سریالی که در ستایش خانواده ایرانی ساخت شد
از ۳۱ خرداد امسال بود که هومن حاجیعبداللهی، بازیگر نقش رحمت در حساب کاربریاش در توییتر تصویری از شیرینی رنگینک به شکل عبارت «پایتخت ۷» منتشر کرد و نوشت: «شروع «پایتخت ۷» به شیرینی رنگینکیه که بچههای پشت صحنه درست کردن.» این جمله اگرچه نمیتوانست شاهدی کامل برای کلید خوردن سریال باشد اما از سوی عدهای به این معنا تعبیر شد؛ ضمن اینکه همه را مطمئن میکرد که تلویزیون برای ساخت دنباله «پایتخت» سرانجام با گروه سازنده به توافق رسیده است. پس از گمانهزنیهای متعدد و انتشار اخبار ضد و نقیض درباره ساخت فصل جدید سریال تلویزیونی «پایتخت»، ششم مرداد، محسن تنابنده با انتشار ویدئویی اعلام کرد که در مسیر لوکیشن ضبط سریال «پایتخت ۷» است و با انتشار این ویدئو از شروع تصویربرداری این مجموعه تلویزیونی خبر داد و در نهایت هم اعلام شد که فصل هفتم این سریال در چهارم فروردین روی آنتن تلویزیون میرود. «پایتخت7» نشان داد که بازگشت به «خانواده» و هویت ملی و زیباییهای اصیل بومی و قصههای مردم باصفا و خودمانی، حتی میتواند رسانه متروکی مانند صدا و سیما را هم نجات دهد، چه رسد به جامعهای که هنوز رگههایی از هویت و اصالت در آن وجود دارد. برخی کاربران به طنز ویدئوهایی ساختند که بعد از اتمام سریال پایتخت دوباره روی تلویزیون هایشان پارچه انداخته و آن را خاموش می کنند. گو اینکه پیامی روشن به مسئولان صدا و سیماست که طی این سال ها با سیاست های اشتباه و تندروی ها مخاطب محدود همفکری را گرد خود آوردند و بخش زیادی از جامعه را نادیده گرفتند. نهال موسوی در عصر عصر ایران در این خصوص می نویسد: حال که فصل هفتم سریال پایتخت تمام شد، پیمان جبلی رئیس صداوسیما در حاشیه جلسه هئیت دولت روز چهارشنبه 27 فروردین ماه 1404 ضمن اشاره به موفقیت سریال پایتخت 7 و تشکر از سازندگان آن توضیحاتی داد که قابل تامل است. جبلی گفت: «تلاش کردیم از فرصت همزمانی ماه رمضان با تعطیلات سال جدید به خوبی استفاده کنیم و ارزیابی از مخاطبان نیز نشان میدهد نتیجه در مجموع رضایتبخش بوده است.عزم صداوسیما این است برای ساخت آثار جذاب، فاخر و مخاطبپسند، از هنرمندانی که علاقه به استفاده از ظرفیت صداوسیما داشته باشند، بهرهبرداری کند. سریال پایتخت نشان داد صداوسیما این ظرفیت را دارد که مخاطبان را از اقصی نقاط کشور پای تلویزیون بنشاند. نکته قابل تامل این است که از 7 مهر 1400 که پیمان جبلی رئیس سازمان صداوسیما شده است تا به امروز از هر لحاظ بخواهیم در نظر بگیریم بدون شک تولید و پخش سریال پایتخت 7 بزرگترین اتفاق دوره مدیریت او محسوب میشود. نکته دیگر این است که فصل ششم سریال پایتخت در سال 1399 پخش شد آن هم در دو بخش، 15 قسمت آن از اول تا پانزدهم فروردین و 2 قسمت نهایی هم در 29 و 30 اسفند. سال 1400 با آمدن جبلی و تیم او با همراهی وحید جلیلی اتفاقا تولید این سریال را متوقف کردند و با اتخاذ سیاستهای جدیدی چون سلبریتیزدایی و تغییر مسیر تلویزیون و ... کاملا رویه جدیدی را در پیش گرفتند که نهایتا به شکاف بزرگ میان مخاطب و تلویزیون منجر شد. حال که امروز جبلی درباره «عزم صداوسیما برای ساخت آثار جذاب، فاخر و مخاطبپسند» حرف میزند همان نکتهای است که در 3 سال شروع به کار او بارها از طرف منتقدین و کارشناسان فرهنگ و هنر مطرح شد و به او همفکرانش بارها گوشزد شد که این رویه شما نابودگر و اتلاف وقت و سرمایه بیت المال است، ولی گویا تازه