من رهبری این حرکت را بر عهده نداشتم و ندارم، بلکه، چون بعضی از این بچهها با من آشنایی داشتند (بهخصوص گردانندگان اصلی جریان) و از من نظرخواهی کرده بودند، من گفتم این کار مورد تایید امام خواهد بود؛ و با این طرح که برنامه کارشان را با امام در میان گذارند مخالفت کردم، چون با توجه به موقعیت ایشان نمیتوانستند بگویند این کار خوب است و بروید انجام دهید. چون مسئله دولت ایران در مقابل دولت آمریکا مطرح میشود. به هر حال جواب مثبت در مقابل این سوال وجود نداشت. قرار شد که اگر امام مخالفت کردند، عمل خاتمه یابد؛ و حضور من برای اطمینان دادن به بچهها بود. ولی این موضوع هم مخفی ماند، چون اگر این ارتباط فاش میشد امکان داشت کسانی از امام بخواهند تا از این کار جلوگیر کنند.
«انتخاب»: هرجا و هر زمان که حرف از تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸ به میان میآید، نام سید محمد موسوی خوئینیها هم به عنوان عنصری جدانشدنی در کنار دانشجویان پیرو خط امام به ذهن متبادر میگردد، روحانیای که آن روزها اتفاقا به بیت امام خمینی نزدیک بود و از این سو نیز رهبر معنوی جریان تسخیر را بر عهده داشت، جزو هفت هشت نفری بود که از پیش در جریان این ماجرا قرار گرفت و به دانشجویان اطمینان داد که امام از حرکتشان حمایت خواهند کرد. خوئینیها یک سال پس از تسخیر سفارت جزئیات ماجرا را در مصاحبه با خبرنگار اطلاعات در میان گذاشته است. مشروح مصاحبه او را با این روزنامه که به مناسبت سالگرد تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۹ منتشر شد، در پی میخوانید:
به نظر شما چه عوامل و انگیزههایی موجب شد که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام جاسوسخانه آمریکا را اشغال نمایند؟
(بسمالله الرحمن الرحیم) روحیه ضدآمریکایی و خشم و کینه و نفرت از دولت آمریکا در دل مردم ایران بهخصوص نسل جوان سابقهای طولانی دارد که از آغاز مبارزات امام در سال ۴۱ شروع میشود. نسل جوان یعنی جوانهایی که در سال ۴۱ در سنین پایینتر بوده و جوانهایی که امروز به سنی رسیدهاند که در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شرکت دارند. امام به عنوان مرجع تقلید و کسی که جوانها به او فقط به عنوان یک رهبر سیاسی نمینگرند، بلکه او را جانشین پیغمبر میدانند، به طوری که وقتی چیزی میگوید به عنوان یک وظیفه الهی و شرعی در دلشان نقش میبندد.
در سال ۴۳ امام در یک نطق معروف در مورد کاپیتولاسیون میفرمایند که «جانسون بداند که امروز در پیش ملت منفورترین فرد روی زمین است.» و به آمریکا حملاتی شدید نموده بودند. امام در پیامها، سخنرانیها و اعلامیهها، به مردم میگویند که بدبختیهای ما از آمریکاست و آمریکا عامل بدبختی همه کشورهای ضعیف و دنیای سوم است. این مطلب از آن موقع در دل این بچهها نشسته، در گوش اینها از آن موقع گفته شده که دشمن آمریکاست. میخواهم نکته ظریف و جالبی از کار یک فیلمبردار در پاریس تعریف کنم. فیلمبردار گفت: روزی بچهای را که تازه به دنیا آمده بود نزد امام آوردند تا امام در گوشش اذان بگویند، من از این صحنه فیلمبرداری کردم، چون خیلی مهم است. برای ما سوال پیش آمده بود که چرا این صحنه تا به آن حد برایش مهم است. گفت: در حال ساختن فیلمی هستم و این صحنه را در فیلمی که از تظاهرات روزهای انقلاب در تهران و شهرستانها تهیه شده و همه مردم فریاد مرگ بر آمرریکا مرگ بر شاه میزنند. خواهم گنجاند، یعنی امام زیر گوش این بچهای که تازه به دنیا آمده چیزی میگوید که وقتی اینها به سن بلوغ میرسند در خیابانها داد میزنند مرگ بر شاه. یعنی امام این را به آنها تلقین میکند، خوب این البته برداشت هنری یک فیلمبرداری است، اما واقعیت این است که از سال ۴۱ امام مکرر فرموده که آمریکا دشمن ما است پس اگر امروز که قلب این ملت مالامال از نفرت علیه دولت آمریکاست و شعار مرگ بر آمریکا از همه جا بلند است طبیعی است اگر بخواهند اقدام و حرکتی علیه آمریکا بکنند، خود به خود این مرکز جاسوسی و فتنه که اسمش سفارت است و در زمان پهلوی بر ایران حکومت میکرده، به ذهن آنها بیاید البته دانشجویان قبل از تصرف سفارت نمیدانستند که در سفارت چه خبر است، یا اینکه دستگاههای جاسوسیای سیستم مخابراتی ایران را کنترل میکنند، که قدرتش چندین برابر قدرت دستگاه کنترلی است که در ارتش ایران وجود دارد، یا اینکه جاسوسانی به نام دیپلمات در سفارت هستند، ولیکن میدانستند که اینجا خانه دشمن است.
