تاريخ انتشار: 28 مرداد 1390 ساعت 18:22:58
ضرورت پاك سازي افكار و اعمال از غرب زدگي و از خود بيگانگي وبازگشت به خويش

     سخنرانى امام خميني [در جمع پزشكان اصفهان]. 

زمان: 14 شهريور 1358/13 شوال 1399.

مكان: قم.

حضار: پزشكان و پرستاران و كاركنان فنى و ادارى مراكز پزشكى فيض وابسته به دانشگاه‏ اصفهان.

*********************************************************

 

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

... منتها اشخاصى كه طاغوتى نبودند و نمى‏خواستند باشند، نمى‏توانستند فعاليتى را كه مى خواهند بكنند و اشخاصى كه در مسير آنها هم بودند. وقتى كه يك رژيم طاغوتى تغيير كرد، مبدَّل شد به يك رژيم اسلامى، ان شاء اللَّه اين بايد همه چيزش [اسلامى باشد] و همه قشرها هم متوجه به آن بشوند؛ يعنى از آن بالا، وزارتخانه‏ها، تا هر جا كه هر دستگاهى هست؛ دستگاههاى دولتى و مؤسسات ملى و دولتى، و همين طور قشرهاى خود ملت ..

در طول اين تاريخِ به قول آنها 2500 ساله كه سايه ظلم و ستمكارها بر اين ملت افكنده شده بود و مردم را به يك راه ديگرى مى‏برد، و در اين پنجاه و چند سال اخير كه اين پدر و پسر مأمور اين بودند كه اين مملكت را به خرابى بكشند و نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند و همه چيز ما را عقب نگه دارند، تا اينكه هر استفاده‏اى كه از مخازن ما آنها مى‏خواهند بكنند و كسى در مقابل اينها نباشد؛ حالا كه برگشته و جمهورى اسلامى شده است، بايد همه طبقات جدّيت كنند كه آن چيزهايى كه به ارث برده شده است از اين رژيم طاغوتى پاكسازى كنند، مهم پاكسازى افكار است. اين را من كراراً گفته‏ام، و لازم مى‏دانم كه هر گروهى و طبقه‏اى كه بيايند تكرار كنم، آن قدرى كه كارشناسهاى غربى، كه مأمور بررسى اوضاع شرق بودند، جديت كردند، به هر نحو

تبليغات كه توانستند، انسانهايى كه در شرق هست از شرقيتشان بيرون كنند، مغزهاى آنها را شستشو بدهند و از شرقيت غافلشان كنند و از خودشان بيگانه‏شان كند؛ و به جاى او يك مغز غربى [بنشانند] ..

شما ملاحظه بكنيد در هر مؤسسه‏اى كه در ايران ايجاد شده، دواخانه‏ها مثلًا، بسياريش اسماى غربى رويش است خيابانهاى ما خيابان «روزولت»، «چرچيل» كذا بيمارستانها هم. كتابها كه نوشته مى‏شود، يا به اسم يكى از آنها [است‏] يا اينكه غالباً استشهاد به كلمات آنها مى‏كنند. يك كسى هر چه بخواهد كتابش مشتريش زياد بشود، استشهاد به كلام غربيها [مى‏كند] چون مردم بيشتر به آن اقبال مى‏كنند. هم نويسنده غربى شده است كه استشهادش به آنهاست؛ هم خريدار غربى شده است كه تا آن نباشد مشترى كم مى‏شود! اينها براى اين است كه ما را از آن واقعيتى كه خودمان داشتيم، از مآثر خودمان، تهى كردند و به جاى او غرب را نشاندند. الآن هم هر كه بخواهد تحصيل كند، ولو اينجا اسبابش فراهم باشد، مى‏گذارد مى‏رود خارج. هر كه بخواهد معالجه كند، ولو اينجا هم طبيب خوب باشد، مى‏رود خارج ..

