۱۵ دلیل یا گمانه دربارهٔ یک پدیده
هجوم این تعداد از نمایندگان سابق را میتوان به این دلیل هم دانست که در مجلس نتوانستند ایفای نقش کنند. وقتی اختیار تعطیلی شنبه را ندارند و یک هیأت در مجمع تشخیص نفی میکند سعی می!کنند بخت خود را جای دیگر بیازمایند. مجلس از حیز انتفاع ساقط شده و در محاصره شوراهای عالی است و انبوهی از نمایندگان شاید به خاطر همین ترجیح دادهاند بخت خود را جای دیگر بیازمایند. وقتی خود رییس مجلس و نایب رییس او که همین هفته قبل سوگند یاد کردند کاندیدا شدند از نماینده سابق یا فعلی چگونه میتوان توقع داشت نیاید؟به رییس اقتدا کردهاند دیگر! با مزهتر این که نایب رییس با برادر هر دو کاندیدا شدهاند.
عصر ایران؛ دربارۀ چرایی هجوم برای ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری که با وجود محدودیتهای سوابق و مدارک به نسبت قبل باز 80 نفر و شماری کاملا ناشناس یا نامرتبط ثبتنام کردند دلایل مختلفی مطرح شده است. برخی موارد که طبعا در حد حدس است با این توضیح میآید که هر یک متوجه برخی است و منطقا شامل همه نمیشود:
1. فقدان احزاب؛ نخستین موضوعی که به ذهن متبادر میشود فقدان احزاب واقعی است. در نظام حزبی رقابتها درون احزاب صورت پذیرفته است. وضغیت فعلی نتیجۀ حذف و محدودیت و فقدان احزاب واقعی است. چون این هجوم، نتیجه تصمیم شخصی است نه جمعی و هر که می تواند بگوید احساس تکلیف کردهام.
2. ابتذال امر سیاست؛ کارشناسان و اهل فن پیشتر هشدار داده بودند پارهای مناسبات سیاسی در ایران دچار انحطاط و از استانداردهای جهانی و تاریخی خودمان هم نازلتر شده و از آن ذیل ترم ابتذال امر سیاست یاد کرده بودند. این اتفاق هم جلوهٔ دیگری از همان ابتذال است.
کانال عصر ایران در تلگرام
۳. مدال رد صلاحیت؛ وقتی شورای نگهبان رییس جمهور سابق و رییس سابق مجلس یا معاون اول سابق یا وزیر و نماینده سابق را رد صلاحیت میکند ثبت نام شدگان گمنام یا کمنام نه تنها از رد صلاحیت احساس شکست نخواهند داشت بلکه آن را به مثابه مدال بر سینه میدانند!
در همین انتخابات چند چهره مشهور ثبتنام کردهاند که صحبت از رد صلاحیت آنهاست. با این وصف دیگر افراد میتوانند نام خود را کنار اینان و در یک ردیف قرار دهند! از این ارتقا بهتر چه؟! انگار مدالی بر سینهشان نصب شده است. یا در کنار لاریجانی و قالیباف و جهانگیری یا پزشکیان و همتی و جلیلی در مناظرهها مینشینند یا مثل فرد مشهوری رد میشوند. در هر صورت آن باز همردیفی حاصل آمده!
۴. برای صندلی فرعی؛ در هر انتخابات یکی دو نامزد اصلی باقی میمانند با چند کاندیدای فرعی. اگر قرار بر رقابت واقعی باشد مثل ۷۶ یا 88 یا ۹۲ یا ۹۶ بیش از از یک نفر اصلی است و اگر قرار بر انتخابات بدون ریسک و از قبل چینشی باشد تنها یک اصلی مثل ۱۴۰۰.
با یک نفر اما نمیشود انتخابات برگزار کرد و به نامزدهای فرعی و دور این سینی یا دُوری نیاز است. بخشی از افراد نه برای اصلی که برای آن دور و فرعی رقابت میکنند و اتفاقا هر چه رای نیاورتر احتمال تایید بیشتر کما این که سال ۷۲ رجبعلی طاهری نماینده فراموش شده شیراز در مقابل هاشمی نشست.اگر تأیید شوند بخت خود را میآزمایند و سطح خود را بالا میبرند و نهایتا امتیاز میگیرند و انصراف میدهند و اگر نه در کنار مشهورهای رد صلاحیت شده قرار میگیرند. پس دو سر برد است و باخت ندارد.
۵. به دنبال سهم؛ در انتخابات ۱۴۰۰ دو کاندیدای فرعی اما پر سر و صدا که یکی به این و آن میپرید و دیگری میگفت بورس را سه روزه سر و سامان میدهد نهایتا و چنان که قابل پیشبینی هم بود یا کنار کشیدند جبهه نامزد اصلی را با حمله به رقیب تقویت کردند اگرچه به ظاهر ماندند. چه اتفاقی افتاد؟ اولی شهردار تهران شد و دومی رییس بنیاد شهید. همین شاید به کسانی در همین انتخابات انگیزه ثبت نام داده باشد. بامزه این که آن دو دوباره ثبتنام کردهاند!