تاريخ انتشار: 30 مهر 1403 ساعت 23:30:32
آزمون تكراري رسانه ملي

اشاره به خبر شهادت يحيي سنوار در تلويزيون ايران پس از يك روز از وقوع آن، تكان‌دهنده بود. نه از اين حيث كه مردم از اين خبر بي‌اطلاع مانده بودند، چراكه در همين فاصله هزاران پست و نظر در فضاي مجازي و سايت‌هاي گوناگون حتي رسانه‌هاي حكومتي در اين مورد منتشر شده بود و كسي نيازي به اطلاع‌رساني صدا و سيما نداشت، همچنين اگر كسي با يك روز تاخير هم از اين خبر مطلع مي‌شد مشكلي برايش پيش نمي‌آمد. ولي اين تاخير در اطلاع‌رساني بسيار عجيب و تاسف‌بار بود. خبري كه از لحظه آغاز نشر آن، به عنوان خبري جهاني در خروجي خبرگزاري‌ها و راديو و تلويزيون‌ها و سايت‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي قرار گرفت، به‌طوري كه سرچ نام سنوار در گوگل بر انتخابات امريكا و نامزدهاي آن پيشي گرفت. اين رفتار نشان‌دهنده تصور مخدوشي است كه مديريت اين رسانه از آن و جايگاهش دارد، گويي كه سياستگذاران آنجا درك درستي از مفهوم رسانه و خبر ندارند. ابتدا بايد پرسيد؛ چگونه ممكن است كه يك رسانه عريض و طويل با ده‌ها شبكه و... چنين خطايي را مرتكب شود؟ آن هم در حالي كه به احتمال قوي اغلب دست‌اندركاران خبري آن رسانه در همان روز مشغول پيگيري جزييات اين ترور بوده‌اند، و شايد هم از آن نيز اطلاع داشته‌اند. پس چرا اين خبر را منتشر نكردند، در حالي كه مي‌دانستند، ديگران از خبر مطلع هستند؟ اين رفتار محصول تعريفي است كه اين شبه‌رسانه از كارويژه خودش دارد و گمان مي‌كند، اگر خبري را اعلام كند، به منزله تاييد آن خبر و‌ عمل منجر به آن است و اگر اعلام نكند آن خبر دروغ است. به عبارت ديگر صحت و سقم يك خبر را نه از روي اصل خبر، بله به واسطه روايت صدا و سيما مي‌سنجند. اين برداشت از سياست خبري صدا و سيما، نزد مردم هم كمابيش وجود دارد و علت بي‌اعتمادي به خبر نيز همين برداشت است. چرا چنين شده است؟ هنگامي كه استقلال رسانه و واقعيت خبر و تحليل را به رسميت نشناسيم و روايتي كه بيان كنيم را اصل و معتبر بدانيم، نتيجه‌اي جز اين انتظار نبايد داشت. به همين دليل است كه مردم نيز خبرهاي اين رسانه را بيش از آنكه بازتابي از واقعيت بدانند، روايت صدا و سيما مي‌دانند، در نتيجه آن را معتبر تلقي نمي‌كنند.  

