رجعتی خجسته ( غزلی تقدیم به ساحت مقدّس حضرت صاحب الامر "عج" ) نفیر* جانگداز و سوز گریه هایم
خبر ز آتشی به دل نشسته دارد
در اندرون هر دو گلشن نگاهم
بغل بغل شکوفه دسته دسته دارد
نگو ، بگویمت چه آه و ناله هایی
در این دل رمیده و شکسته دارد
دویدم و همیشه در پی اش روانم
چه قصّه ها ز من دو پای خسته دارد
عجب حکایتی شده وفای این دل
که در اسارت است و خوی رسته دارد
تمام باب ها که بسته شد به رویم
دلم هوای یک درِ نبسته دارد
خدا کند (مهاجر)ش طلب نماید
مسافری که رجعتی خجسته دارد
*فریاد
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر)**
( استفاده از این غزل با ذکر منبع جایز است ) |