متوجه موقعیت خود و پتانسیل موجود در تلویزیون شدهاند. به روایت آماری که در همین مدت خود صداوسیما منتشر کرده است در بیش از 3 سال و نیم هیچ سریال یا برنامهای در تلویزیون جبلی - جلیلی تولید نشد که بتواند مخاطب را مثل پایتخت به پای گیرندههای خود بکشاند و در واقع اگر موفقیتی رقم خورده است به دلیل جذابیت خود سریال پایتخت است که از 15 سال قبل (اسفند 1389) شروع شده و تا به امروز ادامه یافته است. این موفقیت زیاد ارتباطی به جبلی و همفکرانش ندارد تنها کاری که آنها کردند این بود که مانع تولید فصل هفتم یکی از محبوبترین سریالهای تاریخ تلویزیون در سال 1403 نشدند! در بخش دیگری پیمان جبلی درباره بودجه ساخت پایتخت 7 اظهار کرد: «بودجه ساخت سریال پایتخت در کمیته برآوردی که معمولا در سیما فیلم برای تهیه سریالها تشکیل میشود و متناسب با اجزای هر سریال همچون دکور، بازیگران و مواردی دیگر است، تصویب و پرداخت میشود» در هنگام ارائه این توضیحات خبرنگاری از جبلی پرسید: چقدر بوده؟ (بودجه سریال پایتخت) و جبلی جواب داد: «اطلاع دقیقی ندارم» و به ادامه سخنانش پرداخت. اما باز نکته قابل تامل و پرسش برانگیز این است که چگونه رئیس صداوسیما از بودجه ساخت مهمترین سریال دوره مدیریتش اطلاع ندارد؟! یا به قول خودش اطلاع دقیق ندارد! چرا از جواب دادن به این پرسش فرار کرد؟ اگر واقعا اطلاع ندارد که نگران کننده است و اگر اطلاع دارد و از پاسخ به آن فرار کرد، باید پرسید چرا؟ قابل ذکر است هر بودجهای با هر عدد و رقمی که برای ساخت سریال پایتخت 7 خرج شده باشد هیچ اشکالی ندارد، چون توانسته است برای بیش از 20 روز ساعتها مونس میلیونها مخاطب ایرانی در سراسر جهان باشد. و با توجه به انواع و اقسام پیامهای بازرگانی قبل و هنگام پخش این سریال و همچنین اسپانسری که در تولید سریال نقش داشته و هر شب قبل از پخش سریال یک آیتم با بازیگران اصلی پایتخت در تبلیغ محصولات آنها پخش میشود طبیعتا سریال پایتخت حتی به لحاظ مالی هم سودآور بوده است. قصد از طرح این نکات این است که پیمان جبلی به عنوان رئیس مهمترین سازمان دیداری و شنیداری کشور همچنان بر اساس مدلهای قدیمی عمل کرده و متوجه تغییرات وسیع جهان اطرافش نیست.حداقل از تجربه شیوه برخوردتان با سریال پایتخت درس بگیرید. «پایتخت7» در ستایش «خانواده» سید حسین قوامی در عصر ایران می نویسد: تصورش سخت است که پای سریال طنز «پایتخت» بنشینی و گریه کنی! اما وقتی «بهتاش» در کمپر «ارسطو»، زیر یک خم «نقی» زد و ناجوانمردانه به آن یورش برد و خاکش کرد؛ هرگز نمیشد خندید! وقتی که آوار دروغ و فریب و نیرنگ به جایی رسید که «هما» نتوانست تحمل کند و دست سالار را گرفت و دور شد و تنها کسی را که در خلوت خود همراه کرد «نقی» بود، حتی تبسم هم جایش را روی صورت گم کرد! واقعا که «دروغ» چه سیل بنیان افکن و ویرانگری است و برجی که روی آن بنا شده باشد چه راحت در هم کوفته و فرو میریزد! اینجاست که «پایتخت7» تجسم «دروغگو دشمن خداست» شد و بیتکلف و بیشعار و بیموعظه و پند و اندرز و نصیحت یادمان داد زندگی با دروغ و دغل نمیشود و مهترین سرمایه هر کسی صداقت است. گویا «پایتخت» میخواست قدرتنمایی کند و بگوید که هم میتواند بخنداند، هم میتواند بگریاند و هم میتواند به جای بودجههای چند صد میلیاردی و تمام نهادها و حوزهها و سازمانها و ارگانهای بیدر و پیکر، فرهنگسازی کند و حتی میتواند بترساند و کاری کند که علامت دایره قرمز و عدد 14 نمایش داده شود!
