حجتالاسلام دکتر سید محمود صادقی عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی برای جماران نوشت: زیارت عاشورای امام حسین(علیهالسلام)، در زمرهی زیارتنامههایی است که هر فراز آن به تأمل و تفکر نیازمند است؛ توصیه و تأکید امامان اهلبیت(علیهمالسلام) به قرائت این زیارتنامه با آداب خاص، و سفارش بزرگان به مداومت بر آن و مؤآنست با آن، نشانگر وجود رازهای پنهان در سطور آن است.
۱. پیشتر باید به این نکته اعتراف کنم که از نگاه نگارندهی این سطور، زیارتنامههای مأثور از امامان معصوم(علیهمالسلام)، منابعی عظیم و الهامبخش برای نیل به معرفت و شناختاند؛ به این معنا که امامان معصوم ما، که هر یک در هنگام زیارت امامی دیگر به آدابی مؤدب شده، و کلمات و عباراتی را در قالب سلامهای زیارت انشاء میکردهاند، در حقیقت راهی بهسوی شناخت و معرفت آن امام میگشودهاند؛ بیشک این زیارتنامهها یکی از راههای شناخت و معرفتاند و البته مسیرها و راههای دیگری نیز برای نیل به این مقصود وجود دارد.
امامان معصوم ما (علیهمالسلام)، افزون بر مبانی معرفتی و شناختی، بسیاری مسائل دیگر را نیز در قالب همین زیارتنامهها منتقل میکردهاند. چنانکه امام سجاد(علیهالسلام) در عصر خفقان اموی، وظیفهی امامت، ولایت و وصایت خود را در قالب «دعا» به شیعیان منتقل میساخته است؛ به این ترتیب، گسترهای عظیم از معارف، حقایق تاریخی و واقعیات سیاسی که حیات امامان شیعه را متأثر میساخته، در ضمن همین زیارتنامهها به ما رسیده است.
البته اذعان به این نکته لازم است که این زیارتنامهها با توجه به مخاطبان امام معصوم(علیهالسلام) انشاء شدهاند، و طبعاً سطح فهم و درک مخاطب در میزان و نوع مسائل مطرحشده برای وی مؤثر بوده است؛ چنانکه برخی از این زیارتنامهها، دستکم در ظاهر، تنها به بیان مسائل شناختی و معرفتی پرداختهاند(زیارت امینالله)، و برخی دیگر، در فقرهفقرهی خود، بسترهایی از تاریخ، سیاست، معرفت و شناخت را در هم میآمیزند، و طبعاً صفحهصفحه، زمینهی تحلیل را فراهم میآورند.
۲. زیارت عاشورای امام حسین(علیهالسلام)، در زمرهی زیارتنامههایی است که هر فراز آن به تأمل و تفکر نیازمند است؛ توصیه و تأکید امامان اهلبیت(علیهمالسلام) به قرائت این زیارتنامه با آداب خاص، و سفارش بزرگان به مداومت بر آن و مؤآنست با آن، نشانگر وجود رازهای پنهان در سطور آن است. جالب توجه آنکه در سوی دیگر، مخالفان اهلبیت و دشمنان امامان معصوم (علیهمالسلام)، حتی در صورت پذیرش اصل زیارت، به قرائت زیارت عاشورا روی خوش نشان نمیدهند و همواره با ایرادات مختلف سندی و محتوایی، در صدد خدشه به اعتبار آن بودهاند. گویی اسرار نهفته در فرازهای این زیارت، بیانگر حقایقی است که آگاهی از آنها، به مذاق اکثریت خوش نمینشیند.
۳. این قلم پیش از این نیز در مواردی، دریافتهایی از برخی فرازهای این زیارت داشته است، و اکنون، به مقتضای حال و در فرصت محرمالحرام ۱۴۰۴، برداشتی کوتاه از فرازهای آغازین آن را با مخاطبان در میان میگذارد. نکتهی قابل توجه در این فرصت آن است که برائت و بیزاری از دشمنان خدا، پیامبر و اهلبیت(علیهمالسلام)، و نیز پذیرش ولایت و داشتن محبت ایشان در دل، محور اصلی و خط ممتدی است که در زیارت عاشورا پی گرفته میشود. این خط، در حقیقت، خط امتیاز شیعه از دیگر فرق مسلمان است، و زیارت عاشورا در همین صفحات معدود، به این موضوع مهم میپردازد.
