علم اصول فقه را نه دانشی برای فهم صحیح دانش فقه که باید علم به اصول و قواعد فهم همهٴ متون اسلامی دانست، چراکه معیارهای موجود در این علم، قواعد و معیارهایی برای فهم همهٴ متون به دست میدهد.
گسترهٴ کارکردی این دانش و بهرهگیری آن از روشها و متدها و قواعد کاربردی موجود در علوم مختلف و البته نقد و بررسی این قواعد، با معیار و سنجه عقل و اندیشهٴ بشری، اصول فقه را در همهٴ دانشهای اسلامی نفوذ داده است؛ تا آنجا که میتوان اثر آن را در دیگر علوم اسلامی نیز مشاهده کرد. البته نباید فراموش کرد که این دانش در توسعه و بالندگی خود، از دیگر علوم اسلامی، نظیر فلسفه و ... بهره برده است.
علم تفسیر که عهدهدار شناساندن معارف برین منطوی در کتاب الهی است، به دلیل ارجمندی موضوع، بر دیگر علوم سیطره و سلطنت دارد. حاکمیت این علم بر دیگر دانشها موجب میشود که دیگر علوم، در مواجهه با تفسیر بهمثابه روشی برای فهم به کار آیند یا آنکه هر یک از این علوم، روشی برای فهم و تفسیر کتاب الهی ارائه کنند؛ با این همه دانش اصول فقه به دلیل معیار و منطق بودن در میان علوم اسلامی، میتواند روشها و مبانی و قواعد مختلف تفسیری را بررسی کند و در نهایت میزان راستی و ناراستی این روشها را در فهم و تفسیر کتاب الهی مشخص سازد.
کتاب ارزشمند «گوهر معنا» که حاصل تتبع، تحقیق و تدریس حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی است، در یک پیشگفتار و چهار فصل، با نگاهی جامع و البته رویکردی اصولی، به بررسی و نقد یکی از قواعد کاربردی علم تفسیر، تحت عنوان «وضع الفاظ برای ارواح معانی» میپردازد.
در فصل نخست کتاب، زمینههای شکل گیری قاعده در اندیشه مفسران بررسی میشود. در باب دوم این فصل، پس از طرح زمینههای شکلگیری، با توجه به اینکه بحث وضع الفاظ برای ارواح معانی، بیشتر در حوزه آیات متشابه جریان دارد، در بحثی مبسوط، به تبیین و تعریف محکم و متشابه در اندیشه مفسران میپردازد و آرای مختلف را در این زمینه برمیرسد.
باب سوم این فصل، با توجه به سخن صدرالمتألهین در باب مواجهه گروههای مختلف فکری با آیات محکم و متشابه، پنج نحلهٴ فکری را در این زمینه برمیشمارد و در نهایت راه صحیح را از دیدگاه وی، که همان طرح قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی است، بیان میکند.
فصل دوم کتاب در دو باب، نخست به تبیین قاعده میپردازد و «وضع الفاظ برای ارواح معانی» را از نگاه طراح نخست (غزالی) و پنج مقرر اصلی آن، یعنی صدرالمتألهین، فیض کاشانی، امام خمینی، علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی، تقریر میکند و در بحثی مبسوط، ضمن تحریر و بیان تقریرات مختلف، تفاوت میان این تقریرات را یادآور میشود.
باب دوم این فصل، قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی را به نقد مینشیند و اشکالات وارد بر این قاعده را در چهار محور «عدم ابتنای قاعده بر تطابق اکوان، عدم شمول و کلیت قاعده، نقد تقریر علامه طباطبایی و عدم وجود اصل در مسئله» بررسی میکند.
فصل سوم کتاب با عنوان «آثار قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی» نیز دو باب دارد که در باب نخست، مسئله چگونگی شکل گیری رؤیا و مقوله تعبیر خواب، و در باب دوم مقوله «ظهور، حقیقت و مجاز» بررسی میشود.
فصل چهارم و پایانی کتاب نیز میکوشد در یک بررسی تطبیقی، میزان وفاداری معتقدان به قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی را در تفسیر آیات متشابه کنکاش کند و در این مرحله، چهار آیه را که مسئله تشابه در آنها اتفاقی است، مورد دقت قرار میدهد.
مباحث مطرح در کتاب گرانسنگ گوهر معنا نخست در درسهای خارج اصول فقه مؤلف محترم در سال 1389 مطرح گردید و پس از بحث و بررسی دقیقتر در تابستان سال نود نگاشته شده و در اسفند ماه همین سال، به همت انتشارات اطلاعات، به زیور طبع آراسته گردید.