ـ اسلام با این سدّ بزرگ روحانیّت تا حالا محفوظ مانده و اگر خدای نخواسته این سدّ شكسته بشود، اسلام شكسته می‎شود، از این جهت وظیفه بسیار بزرگ است، وظیفه بسیار بزرگی به عهده ماست.[2] (16/6/58).

ـ روحانیون در طول تاریخ مقدم بر دیگران در فعالیّت‎ بودند و قلمهای فاسد این فعالیّت‎ روحانیون را سرپوش كرده است كه هیچ، شاید گاهی هم برخلاف جلوه داده است. از بعد از هجرت رسول اكرم _ صلّی الله علیه و آله _ و در طول زمان غیبت امام (زمان) (عج) تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامی را، این طبقه روحانیون بوده‎اند.[3] (16/6/58).

ـ در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین كسانی بوده‎اند كه بر تارك جبین‎شان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمی ـ اسلامی را سراغ كنیم كه در آن حوزه و روحانیّت پیش كسوت شهادت نبوده‎اند و بر بالای دار نرفته‎اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرش‎های حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟[4] (3/12/67).

ـ بر اهل علم خیلی لازم است كه این مقامات را حفظ كنند و خود را كاملاً از این مفاسد پاك كنند، تا هم اصلاح آنها شود و هم اصلاح جامعه را كرده، وعظ آنها مؤثر گردد و پند آنها در قلوب موقعیت پیدا كند. فساد عالم موجب فساد امت می‎شود.[5]

ـ در طبقه روحانیون كه آنها پاسدار اسلام و احكام اسلام هستند اگر خدای نكرده یك ملبّس به لباس روحانیون یك كار خلاف بكند این فرق دارد با اشخاص عادی، برای اینكه اینها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانیّت هستند.[6] (4/4/58).

ـ من به همه روحانیین سراسر كشور اعلام خطر می‎كنم، من به همه ملت اعلام خطر می‎كنم، به روحانیون اعلام خطر می‎كنم كه اگر چنانچه خدای نخواسته در بین شما كسی است كه برخلاف موازین اسلام عمل می‎كند او را نهی كنید و اگر نپذیرفت از جرگه روحانیّت اخراج كنید اگر نكنید این كار را، خدای نخواسته صورت روحانیّت كه عزّ اسلام است این را مشوّه می‎كنند و با مشوّه كردن صورت روحانیّت اسلام به انزوا خواهد كشید.[7] (14/12/59).

ـ بزرگترین فرق روحانیّت و علمای متعهد اسلام با روحانی نماها در همین است كه علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بوده‎اند و اولین تیرهای حادثه، قلب آنان را نشانه رفته است. ولی روحانی نماها در كنف حمایت زرپرستان دنیا طلب، مروج باطل یا ثناگوی ظلمه و مؤید آنان بوده‎اند.[8] (14/6/67).

پاورقي ها :

[1] . صحیفه نور ج 7 ،ص 186  و تبیان ،دفتر دهم ص 67.

[2] . صحیفه نور، ج 9، ص 5 و  تبیان دفتر دهم، ص 94.

[3] . صحیفه نور، ج 9، ص 49 و تبیان دفتر دهم، ص 74.

[4] . صحیفه نور، ج 21، ص 89.

[5] . چهل حدیث، ص 151 و  تبیان دفتر دهم، ص 133.

[6] . صحیفه نور، ج 7، ص 200 و  تبیان دفتر دهم، ص 396.

[7] . صحیفه نور، ج 14، ص 123  و  تبیان دفتر دهم، ص 380.

[8] . صحیفه نور، ج 21، ص 7.