پیشتر گذشت که زیارت عاشورا فصلهای متعددی دارد و با عباراتی موجز، مسائلی و مباحثی عمیق را ارائه میکند؛ چنانکه در همان آغاز، و پس از سلام به امام شهید(علیهالسلام)، به سترگی و عظمت حادثهی عاشورا التفات میدهد؛ مصیبتی که در سراسر هستی نمونه ندارد و هیچ مصیبتی با آن مقایسه نمیشود. گویی این اصل که «لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (ص) مِن هٰذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ» ـ که در بیان بلاغی خطبهٔ دوم نهجالبلاغه آمده ـ در مصائب وارد بر ایشان نیز مصداق مییابد، و مهمتر آنکه، مصیبت وارد بر امام حسین(علیهالسلام) حتی با مصائب وارد بر دیگر امامان نیز قابل مقایسه نیست؛ چنانکه حضرات معصوم در موارد متعدد، کلام امام حسن (علیهالسلام) را که «لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یا أَباعَبْدِاللّه»(مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۸۶) متذکر شدهاند، و بدین ترتیب، عظمت و سترگی مصیبت آن حضرت را نمایان ساختهاند: «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ». (همه فرازهای زیارت عاشورا از کامل الزیارات نقل شده است)
۴. در حقیقت، این فراز از زیارت عاشورا، مصیبت وارد بر امام و اهلبیت(علیهمالسلام) را ظلم و خیانتی آشکار به همهی مسلمانان(اهل اسلام)، و در مرتبهای دیگر، ظلم و جنایتی در حقّ همهی «هستی» معرفی میکند. این حقیقت که مصیبت عاشورا، جنایتی در حق تمام هستی است، نکتهای درخور توجه است که تبیین آن به مجالی واسع نیاز دارد؛ لیکن توجه به این نکته ضروری است که زیارت عاشورا، پس از این فراز، جماعتی خاص را بهواسطهی ارتکاب این جنایت، مستحق «لعن الهی» میداند، و با لعن این جماعت، خط برائت را بهصورتی پررنگ ترسیم میکند. این خط ممتد و پررنگ تا پایان این زیارتنامه حضور دارد، و قرب و نزدیکی به خدای متعال نیز با فهم و شناخت این خط ممکن میشود؛ چرا که قرب، معادل و قرین ولایت است، و ولایت بدون برائت از این جماعت، ممکن نخواهد بود.
۵. زیارت عاشورا در ادامه، با عبارات دقیق، جماعت جانی مزبور را به صورت اصنافی خاص به گونهای کلی و دقیق دستهبندی میکند؛ بر این اساس، چهار دسته در شکلگیری حادثهی عظیم عاشورا و مصیبت خوفناکى که بر اهلبیت وارد آمد، نقش محوری دارند که هر چهار گروه مستحق لعن الهیاند:
الف) «أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْت»؛ دستهی نخست کسانیاند که اساس و بنیان ظلم بر اهلبیت(علیهمالسلام) را بنا نهادهاند. نکتهی قابل توجه دربارهی این گروه آن است که در سراسر زیارت عاشورا، نامی از آنان به میان نیامده است؛ این ابهام در بیان، به گونهای نشانگر اطلاق دربارهی این قسم است؛ به این معنی که هر کس در هر موقعیتی، و در هر زمانی، بخواهد ظلمی را بنا نهد که به صورت سنتی مستمر در آید و عواقب گستردهای را در پی داشته باشد، مشمول لعن الهی خواهد بود.
ب) «أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا»؛ دسته و مرتبهی دوم کسانیاند که مقام و موقعیت و جایگاه منحصر به فرد اهلبیت (علیهمالسلام) را نادیده گرفته و خود یا دیگران را با آنان مقایسه کردند و در حقیقت، خود یا دیگران را در موقعیتی که تنها از آن اهلبیت بود، تعریف کردند، و به این طریق، جایگاه و رتبه عرشی آن حضرات را به موقعیتی فرشی تقلیل دادند و مانع وصول اهلبیت به آن جایگاه شدند؛ این گروه نیز به گونهای دارای اطلاق است و به زمان خاص و موقعیت مخصوص امامان اختصاص ندارد، بلکه در همهی اعصار میتوان مصادیق آن را مشاهده کرد.
