در نوروز سال 1342، مراجع عظام و علما و روحانيون و مردم مسلمان از پيشنهاد امام خميني مبني بر تحريم عيد و برافراشتن پرچم سياه بر سر در منازل در عيد نوروز، استقبال كردند، و بدين سان عيد شاديآفرين، رنگ عزا گرفت و كارت تبريك مبدّل به كارت تسليت شد. در مساجد، حسينيهها و منازل، علما به جاي جلوس عيد، مجلس عزا برپا بود. سخنرانان ديني و علما خطرات هيأت حاكمه را براي اسلام بازگو كردند.
در بسياري از محافل، - مخصوصاً در شهر قم- پارچههاي سياهي آويخته شده و عبارت «امسال مسلمين عيد ندارند.» روي آنها نوشته شده بود. بسياري از روحانيون و طلّاب نوار سياه رنگي به سينه زده بودند و اعلاميههاي زيادي به صورت جمعي يا فردي از جانب روحانيون شهرهاي مختلف صادر شد. چون شهادت امام جعفر صادق (ع) هم در همان ايام بود، غالب اعلاميهها به دو مناسبت اعلام عزاي عمومي كرده بودند. نمونهاي از تراكتها اين بود: «ملت عزا دارد، زيرا هيأت حاكمه مستبد ايران تجاوز به احكام قرآن و قانون اساسي نموده و روحانيون و آزاديخواهان را به زندان و زجر و شكنجه كشيده است.»
در اعلاميه جمعي علماي روحاني تهران آمده بود كه «به مناسبت تصادف ايام نوروز با شهادت رئيس مذهب تشيع حضرت امام جعفر صادق (ع) و حوادث ناگواري كه به اسلام و مسلمين وارد و موجب تأثر شديد شده است، جامعه روحانيت عزادار، و به عنوان عيد جلوس نخواهند داشت». هنگام تحويل سال بين انبوه جمعيت كه در صحن حضرت معصومه عليهاالسلام و مساجد اطراف موج ميزد و به محض اينكه چراغها به علامت تحويل سال خاموش شد، اعلاميۀ امام و تراكت «روحانيت اسلام امسال عيد ندارد» پخش شد. امام خميني در اين اعلاميه چنين اعلام كرده بود: «دستگاه حاكمه به احكام مقدسۀ اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمۀ قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامههاي خلاف شرع و قانون اساسي ميخواهد زنان عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوي حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعني احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، دخترهاي هيجده ساله را به نظام اجباري ببرد و به سربازخانهها بكشد يعني با زور و سرنيزه دخترهاي جوان عفيف مسلمان را به مراكز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانيت است. دستهاي ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد. روحانيّت را پايمال كند ما بايد به نفع يهود آمريكا و فلسطين هتك شويم، به زندان برويم، معدوم گرديم، فداي اغراض شوم اجانب شويم. آنها اسلام و روحانيت را براي اجراي مقاصد خود مضر و مانع ميدانند، اين سد بايد به دست دولتهاي مستبد شكسته شود موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود من اين عيد را براي جامعۀ مسلمين عزا اعلام ميكنم تا مسلمين را از خطرهايي كه براي قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم. من به دستگاه جابره اعلام خطر ميكنم، من به خداي تعالي، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم، دستگاهها با سوءتدبير و سوءنيت گويي مقدمات آن را فراهم ميكنند. من چاره در اين ميبينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسي كنار برود و دولتي كه پايبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد. بارالها! من تكليف فعلي خود را اداء كردم. «اللهم قد بلّغت» و اگر زنده ماندم تكليف بعدي خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوندا! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از شر اجانب نجات بده. «روحاللهالموسويالخميني»
دولت اسداله علم، در پناه سازمان امنيت رفراندوم را به انجام رساند، اما شعلهاي كه در قم مشتعل شده بود، تبديل به آتشي شد كه آسايش و آرامش خيال را از دستگاه حكومتي سلب كرد، و آخرين اقدام تبديل جشن عيد نوروز به عزاي عمومي بود. حوادث فروردين سال 42 به خصوص تهاجم به مدرسه فيضيه به دو منظور انجام ميشد اولاً روحانيت و به خصوص مقام نخست آنكه به صورت شخصيت مقاوم و مبارزي درآمده بود سركوب گردد و اين اقدام نيز با نام ملت به ويژه قشر كارگر و دهقان انجام گيرد و در ثاني با تبليغات گسترده وانمود شود كه مخالفان تمدن بزرگ –دشمنان ملت- معترضان به رفراندوم از هر طبقه و هر لباسي كه باشند از خطر مصون نيستند.
