تاريخ انتشار: 22 اسفند 1390 ساعت 06:54:03
قضاوت!

مرد مسنی به همراه پسر ۲۵ساله اش در قطار نشسته بود.وقتی بقیه ی مسافران در صندلی خود مستقر شدند،قطار شروع به حرکت کرد.

 

به محض حرکت قطار،پسر۲۵ساله که کنار پنجره نشسته بود،هیجان زده شد.دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت ها حرکت می کنند.

 

پیرمرد با لبخند هیجان پسرش را تحسین کرد.

 

کنار آن مرد جوان،زوج جوانی نشسته بودند که حرف های پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه ی پنج ساله رفتار می کرد،متعجب شده بودند.

 

ناگهان پسر دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن.دریاچه،حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند.

 

زوج جوان به پسر با دلسوزی نگاه می کردند.باران شروع شده بود.چند قطره روی دست مرد جوان چکید.او با لذت آن را لمس کرد و چشم هایش رابست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می بارد،آب روی دستان من چکید.

 

زوج جوان دیگر طاقت نیاوردند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!

 

پیر مرد جواب داد: ما داریم از بیمارستان برمی گردیم.امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند.

 

نوشته : مسعود لعلی

 

نتیجه گیری اخلاقی : حقایق آن طور که در ظاهر دیده می شوند نیستند.

 

شکافتن اتم آسان تر از شکستن پیش داوری هاست.«آلبرت انیشتین»

 

( با تشکر از ارسال کننده : خانم الف مسلم خانی )

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=12589
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.