در پناه نماز یکی از شاگردان آیت ا... بهجت از ایشان نقل می کند:
در نجف معروف شده بود که فلان آقا از شیر نمی ترسد و در بیابان شیر را دیده نترسیده است.
از خود آقا در این باره سؤال می کنند می فرماید :
نه، من نیز خیلی از شیر می ترسم، ولی وقتی در بیابان مشغول نماز بودم ناگهان شیری از بالای کوه به سوی من سرازیر شد، با خود گفتم : بهتر است اینک که قدرت بر رهایی از شیر را ندارم فکر فرار را کنار گذارم و هم چنان به نماز مشغول شوم و چه بهتر که مرا در حال نماز بدرد، لذا از نماز دست بر نداشتم و هیچ عکس العملی از خود نشان ندادم تا این که شیر نزدیک من آمد و دید من کاری نمی کنم دورا دور من گشت و رفت.
|