همه این کارها را انجام داد، اما مهمترین چیزی که به یادمان آورد این بود که هیچ کس و هیچ چیزی «خانواده» نمیشود. وقتی که «هما» فرو ریختن «نقی» جلوی «بهتاش» را دید، تاب نیاورد و به دفاع جانانه از شوهر، همسر و همسفر و شریک زندگیاش پرداخت، وقتی که «فهیمه» مانند آتشفشانی فوران کرد و در دفاع از برادری که جورکش خانواده بوده، سر جوان یاغی و سرکش و قدرناشناسش هوار شد و یقهاش را گرفت و تکانش میداد، تکان و تلنگری بود بر این که «خانواده» چه دارایی بی مانند و گرانبها و چه پیوند ناگسستنی و نامیرایی است و هیچ کس حق ندارد بر آن تاخت و تاز کند.
در روزگاری که فرد گرایی و انزوا سکه رایج شده است و سرها در گریبان که نه؛ بلکه در گوشیهای آیفون و اندروید است و شبکهای از «منهای بی ما» ساخته است، در زمانهای که به نام استقلال و هویت فردی، زندگیهای انفرادی و اشتراکی و سفید و صورتی و سیاه شکل گرفته است، «پایتخت» اکسیری ساده و سبز و معمولی اما شفابخش را با کاممان آشنا کرد که نامش «خانواده» است. خانوادهای که در کتاب علوم اجتماعی دبستان خوانده بودیم «کوچکترین اما مهمترین نهاد اجتماعی است»، اما فراموشش کرده بودیم!
خانوادهای که آمار طلاق و گسستش، از زلزله 7 و 8 ریشتری که نه، حتی از دلار چند صد هزار ریالی و تورم چند ده درصدی و ناترازی آب و برق و گاز و بنزین و آلایندگی آب و هوا و خاک هم فاجعهبار تر است، چون ریشهسوز و زباندوز است و چون نفتی است که پای درختان باغی ریخته میشود تا جوانه حیات و جریان نباتی خشک شود و جای خود را به سنگ و سیمان و آهن دهد.
«پایتخت7»، با یک خانواده کاملا معمولی و حتی پر از اشتباه و خطا و لغزش و نقصان، به یادمان آورد که «ناترازی خانواده» دهشتناکتر از هر ناترازی دیگری است. ناترازی و ناتوانی در بازسازی نهادی است که نهادساز است و حتی اگر همه چیز فرو ریزد، میتوان به آن امید داشت که همه را از نو بسازد؛ اما اگر خودش فرو ریزد و ویران شود، سیاهتر و تباهتر از هر سیاهی و تباهی دیگری است. (هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک!)
وای که چقدر محتاج بودیم کسی در گوشمان بکوبد و بگوید «آدم مگه خانوادش رو ول میکنه؟!»، «خانواده» است که زخمها را ترمیم و دلها را گرم میکند و انرژی و توان برخاستن و بازساختن میدهد؛ حتی اگر «سالار» بیپدر و مادری باشد، در آن است که میتواند طعم شیرین «خانواده» داشتن و با هم ندار بودن و همنوا بودن را بچشد و چه زیبا نشان داد که اگر خانوادهای نداشته باشی، حتی اگر سه قلو باشی و «رحمت» داشته باشی، باز هم خشن و زمخت و پرخاشگر میشوی و چیزی گم شده یا کم شده داری!
«پایتخت7» نشان داد که بازگشت به «خانواده» و هویت ملی و زیباییهای اصیل بومی و قصههای مردم باصفا و خودمانی، حتی میتواند رسانه متروکی مانند صدا و سیما را هم نجات دهد، چه رسد به جامعهای که هنوز رگههایی از هویت و اصالت در آن وجود دارد.
*ابتکار