در زمانهاى جوانى كه من مبتلا به درد چشم و ضعف چشم شدم، رفتم تهران، آن وقت طبيب معروفش امين الملك بود. من به وسيله يك نفرى كه با ما آشنا بود و دوست بود با او به ايشان مراجعه كردم. آن آقا گفت كه فلان- اسم برد يك نفر را كه من يادم نيست- براى چشمش به اروپا رفته بود. آنجا از او پرسيده بودند كه اهل كجايى؟ ايران. امين الملك مگر آنجا نيست؟ چرا. پس چرا آمدى اينجا؟ و بعض ديگرى هم بودند و حالا هم هستند اطبايى كه اين معالجاتى كه مثلًا مردم به آن ابتلا پيدا مى‏كنند، مى‏توانند معالجه كنند؛ مع ذلك، اگر پيش خود آنها هم بروند، خودشان هم غربى شدند، خودشان هم مى‏گويند بايد بروى خارج! خودشان را باخته‏اند. همه‏مان باختيم. و اين توطئه‏هاى بسيار جنايتكارانه خارجيها با عوامل داخلى بود. عوامل داخلى اين كار را كردند. يكى از وكلاى سابق زمان رضاخان، وكلاى مجلس شورا و بعد هم سنا- حالاميل ندارم اسمش را ببرم (1)- اين گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسى بشود! ما اگر بخواهيم آدم باشيم، همه چيزمان بايد انگليسى باشد! آتاتورك (2) هم در تركيه، من مجسّمه‏اش را ديده‏ام ايستاده و دستش را اين طور بلند كرده است. به من گفتند كه اين دستش را رو به غرب بلند كرده، به اين [معنا] كه همه چيز بايد غربى بشود. اين براى اين بوده است كه ما از آن چيزهايى كه خود شرق داشته است غافل شديم. قانون (3) ابوعلى الآن هم در غرب شايد مورد استفاده باشد؛ ما از او غافليم. كتابهاى طبى و فلسفى و اينها كه در شرق هست، غربيها از آنها استفاده كردند و متاع خود ما را به خودمان مى‏خواهند برگردانند و ما غفلت داريم ..

[caption id="attachment_1719" align="alignleft" width="260" caption="مجسمه آتا ترك روبروي فرمانداري مالاتيا"][/caption]

 

احياى مفاخر شرق.

آن چيزى كه الآن براى همه ما لازم است اين است كه ما خودمان را از اين غربزدگى نجات بدهيم. بفهمانيم به خودمان كه ما شرقى هستيم و اهل شرق هستيم و مآثر شرق را احيا كنيم. تا اين مطلب هست كه ما خودمان را نمى‏شناسيم و نشناختيم، نمى‏توانيم يك استقلال صحيح پيدا كنيم. عمده استقلال، استقلال فكرى و روحى است. يك عده‏اى از اطبا كه آمده بودند يك وقتى اينجا و من راجع به اينكه دانشگاهها چرا بايد طورى باشد كه طبيب ما نداشته باشيم كه مردم بروند به خارج. گفتم طبيب داريم، لكن مى‏روند به خارج، چرا بايد اين طور باشد؟ ما خودمان [بايد] داشته باشيم ..

دروغين بودن ادعاى تمدن بزرگ شاه.

[caption id="attachment_1722" align="alignleft" width="201" caption="آتا ترك ورضا شاه درسفرتركيه"]آتا ترك ورضا شاه درسفرتركيه[/caption]