ج) «أُمَّةً قَتَلَتْکُم»؛ دستهی سوم بهخصوص به قاتلان امام توجه میدهد؛ نکتهی قابل تأمل آنکه قرائت زیارت عاشورا در مواضع و مواقع متعدد و در شهادات ائمه دیگر نیز سفارش شده است؛ چنانکه یکی از اعمال شبهای قدر، قرائت این زیارت شریف است. از اینرو میتوان دریافت که این فراز، قاتلان ائمه دیگر را نیز شامل میشود، چرا که آنان نیز در قتل امام، جنایتی هولناک را متوجه هستی ساختهاند.
د) «وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُم»؛ دستهی آخر نیز همهی دستاندرکاران این مصیبت را مشمول لعن الهی میداند؛ یعنی کسانی که اگرچه در آن روز حضور نداشتند، ولی سازوکار لازم را برای این مصیبت فراهم آوردهاند.
عبارتِ «بَرِئتُ إِلَى اللَّهِ وَ الَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ» که در پس ذکر این چهار گروه آمده است، محور و مبنای عمل اهل ولایت برای نیل به قرب است؛ چرا که برائت امری فکری است و به «نیت و قصد» تعلق میگیرد، اما لعن امری عملی است و از این رو هم اشخاص و هم اصناف(جزئی)، و هم افکار و اعمال (کلی) هر دو را شامل میشود. در زیارت عاشورا، برائت مقدمه و موجب نیل به ولایت است؛ گویی اینکه بدون برائت نمیتوان به ولایت رسید، و بدون ولایت، وصول به قرب الهی ممکن نیست.
۶. در پایان، التفات به این نکته لازم است که در زیارت شریف عاشورا بهنحوی عجیب با تکرار مضامین مواجه هستیم؛ این تکرار مضامین موجب میشود که در مثل در باب همین لعنها بتوان صورتبندیهای مختلفی ارائه کرد (چنانکه این قلم پیشتر نیز به مسئلهی لعنهای زیارت عاشورا التفات یافته و صورت دیگری از آن را عرضه کرده است). اکنون این پرسش مطرح است که راز این لعنها چیست و چرا این لعنها این مقدار پرتکرار، و با صورتهای مختلف انشاء شدهاند؟ طبعاً تکرار لعن در زیارتنامهای که به دلایل مختلف، پربسامدترین زیارتنامه در میان شیعیان و پیروان اهلبیت است، باید هشداری را در خود داشته باشد؛ هشداری که با همان موضوع برائت و ولایت مرتبط است، و طبیعتاً انقطاع از ولایت به انقطاع از فیض منتهی خواهد شد.
به نظر میرسد دلیل انشاء این زیارتنامه با این صورتبندی خاص و منحصر بهفرد، تنبّه و هشدار به امتداد خط ظلم و جنایت در همهی اعصار است؛ چیزی که از نگاه نافذ عالمان و اندیشمندان مختلف ادوار پیشین نیز پنهان نبوده است؛ در مثَل، صدرالمتألهین (قدّس سرّه) در رسالهی «سه اصل» خود، به مناسبتی به همین موضوع التفات میدهد و مینویسد: «علی مرتضی (علیهالسلام) نه به ضرب ابنملجم بر زمین افتاد، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری و سرکهی نفاق عمرو بن عاص شربت شهادت نوشید، و امام حسین (علیهالسلام) نه به خنجر بیداد شمر بن ذیالجوشن خوابید، بلکه به معجون پُر سَمّ و مکر و افسون و تریاق پر ز زهر اتفاق اهل نفاق، خونش با خاک کربلا آمیخته شد، که «قُتِلَ الحُسَینُ یَومَ السَّقیفَة»، و همچنین پارههای جگر حسن مجتبی (علیهالسلام) از کید غدر نهانی معاویه به خاک محنت ریخت» (ص۱۱۳).
در حقیقت، لعنها، بهویژه لعن گروه نخست و تکرار آن، نشانگر امتداد این خط است، و ایبسا که در این روزگار نیز این خط امتداد دارد و برخی با لباس دوست و برخی با شناسنامهی دشمن، در پی ظلم به هستی و از میان برداشتن حقیقتی دیگر هستند، و این زیارتنامهها و فهم و درک آن، راه را بر بروز جنایتی دیگر بر حقیقت مسدود میسازد.
*جماران