به رغم گزارش شورش، قحطی و کمبود سوخت در اروپا و آمریکا
از گرانی، تورم و مشکلات مردم در صداوسیما خبری نیست!
تصور این که از سال گذشته تا کنون، تنها بهای مرغ صد در صد افزایش یافته برای مخاطبان ایرانی اخبار تلویزیون، که هر روز از شورش در یونان و فرانسه و اسپانیا میبینند و میشنوند، کمی سخت است!
مدتهاست که آشوب و اغتشاش، گریبان دولتهای غربی را ـ که خود سالها در کشورهای دیگر فتنهگری میکردند ـ گرفته است؛ از اعتراضهای مردمی آمریکا تا ناآرامیهایی که به دلیل اوضاع نامناسب اقتصادی در اروپا در جریان است.
بنابراین، روشن است که نمایش آنچه در غرب رخ میدهد، یکی از وظایف رسانههای داخلی است، به ویژه اینکه همین دولتها در دورههای گوناگون تاریخی، از همین ابزار رسانه ای برای تحریک افکار عمومی داخلی بهره بردهاند؛ اما در این میان، بازتاب اخبار ناآرامیهای غربی نباید ما را وارد بازی یکسویهای کند که تنها کارکردش، بازی با روان مخاطب است.
به گزارش «تابناک»، مدتی است، توپخانه صدا و سیما، انبار دولتهای غربی را نشانه گرفته که خود، پیشتر از اینها، آتش به خرمنش افتاده بود؛ اما این روزها، پرداختن صرف به این اخبار بیش از اندازه تکراری است؛ آن هم در هنگامهای که رسانههای ما، تنها از فشار اقتصادی و رنج مردم در کشورهای غربی میگویند، حال آن که چندی است در کشور خودمان، اوضاع بد اقتصادی، گریبان مردم را گرفته است؛ بنابراین، تصور این که از سال گذشته تا کنون، تنها بهای مرغ، صد در صد افزایش یافته برای مخاطبان ایرانی اخبار تلویزیون که هر روز از شورش در یونان و فرانسه و اسپانیا میگوید، کمی سخت است.
به هر حال، اینکه هر لحظه پای اخبار رسانه ملی بنشینیم و همواره خبر از بحران بنزین در اروپا و خودکشی در یونان و شورش در فرانسه را بشنویم، کمی غیر منطقی است؛ آن هم در حال حاضر که در کشور خود، با گرانی سرسامآوری روبهرو هستیم که افسار گسیخته به پیش میرود و این را بهتر از هر کسی، مردمی درمییابند که همان مثال قیمت مرغ را به خوبی در یک سال حس کرده اند؛ البته بماند که پس از پوشش همهجانبه اخبار بدبختی در اروپا، اوضاع نابسامان اقتصاد درونی را با یک مصاحبه مردمی ـ که بیشتر همه در آن با نظر مجری موافقند ـ رفع و رجوع میکنند!
در این باره باید گفت، مدیران محترم صدا و سیما یا نمیدانند یا خود را به ندانستن میزنند، حال آن که یکی از کارکردهای رسانه، مدیریت افکار عمومی و جهت دهی به آنها و تأثیرگذاری بر آن است؛ اینکه گاه مخاطبان از رسانه میخواهند که حرف دل آنان را بزند و برای یک بار هم که شده، گزارشی از گرانی سرسام آور مواد غذایی، مسکن یا حمل و نقل در کشور دهد، زیرا این خیلی بهتر است تا اینکه فشار اقتصادی بر مخاطبان، فشار روانی آورد و بعد پای تلویزیونی بنشیند که همواره اخبار بدبختیهای مردم دیگر را میگوید.
ناگفته نماند که تحریم نفت ایران، میتواند اروپا را وارد بحران بزرگی کند و مردم هم به خوبی این را میدانند و البته خوشحال هم میشوند اخبار این حوزه را از صدا و سیما بشنوند، ولی آنان نمیخواهند که تنها و تنها این اخبار را از رسانه ملی خود بشنوند، چرا که گاهی نیاز است، صدای خود را از رسانههای ملی بشنوند تا همان واقعیت را آمیخته با اغراض سیاسی از دیگر شبکههای خارجی نبینند و نشنوند.
اما پرسشی که در پایان میماند، این است؛ فرضا رسانه ملی ایرانیان، اخبار مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم را گزارش نکند و همواره به بحرانهای موجود در غرب بپردازد؛ آیا این رسانه، میتواند اصل واقعیت را از میان ببرد؟ چرا این سرلوحه رسانه ملی قرار نمیگیرد که در هر برنامهای، لزوما باید به شعور مخاطب احترام بگذارد؟ اگر رسانه هم مشکلات مردم را بازگو نکند و مسئولان گوناگون نپندازند که همه چیز آرام و متعادل است، رسانه دیگر چه وظیفهای دارد؟!