لكن در زمان محمدرضا، در ذهن من است كه يك وقتى يكى از بستگان او مبتلا به لُوزَتَيْن بود، از خارج برايش طبيب آوردند كسى كه مى‏گويد من مثلًا مى‏خواهم به «تمدن بزرگ» برسانم! اين دروغ را مى‏گويد، از يك همچو آدمى يك همچو عملى صادر بشود كه مثلًا شاه يك مملكت در ايران نيافته يك نفر را كه لُوزتَيْن عمل بكند، از.اروپا طبيب خواست است تا لُوزَتَيْن عمل بكند! حتى در اين كثافت كاريشان، آن وقتى كه مى‏خواستند جشن شاهنشاهى بگيرند، آن شاهنشاهى كثيف را جشن بگيرند، براى طراحى پيراهن فلان، از اروپا [خياط] آوردند. سه دفعه طيّاره برد، دوباره احتياج پيدا كردند آورد كه طرح اين پيراهن را [درست كنند] من در ذهنم بود كه صد و پنجاه هزار تومان. ديروز كه صحبت كردند، يك خانمى اينجا گفت نخير، هشت صد ... براى طرح اين! چشم و گوش مردم را، از باب غفلتى كه از امور دارند، باز كردند كه ببينند كه اين مردى كه مى‏خواهد مردم را «به تمدن بزرگ» به قول خودش برساند مثلًا فرض كن رئيس يك مملكتى است، چه مى‏كند ..

كسى كه رئيس مملكت- به قول خودش- هست يك همچو كارى بكند كه براى لُوزَتَيْن اولادش يا خواهرش از اروپا طبيب بياورد، اين چه لطمه‏اى وارد مى‏آورد به حيثيت يك مملكت! روحيه مردم را، روحيه اطبا را چه طور تضعيف مى‏كند. چه لطمه‏اى وارد مى‏شود به روحيه جراحهايى كه مى‏توانند اين كار را انجام بدهند، چه لطمه‏اى در افكار مردم ايجاد مى‏شود، چه صدمه‏اى به افكار مردم مى‏رسد. مردم مى گويند كه ما چيزى نداريم. ما كه چيزى نداريم، فوج فوج الآن جوانهاى ما به خارج مى روند. نه از باب اينكه اينجا نيست؛ اينجا هست؛ از باب اينكه تا خارج نرفته بودند به آنها شغلى نمى‏دادند. و نه اينكه بروند و بسياريشان هم كه تحصيل نمى‏كنند آنجا، مى‏روند گردش مى‏كنند. لكن برنامه اين است كه همين آدمى كه گردش كرده به او تصديق بدهند! به من گفتند كه- حالا امريكا يا انگلستان يا جايى ديگر- اينها از خودشان كه تحصيل مى‏كنند وقتى كه بخواهند به آنها ديپلم بدهند بسيار سخت مى‏گيرند، مشكل است؛ [اما] ماها آسان است! چرا؟ براى اينكه نمى‏خواهند ما يك آدمى بشويم. فوراً يك كاغذى مى‏دهند، اينجا كاغذشان را به چشم مى‏كشند! تا آمد و نشان داد، ديگر فكر اين نيستند كه خوب آقا تو عملت چيست؟ ببينيم چه [مى‏توانى‏] بكنى؟ اين براى اين است كه نمى‏خواهند بگذارند ما رشد بكنيم. و كوشش كردند در اينكه ما را عقب نگه دارند. يك طرحى است از خارج.

هراس غرب از تربيت انسان متعهد در شرق.

آنها از انسان مى‏ترسند، از يك انسانى كه متعهد باشد و مقابلشان بايستد مى‏ترسند. آنها ديدند كه يك مدرّس- خدا رحمتش كند- وقتى در مجلس بود نمى‏گذاشت خيلى كارها انجام بگيرد. وقتى التيماتوم روس آمد براى مجلس شورا راجع به گذراندن يك مطلبى كه حالا من يادم نيست، و [تهديد] كردند كه لشكر روس حركت كرده است طرف ايران، يا از طرف قزوين دارند مى‏آيند و بايد اين كار را انجام بدهيد، در نوشته يكى از همين خارجيهاست- كه اوضاع ايران را نوشته- نوشته است كه مجلس سكوت كرد چه بكند! او نوشته است كه در بين اينها يك نفر روحانى كه دستش مى‏لرزيد آمد ايستاد گفت: حالا كه بناست از بين برويم، چرا خودمان خودمان را از بين ببريم. نخير، رد مى‏كنيم. رد كرد، و آنها هم قدرت پيدا كردند رد كردند و آنها هم هيچ كارى نكردند. همان ارعاب بود!.

