محرم و شخصیت امام حسین(ع) از دیدگاه پیامبر(ص) – (2) پژوهش از: محسن رمضانی گل افزانی
سفر پيامبر(ص) و پيام جبرئيل (ع)
چون حسين عليه السّلام دو ساله شد، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به سفر رفت و در بين راه بايستاد و استرجاع بگفت و چشمان مباركش غرق در اشك شد. از علّت آن پرسيدند، فرمود: اين جبرئيل است كه از سرزمينى به نام كربلا در كنار شط فرات خبرم مىدهد كه در آن جا فرزندم حسين بن فاطمه عليهما السّلام به شهادت مىرسد. يكى پرسيد: يا رسول اللَّه كى او را مىكشد؟ فرمود: مردى يزيد نام، گوئيا جاى شهادت و مدفنش را مىبينم. بعد با حالت گرفته و اندوهگين از سفر بازگشت و به منبر رفت و خطبه خواند و پند داد، در حالى كه حسنين عليهما السّلام در نزدش بودند.
بعد از فراغت از خطبه دست راست را بر سر حسن عليه السّلام و دست چپ را بر سر حسين عليه السّلام نهاد و سر به سوى آسمان برافراشت و گفت: «خداوندا همانا محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بنده و رسول توست و اين دو عترت پاكم و خوبان ذرّيه و بنياد خانوادهام مىباشند كه در امّتم به جاى مىگذارم، و جبرئيل خبرم مىدهد: اين فرزندم مقتول و مخذول گردد، خداوندا شهادت را بر وى مبارك فرما، و او را از سادات شهداء قرار ده، و بركت را در قاتل و خاذلش قرار مده.
«فضجّ الناس في المسجد بالبكاء و النّحيب»، ضجّه مردم در مسجد با اشك و ناله برخاست. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آيا مىگرييد و ياريش نمىكنيد؟ 14.اين روايت در كتاب در سوگ امير آزادي هم اين آمده است.15
گريه شديد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم
امّ الفضل مىگويد: روزى به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمدم، حسين عليه السّلام در آغوشم بود، او را بر دامن رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نهادم، در اين ميان كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم او را مىبوسيد، او ادرار كرد، قطرهاى از ادرارش به لباس رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيد، من (از روى ناراحتى) حسين عليه السّلام را وشگون گرفتم گريه كرد، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در حال خشم به من فرمود: مهلا يا امّ الفضل! فهذا ثوبى يغسل، و قد اوجعت ابنى ، اى امّ الفضل! آرام باش، اين لباس من قابل شستشو است، تو پسرم را آزردى! برخاستم و رفتم آب آوردم تا لباس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را بشويم، وقتى به محضرش رسيدم ديدم گريه مىكند، گفتم: «اى رسول خدا! چرا گريه مىكنى؟» فرمود: «جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد كه امّتم اين پسرم را مىكشند، خداوند شفاعت مرا در روز قيامت به آنها نايل نكند.»16
گفتنى است كه، «انس» به همراه سالار شايستگان در «كربلا» حضور يافت و با آن حضرت به شهادت نايل آمد. و نيز «عايشه» آورده است كه: حسين عليه السّلام كودك بود و به آهستگى گام برمىداشت كه بر پيامبر وارد شد. پيامبر گرامى فرمود: هان اى «عايشه»! آيا مىخواهى با بيان خبرى از آينده تو را شگفت زده سازم؟ گفتم: چگونه و با كدامين خبر شگفت انگيز؟ فرمود: لحظاتى پيش، فرشتهاى بر من فرود آمد كه تاكنون نزد من نيامده بود و او خبر آورد كه: اى پيامبر خدا! اين فرزند گرانمايهات، حسين عليه السّلام، به شهادت خواهد رسيد. اينك اگر مىخواهى مشتى از آن خاكى را كه او در آن جا كشته خواهد شد، به شما بنمايانم؟و آن گاه مشتى از آن خاك گلگون را آورد. بانو «ام سلمه» كه در آن جا بود، آن تربت گلگون را دريافت داشت و آن را در شيشهاى نگاه داشت و روز شهادت حسين عليه السّلام بود كه آن شيشه را در آورد، در حالى كه به خون تازه تبديل شده بود.17
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى گريه امام حسين عليه السلام متأثّر مىشد و او را در بيدارى و خواب نوازش مىكرد و به مادر پاكدامنش فاطمهعليها السلام سفارش مىفرمود كه فرزند خجسته و دلبندش را غرق مهر و عشق و محبت سازد.
