بحثمون در مورد آگاه سازی از فرهنگ اسلامی به عنوان یکی از راههای تقویت باورهای دینی بود .قبل از این که از فرهنگ اسلامی بحث کنیم ، لازم است که ابتدا جایگاه و اهمیت فرهنگ را از نگاه برون دینی و از دیدگاه جامعه شناسان بررسی کنیم.
جامعه چیزی جز افراد و اَشکال ارتباطات و مناسبات میان افراد نیست و فقط افراد هستند که میاندیشند و عمل میکنند. افراد نیز دارای روحیات متفاوت و صاحب ذوقها و سلیقه های گوناگون هستند، به گونهای که هر کس دارای شخصیتی ویژه و منحصر به فرد است. با توجه به این دو نکته چه عاملی توانسته است این افراد مختلف و دارای دیدگاههای متفاوت را در کنار هم گرد آورد و با کنش متقابل، زندگی گروهی را در قالب جامعه شکل بخشد و علیرغم از بین رفتن انسانها و پدید آمدن افراد جدید، این شکل کلّیت خود را حفظ کند؟
به اعتقاد دانشمندان علوم اجتماعی، «فرهنگ» تنها عاملی است که میتواند افراد متعدد را در کنار هم قرار دهد و بنایی به نام «جامعه» به وجود آورد؛ زیرا افراد تنها در پرتو فرهنگ عامّه که توسط غالب افراد پذیرفته شده است میتوانند ارتباطات و مناسبات میان خویش را سامان بخشند. از اینرو میگویند: تفکیک فرهنگ و جامعه تنها به لحاظ مفهومی است وگرنه در واقع، از هم جدا نیستند.
آنتونی گیدنز در کتاب جامعه شناسی در این باره می نویسد:
«فرهنگ» را میتوان به لحاظ مفهومی از جامعه متمایز کرد اما ارتباط بسیار نزدیکی بین این مفاهیم وجود دارد. «فرهنگ» به شیوه زندگی اعضای یک جامعه معیّن مربوط میشود؛ «جامعه» به نظام روابط متقابلی اطلاق میگردد که افرادی را که دارای فرهنگ مشترکی هستند به هم دیگر مربوط میسازد. هیچ فرهنگی نمیتواند بدون جامعه وجود داشته باشد همانگونه که هیچ جامعهای بدون فرهنگ وجود ندارد. بدون فرهنگ نه زبانی خواهیم داشت و نه هیچگونه احساس خودآگاهی و توانایی تفکر یا تعقّل ما نیز به شدت محدود خواهد شد.[۱]
بدون شک، یکی از اساسی ترین و پیچیده ترین مسائل هر جامعه، فرهنگ آن است. از اینرو یکی از مفاهیمی که بیش از همه توجه اندیشمندان و محققان علوم اجتماعی و انسانی را به خود معطوف داشته «فرهنگ» است، تا جایی که بیشترین تعریف را در این باره ارائه داده اند. هرسکوتیس از حدود ۲۵۰ تعریف یاد کرده است، کروبر نیز به ۳۰۰ تعریف اشاره میکند.[۲]
اما معنای اصطلاحی «فرهنگ» یکی از جنجالی ترین مفاهیمی است که طی سالیان طولانی در میان دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته و نتیجه اش ارائه تعاریف بیشماری بوده است. جولیوس گولد این تعاریف را در شش دسته مهم تشریحی، تاریخی، هنجاری، روانشناختی، ساختاری و تکوینی دسته بندی کرده است.
اما شایعترین تعریفی که از «فرهنگ» ارائه شده و مورد قبول غالب جامعه شناسان معاصر است، تعریف بروس کوئن، جامعه شناس معاصر، است :
فرهنگ به شیوه های زندگی که افراد یک جامعه می آموزند در آن مشارکت دارند و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد، اطلاق می شود.
وی در ادامه می گوید:
فرهنگ دارای سه عنصر شناختی، مادی و قواعد سازمانی است که جنبه شناختی اش، شامل ارزشها، ایدئولوژی ها و دانشها، و جنبه مادی فرهنگ، شامل مهارتهای فنی، هنرها، ابزار و وسایل و اشیای مادی دیگری است که اعضای آن جامعه از آن استفاده می کنند و قواعد سازمانی فرهنگ شامل مقرّرات، نظامها و آیین هایی است که انتظار می رود اعضای گروه هنگام فعالیتهای روزمرّه زندگی از آن پیروی کنند.[۳]
—————————————————————————-
[۱] آنتونى گیدنز، جامعهشناسى، ترجمه منوچهر صبورى تهران، نى، ۱۳۴۴، ص ۳۶٫
[۲] محمود روحالامینى، مبانى انسانشناسى تهران، عطاء، ۱۳۷۴، ص ۱۴۷٫
[۳] جولیوس گولد، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه گروهى از مترجمان تهران، مازیار، ۱۳۷۶، ص ۶۳۱ و ۶۷۷٫
بر گرفته از مقاله فرهنگ و نوآوری ، نوشته : شمس اللّه مریجی
** با تشكر از ارسال كننده : جناب آقاي علمدار **