داستان کوتاه نامهای از آخرت زوجي تصميم گرفتند كه براي استراحت به مسافرت بروند، اما چون اين تصميم آنها درست در آغاز سال نو بود، نتوانستند با هم سوار هواپيما شوند. قرار شد اول مرد به مسافرت برود و فرداي آن روز زن هم به او ملحق شود.
مرد وارد همان هتلي شد كه قصد اقامت در آنجا را داشت. او خواست تا اين موضوع را به اطلاع همسرش برساند. پاي رايانه رفت تا ايميلي به او بزند. او آن قدر عجله داشت كه بدون دقت آدرس پست الكترونيك همسرش را تايپ كرد و نامهاي نوشت.
در شهري دورتر، زني كه شوهرش را همان روز از دست داده بود، پس از پايان مراسم خاكسپاري به خانه برگشت و پاي رايانهاش نشست. پس از خواندن يكي از نامهها بيهوش بر روي زمين افتاد. يكي از بستگان او سراسيمه نامه را خواند. متن نامه اين گونه بود:
به: همسر عزيز و دوست داشتنيام.
موضوع: من رسيدم.
ميدانم كه تو از شنيدن اين موضوع شگفتزده شدي. اينجا چند كامپيوتر هست كه ميتوانم براي تو ايميل بفرستم. همه چيز براي آمدنت مهياست. پس، فردا تو را ميبينم. اميدوارم سفر تو آن قدر كه سفر من سخت بود، مشكل نباشد. منتظرت هستم و براي ديدنت لحظهشماري ميكنم!
مترجم: آرش ميري خاني
منبع: Cleanjokes.com
|