آنگاه كه حسين عليه السلام راه رفتن آموخت و به آمد و شد پرداخت، نبى اكرمكوشيد با توجه دادن مردم به او فضاى لازم را مهيّا كند تا امت، جانشينى فرزند پيامبر را بر خود پذيرا شوند. بارها اتفاق مىافتاد كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله سجده نماز خود را بدان سبب كه حسين بر پشت او سوار بود، طولانى مىساخت، تا بدين وسيله مراتب علاقه و محبت و نيز مقام و منزلت وى را به مسلمانان بنماياند و چه بسيار اتفاق مىافتاد كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله شتابان سخنان خويش را قطع مىكرد و فرزند دلبندش را كه به سمت او مىآمد و گاهى مىلغزيد و به زمين مىخورد، در بر مىگرفت و او را با خود بر فراز منبر مىبرد.امور ياد شده همه دليل بر جايگاه برجسته و نقش ارزنده آن بزرگوار در آينده امت تلقى مىشد.18
زمانى كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله از بيمارى رنج مىبرد و در آستانه احتضار قرار گرفته بود، امام حسين عليه السلام حضورش شرفياب شد، وقتى چشم پيامبر به حسين افتاد، او را در آغوش كشيد و فرمود: مرا با يزيد چه كار؟! روز خوش نبيند. پس از گفتن اين سخن مدتى طولانى از هوش رفت، هنگامى كه به هوش آمد، حسين را غرق بوسه ساخت و از چشمانش باران اشك جارى بود و مىفرمود: »أمّا انّ لي و لقاتلك موقفاً بين يدي اللَّه عزّوجلّ«؛ من در پيشگاه خداى عز و جل با قاتل تو مخاصمه خواهم كرد.19
در آخرين لحظات عمر شريف نبى اكرم صلى الله عليه وآله امام حسن و امام حسين با چشمانى اشكبار خود را روى بدن مبارك رسول خدا افكندند و پيامبر آن دو را غرق بوسه نمود، پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان عليه السلام خواست آن دو را از بدن مطهّر رسول خدا صلى الله عليه وآله دور سازد، كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله راضى نشد و فرمود: آن دو را به خود واگذار از من توشه برگيرند و من نيز از آنان توشه برگيرم زيرا ديرى نمىپايد پس از من برايشان حوادث ناگوارى رخ خواهد داد. 20
در كتاب كامل الزياره از پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت مي كند كه فرمود: آن ملكى كه نزد پيامبر خدا آمد و آن حضرت را از قتل حسين بن على آگاه كرد ملك درياها بود. زيرا يكى از ملائكه فردوس روى دريا نازل شد و بالهاى خود را روى آن دريا گسترانيد. بعدا فرياد زد: اى اهل درياها! لباس عزا بپوشيد، زيرا فرزند رسول خدا شهيد شد! سپس از خاك قبر حسين به وسيله بالهاى خود به آسمانها برد. هيچ ملكى را ملاقات نكرد مگر اين كه آن تربت مقدس را مىبوئيد و يك اثر از آن نزد آن ملك باقى مىماند. آن ملك قاتل امام حسين را با تابعين و پيروان آنان لعنت مي كرد.21
عدم صبر پيامبر(ص) درباره مصائب حسين(ع)
پيامبر(ص) گريه برحسين(ع) مي نمود چون آن منافي صبر نيست بلكه لازمه شفقت و رقت است، و شنيده نشده كه آن حضرت وقتي مصيبت خود را با يكي از اهل بيت خود ذكر نموده باشد و گريه كند، مگر نسبت به حسين (ع) كه هر وقت او را مي ديد يا به ياد مي آوردگريه بر او غالب مي شد، و به علي(ع) مي فرمود: او را باز دار ، پس مي بوسيد گلوي او را و گريه مي كرد، عرض مي كردند: چرا گريه مي كني؟ مي فرمود: جاي شمشيرها را مي بوسم و اگر حسين(ع) را خوشحال مي ديد گريه مي كرد، و اگر محزون مي ديد گريه مي كرد، و اگر لباس نو مي پوشيد گريه مي كرد.22
جايگاه ويژه امام حسين(ع) نزد پيامبر(ص)
پيامبر (ص) علاقه مخصوصي كه به امام حسين(ع) اظهار مي نمود، در حال ملاقاتش با ديگري اظهار نمي فرمود. چنان كه گاهي كه با آن سكينه و وقار نبوت در ميان اصحاب نشسته بود، هر گاه حسين ع مي امد، آن حضرت سخن را قطع مي نمود و بر مي خواست و استقبال مي كرد او را و به دوش مبارك مي گرفت و مي آورد در دامان خود مي نشانيد و عجب تر آن كه هرگاه بر منبر در اثناي خطبه حضرت حسين (ع) وارد مي شد آن حضرت خطبه را قطع مي نمود و به زير مي آمد و او را استقبال مي نمود و مي فرمود والله ندانستم كه از منبر به زير آمدم ،چنان كه عبدالله بن عمر روايت نموده است. و اين كلام كنايه است از شدت محبت و علاقه قلبيه و اعجب از آن روايتي است كه ابن ماجه در كتاب سنن و زمخشري در كتاب فائق نقل كرده اند كه آن حضرت روزي حسين (ع) را در ميان كوچه ديد كه با اطفال بازي مي كند پس حضرت رو به سوي او رفت و يك دست خود را به سوي او دراز نمود كه او را بگيرد آن طفل از طرفي به طرفي فرار مي كرد و آن حضرت با او مضاحكه مي نمود تا اين كه او را گرفت پس يك دست به زيرچانه و يك دست بر سرش گذاشت و او را بلند كرد دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسيد پس فرمود : " انا من حسين و حسين مني..." من از حسينم و حسين از من است خدا دوست بدارد هركس حسين (ع) را دوست بدارد . حسين سبطي است از اسباط و بدان كه اين مجبت و علاقه به حسين (ع) سرايت به محبين او نيز نمود چنان كه آن حضرت خدا را شاهد مي گرفت و مي فرمود من حسين (ع) را دوست مي دارم و محبين او را نيز دوست مي دارم و مي فرمود : خدا دوست بدارد محبين حسين (ع) را.
