تاريخ انتشار: 29 اسفند 1390 ساعت 10:16:23
سعد و نحس ايام‏ ، شيوه اولياي الهي در اين باره ، و خاطره اي شنيدني از استاد مطهري

در منطق عملى هم بسيارى از سبكها از اساس منسوخ است، اسلام هم آنها را منسوخ مى‏داند. مثلًا آيا پيغمبر در كارها و در متد خودش از سعد و نحس ايام‏ استفاده مى‏كرد؟ اين خودش مسأله‏اى است. ما برويم سيره پيغمبر را از اول تا آخر ببينيم، تمام كتبى را كه شيعه و سنى در تاريخ پيغمبر نوشته‏اند مطالعه كنيم ببينيم آيا پيغمبر اكرم در روش و متد خودش يكى از چيزهايى كه از آن استفاده مى‏كرد مسأله سعد و نحس ايام بود يا نه؟ مثلًا آيا مى‏گفت امروز دوشنبه است براى مسافرت خوب نيست يا امروز سيزده عيد نوروز است، هركس بيرون نرود گردنش مى‏شكند آن هم از سيزده جا نه از يك جا؟! آيا چنين حرفهايى هست؟ در سيره على عليه السلام چطور؟ در سيره ائمه عليهم السلام چطور؟ ما هرگز نمى‏بينيم كه پيغمبر يا ائمه اطهار خودشان در عمل از اين حرفها يك ذره استفاده كرده باشند، بلكه عكسش را مى‏بينيم.

 

 در نهج البلاغه هست كه وقتى كه على عليه السلام تصميم گرفت برود به جنگ خوارج، اشعث قيس- كه آن وقت جزو اصحاب بود- با عجله و شتابان آمد: يا اميرالمؤمنين! خواهش مى‏كنم صبر كنيد، حركت نكنيد، براى اين كه يكى از خويشاوندان من كه منجم است يك حرفى دارد و مى‏خواهد به عرض شما برساند.

 

فرمود: بگو بيايد. آمد. گفت: يا اميرالمؤمنين! من منجمم و متخصص شناختن سعد و نحس ايام. من در حسابهاى خودم به اين جا رسيده‏ام كه اگر شما الآن حركت كنيد برويد به جنگ قطعاً شكست مى‏خوريد، و شما و اكثريت اصحاب شما كشته خواهند شد. فرمود: هركس كه تو را تصديق كند پيغمبر را تكذيب كرده، اين مزخرفات چيست كه مى‏گويى؟! اصحاب من! «سيروا عَلَى اسْمِ اللَّه» بگوييد به نام خدا، به خدا اعتماد و توكل كنيد و حركت كنيد برويد. على رغم نظر اين شخص، همين الآن حركت كنيم برويم. و مى‏دانيم كه در هيچ جنگى على عليه السلام به اندازه اين جنگ فاتح نشد.

 

اين حديث در وسائل است: عبد الملك بن اعْيَن مى‏آيد خدمت امام صادق عليه السلام. عبد الملك برادر زُراره است و خودش هم از راويان بزرگ و مرد عالمى است. او نجوم خوانده بود و به همين جهت به اين چيزها عمل مى‏كرد. كم كم احساس كرد براى خودش مصيبت درست كرده؛ مثلًا از خانه بيرون مى‏آيد، يك وقت مى‏بيند كه امروز قمر در عقرب است، اگر بروم چنين خواهد شد، يك روز مى‏بيند فلان ستاره از جلويش درآمد. كم كم خود بيچاره‏اش احساس كرد كه دست و پايش به كلى بسته شده است. روزى آمد خدمت امام صادق عليه السلام و عرض كرد :

                       

ياابن رسول اللَّه! من به نجوم احكامى مبتلا شده‏ام ( دو نجوم داريم ، نجوم رياضي كه به وسيله آن كسوف و خسوف وديگر امور اندتزه گيري مي شود و نجوم احكامي كه حكم كاري را از آن استخراج مي كنند كه بي اعتبار است). من كتابهايى در اين زمينه دارم و كم كم احساس مى‏كنم كه مبتلا شده‏ام، اصلًا گرفتار شده‏ام و تا به اين كتابها مراجعه نكنم در هيچ كارى نمى‏توانم تصميم بگيرم. تكليف من چيست؟

 

 امام صادق با تعجب فرمود : تو از اصحاب ما، تو راوى روايات ما به اين چيزها عمل مى‏كنى؟! بله يا ابن رسول اللَّه. فرمود: الآن بلند شو برو منزل؛ به محض رسيدن، تمام اين كتابها را آتش بزن، و ديگر نبينم كه حتى به يك كلمه از اين حرفها عمل كرده‏اى.

 

على رغم يك سلسله روايات كه در اين زمينه هست، ما يك سلسله روايات ديگر داريم كه در تفسير الميزان در ذيل يكى از آيات سوره فصّلت (فى ايّامٍ نَحِساتٍ) ( سوره فصلت آيه 16) ذكر شده است. از مجموع رواياتى كه از اهل بيت اطهار رسيده است اين مطلب استنباط مى‏شود كه اين امور يا اساساً اثر ندارد و يا اگر هم اثر دارد توكل به خدا و توكل به پيغمبر و اهل بيت پيغمبر اثر اينها را از بين مى‏برد.