اين را بدانيد اكثر از باب ترساندن است، نه عمل. اين دو تا قدرت مقابل هم ايستاده‏اند؛ شرق و غرب. اين از او مى‏ترسد. آن از اين مى‏ترسد. عمل نمى‏كنند؛ اما ارعاب مى‏كنند. در زمانى كه- خصوصاً اين اخير- من مقداريش را خارج بودم، اينها ارعاب مى‏كردند اگر بخواهيد برويد چه خواهد شد، ما چه خواهيم كرد. و من مى‏دانستم اين ارعاب است. آنها هميشه بنايشان اين است كه ارعاب كنند بترسانند. كشتيشان را بياورند در آبهاى خليج! نمى‏خواهند عمل كنند، مى‏خواهند ما را بترسانند، ما نبايد بترسيم، بايد متحول بشويم از اين غربيت به شرقيت، يعنى خودمان را بشناسيم؛ بدانيم ما خودمان چه كاره ايم. زندگى ما چه جور بايد باشد؛ وضع ما چه جور بايد باشد. نمى‏گويم علوم غرب را و علوم شرق را قبول نكنيم. نخير، بايد اينها را قبول بكنيم. اما نبايد خودمان را ببازيم؛ خودمان را هيچ حساب بكنيم. نبايد دو نفر آدم كه فرض كنيد در معلومات مساوى، [آن‏] شرقى [و اين‏] غربى، ما همچو خودمان را ببازيم كه تا او يك اصطلاح غربى گفت، يا فرض كنيد در غرب يك ديپلمى تهيه كرده است، ما همه متوجه به او بشويم؛ نه ديگر اين ديگرى هيچى همه اينها براى اين است كه در طول مدتى كه‏ اينها مشغول مطالعه شدند و فهميدند بايد چه بكنند، ما را متحول كرده‏اند به يك موجود ديگر. ما در اين تحولى كه الآن حاصل شده است و اينها را دستشان را كوتاه كرده ايم، و اميد است كه تا آخر كوتاه باشد ..

سابقه 2500 ساله دانشمندان بزرگ.

بايد به فكر اين باشيم كه در تعليماتمان، در دانشگاههايمان، خودمان را پيدا بكنيم. ما خودمان را گم كرده ايم، خودمان را پيدا بكنيم. بفهميم كه ما چى بوديم. هر وقت كه اينها صحبت مى‏كردند، از شاهنشاهى صحبت مى‏كردند! 2500 سال سابقه 0052، سال سابقه شاهنشاهى، ما را به اين روز رسانيده. 2500 سال، ما سابقه دانشمندهاى بزرگ داريم. خصوصاً در زمان اسلام دانشمندهايى در هر طبقه، در هر جهت. اين امراضى كه اروپا حالا هم درست نمى‏تواند معالجه بكند آنها با همين دواهاى توى بيابانها معالجه مى‏كردند. خواص اين دواها را حالا اينها پيدا كردند، و از همين كتاب بوعلى و امثال اينها پيدا كردند. لكن ما اصلًا غفلت داريم. اگر يك طبيبى طبيب قديمى باشد ابداً پذيرفته نخواهد شد. در صورتى كه من بعضى از اطبايى كه حالا ديگر منقرض شده‏اند، اينها تمام شده است، ديده‏ام كه اينها يك مرضهاى مزمن را معالجه مى‏كردند. معالجه اساسى مى‏كردند ..

لزوم تحول مغزها از فُرم غربى.