توضيحي كه از برخي دست‌اندركاران اين رسانه در مورد خبر سنوار شنيده شده، اين است كه خبر ترور ازسوي مقاومت و حماس تاييد نشده بود. اين استدلال دقيقا همان ايرادي است كه گفته شد. يعني رسانه استقلال خبري ندارد، بلكه در نقش روابط عمومي برخي مراكز و نهادها و در اينجا مقاومت، حماس يا حزب‌الله است. گرچه روابط عمومي بودن نقش بدي نيست ولي با نقش رسانه سازگار نيست. در مورد اخبار داخلي هم اغلب همين‌گونه نگاه مي‌كنند. اصالت خبر را مشروط به اعلام رسمي فلان نهاد مي‌دانند. خب اگر قرار باشد كه نقش روابط عمومي را ايفا كنند پس عنوان رسانه اين وسط چه كاره است؟ مثلا اخبار زندان را فقط از سازمان زندان‌ها، اخبار اقتصاد را فقط از دولت، اخبار اعتراضات را فقط از وزارت اطلاعات و كشور، اخبار خارجي را هم از وزارت خارجه گرفتن كه كار رسانه نيست. رسانه بايد در خبررساني مستقل باشد.
عجيب‌ترين نكته در عملكرد صدا و سيما اين است كه تقريبا از همان زمان وقوع ترور، اطمينان وجود داشت كه خبر درست است، لذا بنا به ادعاي كساني كه تلويزيون را مي‌بينند، پس از گذشت ساعتي در برنامه‌هاي غيرخبري و حاشيه خبر، خط شهادت را پررنگ مي‌كنند و به زبان روشن مي‌پذيرند كه سنوار شهيد شده ولي خبرش را نمي‌گويند. توضيح آنان هم اين است كه تنها منبع خبر، ارتش اسراييل است. گويي كه اگر ارتش اسراييل خبري را گفت لزوما دروغ است يا خبر نيست. خب آنان حداقل اين فكر را مي‌كنند كه دروغي نگويند كه آبروي‌شان برود. مگر همه موارد قبلي كه گفتند لزوما دروغ بود؟ ضمنا قرار نيست كه خبر ارتش اسراييل را تاييد كرد. مي‌توانيد خبرهاي گوناگون را بدهيد. به علاوه فيلم هم منتشر شده است. هنگامي كه خبر ارتش اسراييل را نمي‌گوييد، مخاطبان خود را به جاي ديگري سوق مي‌دهيد تا اخبار را از طريق آنان به دست آورند. مگر مي‌توان با خبر اين‌گونه سوءگيرانه برخورد كرد؟
يك استدلال ديگر اين است كه خبر را حماس تاييد نكرده بود. خب آنها براي عدم تاييد، دلايل خودشان را دارند، خبر را تاييد نكرده بودند، تكذيب هم كه نكرده بودند. به علاوه عدم تاييد هم خودش يك خبر است و نه چيز ديگري.
جالب‌تر از همه نحوه برخورد شبكه العالم صدا و سيماست كه به زبان عربي پخش مي‌شود. ابتدا خبر ترور را تكذيب مي‌كند، پس از مدتي آن را حذف مي‌كند، بدون اينكه توضيح دهد كه چرا گذاشت و چرا برداشت؟ خب مخاطبان عرب زبان شما چه برداشتي از اين نوع خبررساني خواهند كرد؟ اصلا كسي حاضر است چنين رسانه‌اي را ببيند و به خبرش اعتماد كند؟ مرجعيت رسانه‌اي به اين دليل نابود شده كه گمان مي‌كنند با بازي خبري مي‌توان واقعيت را دستكاري كرد.
كليت ماجرا اين است كه صدا و سيما در «تله سياست روايت‌محوري» گير افتاده است. نقشي كه براي خود تعريف كرده‌اند، نقش روابط عمومي است، ولي انتظار دارند كه مردم آن را در نقش رسانه ببينند. استقلال حرفه‌اي در اطلاع‌رساني ندارند، ولي انتظار نتايج استقلال را دارند. مثل داوري كه طرفدار پروپاقرص و حتي افراطي يك تيم است، در عين حال انتظار دارد كه در بازي آن تيم داوري وسط باشد و تماشاچيان نيز او را داور بي‌طرف و مستقل ببينند و حتي داوري او را نشانه اوج داوري بدانند. از فوروارد تيم كه خودش را روي زمين ولو كرده، مي‌پرسد پسرم آيا روي تو خطا كردند؟ مي‌گويد بله. دستور اخراج فرد مثلا خطاكار را مي‌دهد و يك پنالتي هم به سود تيم محبوب خود مي‌گيرد. «روايت‌محوري» آتشي است كه به جان رسانه ملي افتاده است. تا صدا و سيما تبديل به يك رسانه كارآمد و بي‌طرف نشود، هيچ اصلاحي در اين كشور رقم نخواهد خورد. فضاي مجازي پادزهر ناكارآمدي و مسموميت فضاي رسانه‌اي كنوني است كه آن نيز به دلايل گوناگون مشكلات خاص و فراوان خود را دارد. اين مشكلات ناشي از عملكرد نادرست رسانه‌هاي رسمي است پس نه تنها فيلترينگ راه‌حل فضاي مجازي نيست، بلكه تشديد‌كننده مشكلات آن است. متاسفانه عده‌اي، هم به لحاظ سياسي و هم غيرسياسي از اين وضع صدا و سيما بهره‌مند مي‌شوند.

*اعتماد

  تعداد بازديدها: 100
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=101227
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.