نويسنده كتاب بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني مينويسد: «..... صبح روز دوّم فروردين كه مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق عليهالسلام بود ماشينهاي شركت واحد يكي پس از ديگري وارد قم شده، سرنشينان خود را پياده كردند، كسي نميدانست كه سرنشينان آن چه كساني هستند و روي چه غرض و انگيزهاي راهي قم شدهاند؟! بسياري گمان ميكردند اتوبوسها و سواريهايي كه در خط تهران – قم كار ميكنند به علت ازياد مسافر نتوانستهاند جوابگوي مراجعين و مسافرين باشند، بنابراين از ماشينهاي شركت واحد كمك گرفتهاند. غافل از آنكه سرنشينان آنها شهپرستان جلادي هستند كه به منظور ريختن خون پاك مبارزان روحاني راهي قم شدهاند. به دنبال آمدن ماشينهاي شركت واحد ناگهان دهها كاميون نظامي كه مجهز به پايههاي مسلسل سنگين بود، مملو از سربازان زرهپوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور كوتاهي در شهر به بيرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گرديد.»
عصر دوّم فروردين در مدرسه فيضيه مجلس عزاداري برپا و جمعيت زيادي از هر طبقه و قشر حضور داشتند. كاميونهاي سربازان مسلح در ميدان آستانه متوقف شده و مأموران امنيتي محل را در محاصره داشتند. اوضاع غير عادي مينمود، و رفت و آمد مأموران حاكي از وقوع يك حادثه بود.
گوينده بالاي منبر به شرح زندگي حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام و مبارزات آن حضرت پرداخت، تا به حوزۀ علميه قم به عنوان دانشگاه امام صادق رسيد و از اينكه حفظ و حراست احكام اسلام و استقلال كشور به آنها ارتباط مستقيم دارد و در همين حال، صلوات فرستادن جمعي آغاز شد. ناطق از مردم خواست بيجا صلوات نفرستند. در همين زمان يكي از روحانيون، وقتي ديد اطراف او صلوات نابجا ميفرستند، اعتراض كرد؛ كه يكباره مورد هجوم مأموران آماده و پراكنده قرار گرفت. واعظ سعي نمود كه مجلس را آرام كند، اما متوجه شد موضوع بيش از اينهاست، ناگهان فرياد كشيد: «آي مردم، آي مسلماناني كه از صدها فرسنگ راه به اين شهر مقدس آمدهايد، به شهر و ديار خود كه بازگشتيد به همه برسانيد كه ديگر به روحانيت اجازه ذكر مصيبت براي رئيس مذهب جعفري هم نميدهند ....» ناگاه صداي صلوات بلند و واعظ امكان ادامه سخن نيافت و پايين آمد، يكي از مأموران ميكروفون را در اختيار، و فرياد زد «به روح پر فتوح اعليحضرت فقيد رضا شاه كبير!» بلندگو قطع شد و جمعي فرياد زدند كه خفه شو! اجتماع به هم ريخت. عدهاي فرار كردند، جمعي فرياد كشيدند، هجوم جمعي به سوي درب خروجي، بيرون رفتن را با اشكال بيشتر مواجه ساخت.
