بیا اکنون که فردا را خبر نیست
ز مشتاقان پیشینت اثر نیست
همین امروز ما را مفتخر کن
که اوقات خوشی در پشت سر نیست
بیا و تا همیشه نزدمان باش
چو اسرار دل ما مختصر نیست
بیا از آسمان پایین پایین
دلا ، بهر پریدن بال و پر نیست
سر و سوی دگر هرگز ندانیم
به غیر از کوی تو راهی دگر نیست
بیا شادابی روح و روان ها
ز پندار تو حسّی تازه تر نیست
بیا محبوب جان ، عالم ببینند
درخت ناامیدی بارور نیست
در احیای ظهورت ناتوانیم
(مهاجر) را کزین خجلت مَفّر نیست
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
استفاده از این شعر با ذکر منبع بلامانع است.