 

بنابراين يك مسلمان، شيعه واقعى، در عمل به اين امور اعتنا نمى‏كند؛ اگر مى‏خواهد به مسافرت برود، صدقه بدهد، به خدا توكل كند، به اولياى خدا توسل بجويد و به هيچ يك از اين امور اعتنا نكند. از همه بالاتر اين است كه شما ببينيد در تاريخ پيغمبر و ائمه اطهار آيا يك دفعه هم اتفاق افتاده كه خود آنها به اين مسائل عمل كنند؟! «سيره» يعنى چنين چيزها. آيا آنها در منطق عملى خودشان از اين‏جور امور استفاده كرده‏اند يا نه؟.

 

در خراسان يك چيزى معروف است كه من در بعضى از شهرستانهاى ايران ديده‏ام هست و در بعضى ديگر نيست، و استاد بزرگوار ما مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى ريشه آن را به دست داد كه اين چه بوده و از كجا پيدا شده است. در ولايت ما- به اصطلاح- فريمان خيلى شايع بود و شايد هنوز هم هست كه مى‏گفتند:

 

اگر شخصى بخواهد به مسافرت برود، چنان چه اول كسى كه به او بر مى‏خورد سيّد باشد، اين امر نحس است و او قطعاً از آن سفر برنمى گردد، ولى اگر غربتى به او بر بخورد، اين سفر سفر ميمونى است. واقعاً اين‏جور معتقد بودند. مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى گفت اين يك ريشه‏اى دارد: در دوره بنى العباس، سادات را- كه بيچاره‏ها، اولاد پيغمبر، مخفى بودند- در خانه هركس گير مى‏آوردند، نه تنها خود آنها بلكه تمام آن خاندان از بين مى‏رفتند. كم كم اين فكر براى مردم پيدا شد كه سيّد نحسِ به اين معناست، نحس سياسى است نه نحس فلكى؛ يعنى يك سيّد در خانه هر كسى آمد او ديگر خانه خراب است. اين نحس سياسى كم كم در فكر مردم تبديل به نحس تكوينى و فلكى شد. بعد بنى العباس هم كه از بين رفتند، كم كم زنها و بچه‏ها و مردم ساده لوح گفتند اصلًا سيّد نحس است خصوصاً در مسافرت.            

 

براى خود من اتفاق افتاد. سفر دوم يا سومى بود كه مى‏خواستم به قم بروم. از منزلمان كه بيرون آمديم سوار اسب شدم چون در دو فرسخى مهمان بوديم و از آن جا مى‏خواستيم سوار ماشين بشويم و برويم. دوستان براى بدرقه آمده بودند و ما هم در منزل با مرحومه والده و ديگران خداحافظى كرديم و آمديم بيرون. خيلى هم علاقه داشتم كه زودتر بيايم. سوار اسب كه شدم يك وقت ديدم سيّدى از جلو دارد مى‏آيد. گفتم خدا نكند زنها بفهمند كه اگر بفهمند نخواهند گذاشت بروم. خداخدا مى‏كردم، ايستادم. سيّد آمد جلوى اسب من را گرفت؛ مى‏خواست از من بپرسد كه شما كه مى‏رويد به آن ده- كه اسمش رامان بود- آيا از رامان يك سره مى‏رويد قم يا برمى‏گرديد اين جا و از اين جا سوار ماشين مى‏شويد و مى‏رويد؟ گفت: آقا ان شاء اللَّه ديگر برنمى گرديد. گفتم: نه، ان شاء اللَّه ديگر برنمى گردم. با خود گفتم اگر اين به گوش زنها برسد كه سيّد جلوآمده و بعد هم گفته ان شاء اللَّه كه ديگر برنمى گردى، محال است بگذارند من بروم. اما رفتم و برگشتم و حالا دارم با شما حرف مى‏زنم، سى سال هم از آن زمان مى‏گذرد.

 

يك فرد مسلمان نبايد فكر خودش را با اين موهومات خسته كند. پس توكل براى چيست؟ ما، هم دم از توكل مى‏زنيم، هم دم از توسل و هم از گربه سياه مى‏ترسيم. آدمى كه مى‏گويد توكل و بالخصوص مى‏گويد توسل و ولايت، ديگر نبايد اين حرفها را بزند. آن كه مى‏گويد ولايت، مى‏گويد اگر توسل دارى به اين مهملات اعتماد نكن. پس هر يك از اينها خودش يك اصلى است: غدر و نيرنگ، و نيز استفاده از وهمها در سيره پيغمبر اكرم مُلغى است.

 

منبع : سيري در سيره نبوي ، استاد شهيد مرتضي مطهري ، مجموعه آثار ، جلد 16 ، صفحه 72 تا 74

 

(استفاده بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=13284
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.