 376.

[2]- التنبيه و الاشراف، ص 198. ابن اثير از ابن عبد البر نقل مى‏كند كه بعثت رسول خدا در روز دوشنبه هشتم ماه ربيع الاول در سال 41 از عام الفيل بوده است (ر. ك: أسد- الغابه، ج 1، ص 18). يعقوبى مى‏نويسد: جبرئيل در شب شنبه و شب يكشنبه نزد وى آمد و در روز دوشنبه و به قولى بعضى: روز پنجشنبه با دستور رسالت بر او آشكار گشت، و به قول كسى كه آن را از جعفر بن محمد عليه السلام روايت كرده است: روز جمعه ده روز به آخر رمضان بوده است و براى همين است كه خدا جمعه را عيد مسلمانان قرار داد (ترجمه تاريخ ص 377).

[3]- مروج الذهب، ج 2، ص 282.

[4]- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 193- 194.

----------------------------------------------------------------

به آياتى چند از قرآن مجيد [1] استدلال كرده، و روز بعثت را هفدهم ماه رمضان يعنى: روز بدر دانسته است [2].

 

ابن اسحاق روايت مى‏كند كه: رسول خدا به عادتى كه داشت به كوه «حراء» رفت و چون شب بعثت فرا رسيد، جبرئيل به فرمان خداى متعال نزد وى آمد، رسول خدا گفت:

در حالى كه خفته بودم، جبرئيل با نوشته‏اى از ديبا نزد من آمد و گفت: بخوان، گفتم: خوانا نيستم، پس مرا چنان فشرد كه پنداشتم حال مرگ است، سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان، گفتم: خوانا نيستم، باز مرا چنان فشرد كه پنداشتم حال مرگ است، سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ و اين سخن را نمى‏گفتم مگر تا از دست وى رها شوم، و ديگر با من چنان نكند، پس گفت:

______________________________ [1]- سوره بقره: 185. سوره انفال: 41. سوره دخان: 1- 5. سوره قدر 1- 5.

[2]- سيرة النبى، ج 1، ص 258- 259. علامه مجلسى بعد از نقل سه روايت از كافى (ر. ك: فروع، ج 1، ص 203)، و يك روايت از أمالى شيخ (ر. ك: امالى ابن الشيخ، ص 28) كه صراحت دارد در اين كه بعثت در بيست و هفتم ماه رجب بوده است، روايتى از كتاب عيون اخبار الرضا (ر. ك: ص 261) نقل مى‏كند كه چون نزول قرآن و نبوت محمد صلى اللّه عليه و آله در ماه رمضان بوده است، وجوب روزه به آن مخصوص گشته است. آنگاه مى‏گويد كه: اين خبر مخالف بسيارى ديگر از اخبار است، و پس از توجيه آن به چند وجه مى‏گويد كه:

عامه در تاريخ بعثت رسول خدا بر پنج قول اختلاف دارند: 17 رمضان، 18 رمضان، 24 رمضان، 12 ربيع الاول و 27 رجب، اما اماميه بر قول اخير اتفاق كرده‏اند (ر. ك: بحار الانوار، ج 18، ص 189- 190). شيخ طوسى نيز در مصباح المتهجد (ص 566) تصريح دارد كه شب بيست و هفتم رجب شب بعثت است و روايتى از امام جواد عليه السلام نقل مى‏كند كه رسول خدا در بامداد شب بيست و هفتم رجب به نبوت برگزيده شد. سپس مى‏گويد:

روز بيست و هفتم رجب روز بعثت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و يكى از چهار روز سال است و روزه آن و نيز غسل و نماز مخصوصى كه دارد مستحب است.

------------------------------------------------------------

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ‏ [1]، پس آن را خواندم، سپس مرا رها كرد و از نزد من بازگشت و از خواب پريدم در حالى كه گوئى اين آيات چون نوشته‏اى به درستى در دل من نقش بسته بود [2]، پس بيرون آمدم و آنگاه كه در ميان كوه رسيدم، آوازى از آسمان شنيدم كه مى‏گفت: اى محمد! تو پيامبر خدائى و من جبرئيلم، سرم را به آسمان برداشتم و نگريستم، و ناگاه جبرئيل را در صورت مردى كه پاهاى خويش را در كران آسمان استوار ساخته بود، ديدم كه مى‏گفت:

 

اى محمّد تو پيامبر خدائى و من جبرئيلم، پس ايستادم و به او مى‏نگريستم و پس و پيش نرفتم و روى خويش را از وى به كناره‏هاى آسمان مى‏گردانيدم، اما به هيچ ناحيه‏اى نمى‏نگريستم مگر آن كه او را هم چنان مشاهده مى‏كردم، هم چنان ايستاده بر جاى ماندم و جلو نرفتم و به عقب هم بر نگشتم تا آن كه «خديجه» كسانى در پى من فرستاد و به بالاى مكّه رسيدند و نزد وى بازگشتند و من در همان جا ايستاده بودم. سپس از من بازگشت و من هم به خانه‏ام نزد «خديجه» آمدم و با مهربانى نزديك وى نشستم، گفت: يا أبا القاسم كجا بودى؟ به خدا قسم كه در جستجوى تو كسانى را فرستادم تا به بالاى مكّه رسيدند و نزد من بازگشتند، پس آن چه را ديده بودم براى وى بازگفتم. گفت: اى پسر عمو!