در هر صورت، اين يك مسئله‏اى است براى ما الآن و براى شما، و براى نسلهاى آينده ما، كه بايد ما متحول بشويم از اين فرمى كه مغز ما گرفته است، و آن فرم غربى است كه هر چه صحبت مى‏شود از غرب! اين خانمهاى ما هم- اينها را عرض نمى‏كنم، آنهايى كه در خيابانها گردش مى‏كنند!- اينها هم بايد حتماً آن وضع آرايش يا آن چيزى كه براى آرايش است از غرب باشد! اگر امروز تغيير كرد، بايد تغيير [كند] تا اطلاع پيدا بكنند يك مجله‏اى مى‏نويسد مثلًا فلان آن كار را كرده است، فوراً مى‏بينى سرتاسر خيابانها [از آن‏] پر مى‏شود! از همان فردا تغيير مى‏كند، اين را كنار مى‏گذارند. اين براي اين است كه قبله عبارت است از غرب! قبله‏شان [غرب است‏] رو به آنجا نماز مى‏خوانند! اين بايد از اذهان بيرون برود. فكر كنيد شماها كه جوان هستيد و مى‏توانيد و قدرت داريد در اين مسئله. بايد پافشارى كنيد، فكر كنيد، و ان شاء اللَّه اصلاح كنيد ..

شركت همه طبقات در سازندگى كشور.

و من از اين جهت خوشحالم كه يك تحولاتى در اين آخر، در اين يكى دو سال آخر، و خصوصاً در اين انقلاب، يك تحولات روحى پيدا شد در اين محيط. از آن جمله اين قضيه شركت همه طبقات روشنفكر و دانشمند و طبيب در جهاد سازندگى سابقه ندارد. اينكه مثلًا خانمهايى كه بايد مشغول- فرض كنيد- كارهاى ديگرى باشند وارد بشوند در جهاد سازندگى؛ بروند توى بيابانها گندم بچينند. اين يك عملى است كه، گرچه البته نه اين خانمها و نه شما آقايان كار زيادى نمى‏توانيد بكنيد، براى اينكه قدرت اين را نداريد، رعيتها مى‏توانند اين كارها را بكنند، اما اين يك عملى است كه قدرت مى دهد به اين كارگرها. وقتى كارگر ديد كه يك خانم شهرى آمده است دارد براى او كار مى‏كند، كارش چند برابر مى‏شود؛ قدرتش چند برابر مى‏شود. اين را كم حساب نكنيد. وقتى كه آنجا برويد چند تا خوشه گندم را درو بكنيد، آن رعيت كه در يك روز مثلًا يك جريب زمين را درو مى‏كرد فردا دو جريب زمين را [كار مى‏كند.] قدرت پيدا مى كند. مى‏بيند كه ارزش دارد، براى كار خودش ارزش قائل مى‏شود. مى‏بيند همه طبقات، كسانى كه بايد در مدارس مشغول تحصيل باشند، در مطبها باشند [حالا] آمده‏اند اينجا و مشغول گندم چيدنند و مشغول كار كردنند. اين يك روحى به جامعه مى دهد. اين تحولات است كه به آن اميد است. اين تحولات روحى كه در ملت پيدا شده، و نظيرش هم زياد است كه من حالا ديگر وقت تشريحش را ندارم، اين تحولات اسباب اين مى‏شود كه يك وضع ديگرى ما ان شاء اللَّه پيدا بكنيم تغيير بكنيد ان شاء اللَّه ..

ان شاء اللَّه خداوند همه شما را موفق كند براى اينكه خودتان را از غرب جدا كنيد، افكارتان را از غرب جدا كنيد. و هم نسل آتى را جورى كنيد كه اين غربزدگى را نداشته‏ باشد. تعلُّم يك مسئله است؛ باختن خود يك مسئله ديگر. ما همه چيز را بايد ياد بگيريم، اما نبايد خودمان را ببازيم. براى خودمان ياد بگيريم؛ نه اينكه ياد بگيريم براى آنها! ما ياد مى‏گيريم براى آنها. كارهايمان براى آنهاست و اميدوارم كه ان شاء اللَّه همه موفق و مؤيد باشيد.

----------------------------------------------------------

(1)- سيد حسن تقى زاده..

 (2)- مصطفى كمال (آتاتورك) رئيس جمهور تركيه و پايه گذار نظام لائيك در تركيه.

 (3)- كتاب مشهور ابن سينا در علم طب و پزشكى.

 

            منبع : صحيفه امام، جلد‏9، صفحه : 427 تا 434

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=1716
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.