طولي نكشيد كه فقط طلاب و مأموران لباس عوض كرده باقي ماندند كه تعداد آنها را حدود هزار نفر يا بيشتر ذكر كردهاند. همۀ آنها سرها را به فرم آلماني زده بودند. لباسهاي دهاتي يك شكل پوشيده و فرياد «جاويد شاه!» را سر داده و به طلاب حمله كردند، روحانيون به دفاع برخاستند، و عدهاي در طبقۀ دوّم سنگر گرفته و با آجر به سوي شاهپرستان حمله كردند و در اين هنگام نيروي شهرباني با اونيفورم وارد معركه شد، و مدرسۀ فيضيه ميدان نبرد گرديد. رگبار گلوله شروع شد. تعدادي از طلاب از ارتفاع به پايين پرتاب شدند. هزاران نفر از مردم در ميدان آستانه ناظر هجوم مسلحانۀ مأموران به مدرسه فيضيه بودند. مردم را با گاز اشكآور و سرنيزه متفرق كردند، و در پايان لباس و كتاب و وسايل طلاب را وسط مدرسه جمع كردند و به آتش كشيدند و در تاريكي شب پس از اتمام وحشيگريهاي تاريخي و به جا گذاشتن تعدادي زياد كشته و مجروح و مصدوم با خوشحالي و غرور از اعمالي كه انجام داده بودند محل را ترك گفتند. در روز بعد در حمله ديگري به همين مدرسه جمعي ديگر را مجروح ساختند، و همزمان مدرسۀ طالبيۀ تبريز به علت نصب اعلاميۀ امام خميني به ديوار مدرسه مورد يورش قرار گرفت. صدمات وارد بر طلاب با چاقو و دشنه وگلوله زياد بود. اين اعمالِ رژيم بيش از پيش موجب خشم و تنفر عمومي شد.
اسداله علم به دنبال فاجعۀ فيضيه در مصاحبهاي اعلام كرد: «روحانيان كه با اصلاحات ارضي مخالفند با دهقاناني كه به قصد زيارت به قم رفته بودند نزاع نمودند كه منجر به قتل يك دهقان شد. روزنامهها ضرب و جرح طلاب قم را با تفصيل نوشتند و از قتل يك دهقان بدون ذكر نام و نشان خبر دادند. هجوم به حوزۀ علميه قابل دفاع نبود و خبر تا اعماق روستاها پيچيد و رسوايي زيادي براي دستگاه به بار آورد. بسياري مرعوب شدند و حادثه فيضيه را با واقعۀ مسجد گوهرشاد دوران رضاخان مقايسه كردند، روحانياني نيز خانهنشين شدند و اضطراب و نگراني در چهره جمعي ديگر ديده ميشد.
در شهرها و روستاها شايع كرده بودند كه در تهران و قم روحانيان حق بيرون آمدن از منزل را ندارند. گرچه خشونت فيضيه بسيار شديد بود، اما رژيم سعي داشت از آن بهرهبرداري نموده براي مدت طولاني از قهر روحانيت و سكوت اين گروه استفاده كند. عصر دوّم فروردين، منزل امام مركز اجتماع مردم و روحانيان مبارز شد. امام در همان لحظۀ اوّل آگاهي از حمله به فيضيه، نقش سازندۀ يك رهبر را ايفا كرد. از بستن درب منزل، با وجود شايعۀ حمله مأموران به آن جلوگيري كرد و خود در ميان جمع باقي ماند و به آنها دلگرمي و شجاعت بخشيد. در همان حالي كه بسياري، روحانيت را شكست خورده مي ديدند، امام در وضعيت پيشآمده پيروزي ميديد. آموزش ايستادگي عملي امام در همۀ آنها كه با ايشان تماس داشتند مؤثر واقع شد. امام دستور داد مجروحان را به بيمارستان ببرند و سعي داشت هرچه بيشتر اقدامات شاه و مأموران او را به مردم بنماياند و افشاگريها را بزرگترين پيشرفت ميشناخت. به يقين هيچ كس جز امام نميتوانست در آن شرايط دشوار، درس مقاومت و پايداري به پيروان و شاگردان خود بدهد و آنان را براي مبارزۀ مستمر و طولاني آماده سازد.
(روزها و رويدادها، مركز فرهنگي تربيتي نور ولايت، صفحه 18 تا 22، چاپ دوم سال 1379)
از تاريخ 19/2/42 تا 21/2/42 اعتراضات مردم مسلمان نسبت به جنايت رژيم در مدرسه فيضيه اوج گرفت و تظاهرات متعددي به وقوع پيوست.
منبع : پايگاههاي انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك مساجد – كتاب سوم - مسجد ارك تهران ، صفحه 95 تا 97 ، مركز بررسي اسناد تاريخي ، سال 1390
( استفاده بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)