تاريخ انتشار: 16 شهريور 1404 ساعت 23:37:45
روزنامه‌نگار گاردین: هر واژه فارسی یک ضربان قلب چندین ساله است

شادی خان سیف، روزنامه‌نگار و تهیه‌کننده استرالیایی-افغان، در یادداشتی برای روزنامه گاردین از شیرینی زبان فارسی و این واقعیت که این زبان نرم و لطیف مستقیما با روح انسان صحبت می‌کند نوشته، و از ظرایف شیرین آن تعریف کرده است.

به گزارش اطلاعات آنلاین، شادی خان سیف، در یادداشتش برای گاردین نوشته که فارسی را از دوستان و نزدیکانش یاد گرفته و همچون یک خارجی زبان، از لطافت و ظرائف زبان فارسی بهت زده شده است.

او ستون‌نویس گاردین است و به خاطر سالها زندگی در استرالیا، معمولا درباره موضوعات این کشور در رسانه‌های انگلیسی زبان می‌نویسد.

در ادامه خلاصه‌ای از یادداشت او را می‌خوانید:

من همیشه حس عمیقی از سپاس دارم که بیشتر از یک زبان صحبت می‌کنم. این قابلیت به من اجازه داده تا از فرهنگ‌ها عبور کنم، و در جاهای مختلفی که بوده‌ام، از استرالیا و آلمان و پاکستان گرفته تا افغانستان، احساس تعلق داشته باشم. اما هیچ کدام از این زبان‌ها به اندازه فارسی – زبان عاشقان و عارفان- روح من را به وجد نیاورده است.

سفر من در زبان فارسی، بیشتر شبیه یافتن راهی به درون خودم بود. این زبان نه فقط راه من را به ایده‌ها و روش‌های فکری جدید، که به عمیق‌ترین احساسات باز کرده است.

مسیر من به زبان فارسی، چند سال پیش در کابل افتاد. سالها در پاکستان و اروپا پرسه زده بودم و چیزی از دومین زبان ملی افغانستان نمی‌دانستم، چون زبان من پشتو بود. اما از وقتی که آن را آموخته‌ام، فارسی مدام من را به صورتی طبیعی مجذوب خود می‌کند. فارسی را، ظرافت فرهنگی تنیده در آن و فراوانی عبارات عاطفی غنی آن منحصر به فرد کرده است.

از تعارفات روزمره گرفته تا عمق مسحورکننده اشعار کلاسیکش، فارسی سرشار از ریتم، ظرافت، و ریزه‌کاری‌های احساسی است. فارسی زبانی است که در لحن خود موسیقی و خرد دارد؛ از موسیقی بالیوود گرفته تا کوه‌های افغانستان، از دره‌های ایران و باغ‌های آسیای میانه گرفته تا دروازه‌های اروپا در ترکیه. حتی عادی‌ترین عبارات فارسی هم انگار با تاریخ و احساس نجوا می‌شوند. انگار که هر واژه، یک ضربان قلب به عمر چند سده را با خود حمل می‌کند. 

در فارسی، من ابراز احساساتی را کشف کرده‌ام که مدت‌ها احساسشان می‌کردم اما هرگز راهی برای بیانشان نیافته بودم. استعاره‌هایی یافته‌ام، که آیینه‌ای از سفر درونی خودم هستند، عباراتی که انگار خانه خودم هستند، و اشعاری که مستقیما با روح انسان صحبت می‎‌کنند. فارسی چیزی فراتر از یک روش برای برقرای ارتباط است؛ راهی نو برای بودن است، برای عاشق شدن، برای به یاد آوردن، و برای رویا دیدن.

من پشتو را در خانه از مادرم یاد گرفتم، و بعد اردو/هندی، انگلیسی، پنجابی، و آلمانی یاد گرفتم. فارسی اما زبانی نبود که یاد بگیرم، بلکه آن را جذب کردم. فارسی احساسات من را از نو تعریف کرد. دنیایی درونی را به من نشان داد که پیش از آن نمی‌دانستم چطور به آن دست پیدا کنم. مساله مسلط شدن بر زبان نبود، بلکه بیدار شدن به وسط آن بود.

فارسی زبانی است که از احساسات طفره نمی‌رود. برای رسیدن به معنا و پایان‌های شسته و رفته عجله نمی‌کند؛ طمانینه می‌کند.

جایی در سفر من در یادگیری فارسی، نقش آن در فایق آمدن بر هیاهیو دنیای مدرن را احساس کردم.  در فارسی واژه‌ای هست- دلنشین- به معنای چیزی که خیلی شیرین بر قلب می‌نشیند.  این چیزی است که فارسی برای من تبدیل شده. پژواکی ساکت، و ماندگار.

  تعداد بازديدها: 13
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=103598
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.