______________________________ [1]- سوره 96، آيه 1- 5: «بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. آدمى را از خون بسته آفريد. بخوان و پروردگارت كريمتر است، همان كه به وسيله قلم بياموخت، انسان را آنچه نمى‏دانست بياموخت».

[2]- سهيلى در كتاب روض الانف مى‏گويد: مصنف در صدر و ذيل تصريح كرده است كه اين واقعه در خواب رخ داده است، در حالى كه نه در حديث عايشه و نه در ديگر احاديث ذكرى از خواب به ميان نيامده است بلكه ظاهر حديث عروه اين است كه نزول جبرئيل در آن هنگام كه سوره «اقرأ» را آورد در حال بيدارى بوده است، چه اين حديث دلالت دارد بر اين كه پيغمبر در آغاز، پيش از آن كه وحى بر او نازل شود، خواب‏هاى صادق مى‏ديد سپس بر او وحى نازل شد، و مى‏توان بين حديث مصنف و ديگر احاديث به اين نحو جمع كرد كه چون امر نبوت امرى است عظيم و تحمل بار پيامبرى براى بشر ضعيف، سنگين و دشوار است لذا براى آماده نمودن نفس پيامبر و آسان كردن امر بر او در آغاز جبرئيل در خواب و سپس در بيدارى بر او نازل گرديد (روض الانف، ج 2، ص 392 چاپ دار النصر) م.

------------------------------------------------------------

شادمان و ثابت قدم باش، سوگند به كسى كه جان «خديجه» به دست او است اميدوارم پيامبر اين امّت تو باشى. آنگاه برخاست و جامه خويش بر تن راست كرد و نزد پسر عموى خويش «ورقة بن نوفل بن أسد بن عبد العزّى بن قصىّ» كه نصرانى شده و كتاب‏هاى آسمانى خوانده و از اهل تورات و انجيل استفاده كرده بود، رفت و آن چه را از رسول خدا ديده و شنيده و به وى خبر داده بود، نزد وى بازگفت. «ورقة بن نوفل» گفت: قدّوس قدّوس، اى «خديجه» سوگند به آن كه جان «ورقه» به دست او است، اگر راست مى‏گوئى البته همان فرشته بزرگ كه نزد «موسى» مى‏آمده است، بر وى نازل شده و پيامبر اين امّت همو است، وى را بگو ثابت قدم باشد. «خديجه» نزد رسول خدا بازآمد و گفتار «ورقة بن نوفل» را به وى بازگفت [1].

 

در اين كه نخستين قسمتى كه از قرآن مجيد نازل شده كدام قسمت است، اختلاف است: بيشتر، پنج آيه اول سوره «علق» را گفته‏اند، برخى هم سوره مدّثّر [2] را نخستين سوره نازل شده دانسته و به رواياتى استدلال كرده‏اند كه منافاتى با نزول چند آيه از سوره اقرأ پيش از آن ندارد، كسانى هم سوره فاتحة الكتاب [3] را نخستين سوره مى‏دانند.

______________________________ [1]- سيرة النبى، ج 1، ص 254- 256. الطبقات الكبرى، ج 1، ص 194- 195.ابن اسحاق نيز مى‏نويسد: چون رسول خدا اعتكاف خود را به پايان برد و بازآمد به عادت هميشه ابتدا پيرامون كعبه به طواف پرداخت و در اين حال «ورقة بن نوفل» او را ديد و گفت:

برادر زاده مرا به آن چه ديده‏اى و شنيده‏اى خبر ده، چون رسول خدا او را خبر داد، گفت: قسم به آن كه جانم در دست اوست، همانا توئى پيامبر اين امت و بى‏شك همان فرشته بزرگى كه بر موسى فرود آمده است، بر تو نازل شده و البته تو را تكذيب كنند و آزار دهند و بيرون كنند و با تو بجنگند و اگر من آن روز را دريابم، خدا را چنان يارى كنم كه خود مى‏داند آنگاه سر خويش را به رسول خدا نزديك برد و فرق سرش را بوسه داد و رسول خدا به خانه خويش بازگشت (سيرة النبى، ج 1، ص 257).

[2]- سوره 74.

[3]- سوره 1.

-------------------------------------------------------

 

منبع : تاريخ پيامبر اسلام، محمد ابراهيم آيتى ، صفحه 83 تا 87

 

* استفاده بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست *

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=19953
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.