تاريخ انتشار: 17 مرداد 1390 ساعت 19:08:44
روزه همي جان ماست

آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید

 دست‏ بدار از طعام مایده جان رسید

 جان ز قطعیت ‏برست، دست طبیعت ‏ببست

 قلب ضلالت ‏شکست لشکر ایمان رسید

 لشکر «والعادیات‏»  دست ‏به یغما نهاد

 ز آتش «و الموریات‏»نفس به افغان رسید

 البقره راست ‏بود موسی عمران نمود

 مرده از و زنده شد چونک به قربان رسید

 روزه چون قربان ماست زندگی جان ماست

 تن همه قربان کنیم جان چون به مهمان رسید

 صبر چو ابریست ‏خوش، حکمت ‏بارد ازو

 زانک چنین ماه صبر بود که قرآن رسید

 نفس چون محتاج شد روح به معراج شد

 چون در زندان شکست جان بر جانان رسید

 پرده ظلمت درید، دل به فلک بر پرید

 چون ز ملک بود دل باز بدیشان رسید

 زود از این چاه تن دست‏ بزن در رسن

 بر سر چاه آب گو: یوسف کنعان رسید

 عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول

 دست‏بشو کز فلک، مایده و خوان رسید

 دست و دهان را بشو، نه بخور و نی بگو

 آن سخن و لقمه جو، کان به خموشان رسید

(کلیات شمس تبریزی ؛ مولوی؛ جزء دوم ؛ صفحه ۱۹۸)

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=1503
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.