روزي از روزها طفلي را در كوچه ديد پس نشست و اورا گرفت و با او ملاطفت نمود؛ شخصي از سبب ان سوال نمود، فرمودند: اين طفل پسرم حسين را دوست مي دارد زيرا كه من ديدم خاك قدم او را مي گرفت و به صورت خود مي ماليد و جبرئيل مرا خبر داده كه از انصار حسين ع خواهد بود در كربلا.23
پيامبر مي فرمود حسين (ع) روح من است و ثمر فواد من و سبب سكون و طمانينه قلب من است. و اما از جهت با صره و قوت؛ پس مي فرمود: هر وقت نظر به او مي كنم گرسنگي من تمام مي شود. و اما اعطاي شامه و عين؛ پس مي فرمود: حسين (ع ) ريحانه من و نور دو چشم من است و اما پشت آن سرور پس مركب آن جناب بود، نه يك دفعه بلكه مكرر به نحوي كه خارق عادت بوده، چنان كه گاهي در سجود نماز جماعت سوار مي شد بر پشت آن سرور پس طول مي داد سجده را تا اين كه خود به زير آيد پس اصحاب تعجب مي نمودند از طول سجده و سوال مي كردند كه آيا وحي نازل مي شد؟ مي فرمودند: نه ليكن فرزندم برپشت من سوار شده بود و اما كتف آن حضرت ؛پس محل آن جناب بود او را با حسن (ع ) به دوش مي گرفت و به بازار مي رفت و اصحاب مي خواستند بگيرند ايشان را . مي فرمودند خوب راكبي هستند و گاهي جبرئيل نيابت مي كرد و به دوش مي گرفت او را.24
گاهي پيشاني اش، گاهي تمام بدنش و گاهي شكمش را برهنه مي كرد و بالاي نافش را مي بوسيد، گاهي دندان هايش را و گاهي لب هايش را و آن يك معجزه باهره اي است از پيامبر (ص) كه سبب آن مي فرمود: كه من موضع شمشيرها را مي بوسم و گريه مي كنم اما سبب بوسيدن دندان ها و بالاي ناف معلوم نبود تا اين كه بعد معلوم شد يعني چوب خيزران و تير سه شعبه.25
منابع :
15- در سوگ امير آزادى ترجمه مثير الاحزان، حلي،ابن نما، ترجمه علي كرمي،ص 77
16-غم نامه كربلا ترجمه اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه محمد محمدي اشتهاردي،ص 40
17- در سوگ امير آزادى ترجمه مثير الاحزان، حلي،ابن نما، ترجمه علي كرمي،ص 68
18-پيشوايان هدايت- سيد الشهداء،حكيم، منذر- بغدادي،وسام-غريبادي،عدي،ترجمه عباس جلالي،ج 5 ،ص 78
19- همان 81
20- همان 81
21- زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ترجمه جلد دهم بحار الانوار، مجلسي،محمدباقر، ترجمه محمد جواد نجفي،ص 256
22- اشك روان بر امير كاروان ترجمه خصائص الحسينيه، شوشتري، شيخ جعفر، ترجمه ميرزا محمدحسين شهرستاني، ص 127
23- همان ،ص146
24- همان، ص 147
25- همان ،ص 148
* استفاده بدون ذكر نام نويسنده ونشاني سايت جايز نيست *
|