با توجه به اینکه مطابق مقررات بینالمللی اشغال سفارتخانه یک کشور به منزله خاک آن کشور محسوب میشود سوای آنکه دیپلماتهای آمریکایی به جای فعالیتهای دیپلماتیک، جاسوسی میکردند در چنان وضعیتی احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران پیشبینی شده بود؟
در اسلام ما مسئلهای به نام دفاع داریم، یعنی اگر کسی مورد ظلم واقع شد حق دارد از خودش دفاع کند. قرآن در یک قسمت میفرماید که «خداوند دوست ندارد که سخن بد آشکارا و بلند گفته شود الا برای کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند» اگر کسی مورد ستم واقع شد وقتی خواست از خودش دفاع کند دیگر معقول نیست فکر کند که اگر من از خودم دفاع کردم بعد از آن چه خواهد شد، برای اینکه اگر دفاع نکند نابود میشود کسی که دفاع میکند هیچ توضیحی برای دفاع از خودش لازم ندارد جز همین که مورد ظلم واقع شده بنابراین حق دارد که از خودش دفاع کند، در این دفاع یا موفق میشود، ظلم را کنار زده و از خودش رفع ستم میکند یا موفق نمیشود. چنانچه موفق شد خیلی خوب است و اگر موفق نشد بدتر از این نیست که در برابر ظلم سکوت کرده، نابود گردد. به همین دلیل در ابتدا گفتم که دشمنی با آمریکا در سرشت ایرانیها است که برای دفاع از خود در مقابل جنایات آمریکا برخیزند. امام چند روز قبل از ۱۳ آبان فرمودند که «دانشجویان و طلاب علوم دینی به هر شکلی که میتوانند علیه آمریکا مبارزه کنند تا این فرد فاسد را تحویل ما بدهد» (شاه) و همانطوری که قبلا گفته شد بچهها میدانستند که آمریکا دشمن و توطئهگر اصلی است باید به او حمله کنیم حتی اگر دست به حمله نظامی بزند، چون همین آمریکا بود که قبل از ۲۲ بهمن به وسیله رژیم شاه ۷۰ هزار کشته و صدها هزار زخمی و این همه خسارت به این ملت تحمیل کرده بود.
چون بدتر از تصرف افغانستان توسط شوروی نیست که توسط دولت دستنشاندهاش دستور آن قتلعامها را میدهد. اگر آمریکا حمله نظامی به ایران میکرد، دیگر بدتر از کشتار رژیم پهلوی که نبود، بنابراین دیگر لزومی نداشت به واکنش آمریکا فکر کنیم، چون به تعبیر امام ما وظیفه شرعی را انجام میدادیم پس تحلیل ما از موضوع سیاستمدارانه نبود که مجبور باشیم نزاکتهای بینالمللی را در نظر بگیریم، یا اینکه بگوییم سفارت ایران در آمریکا چه میشود؟ چون تحلیل ما بر مبنای اصول اسلامی بود. نزاکت بینالمللی هم شعرهایی است که ابرقدرتها برای حفظ منافع خود سرودهاند، چون در غیر این صورت حمله عراق به ایران را محکوم میکردند.
در مورد این تفکر که اگر سفارت سابق آمریکا اشغال نمیشد آمریکا تا این حد علیه ایران دست به توطئه نمیزد نظرتان چیست؟
من گمان نمیکنم که در ایران رجال سیاسیای باشند که تا به این حد از مرحله پرت باشد، برای اینکه اگر آمریکا علیه ایران توطئه نمیکرد چرا مردم ما نسبت به آمریکا خشمگین بودند؟ چطور شد ۵۰۰ دانشجو لانه جاسوسی را تصرف کردند؟ اگر اینها اشتباه کردند ملت ایران اشتباه کرد، اگر آمریکا دشمن ما نبوده چرا پس از تصرف لانه جاسوسی آن همه تظاهرات و راهپیمایی در حمایت از دانشجویان صورت گرفت. اگر غیر از این بود باید ملت ایران میگفت که چرا به دولت آمریکا اهانت کرده، سفارتخانهاش را تصرف کردید. اشغال لانه جاسوسی برای جلوگیری از توطئه بود و با توجه به مدارکی که در داخل آن پیدا شد، این مسئله ثابت شده است که آمریکا دست از توطئه برنمیدارد، ولی وقتی که ما یک مرکز توطئه را شناختیم باید فورا آن را نابود کنیم، پس توطئههای آمریکا نه تنها معلول گروگانگیری نیست بلکه گروگانگیری معلول توطئههای آمریکا بود که با تصرف این لانه جاسوسی جلوی بسیاری از توطئهها گرفته شد، از جمله معلوم شد آمریکا در ایران به چه کسانی امید بسته که البته اینها افرادی وابسته به آمریکا نیستند، ولی خط فکری آنها خط غرب است، و آمریکا مطمئن بود با روی کار آمدن اینها به وضع مطلوب خواهد رسید.
آیا هنوز اسنادی که با جاسوسان آمریکایی ارتباط داشتند هست که افشا نشده باشد؟
بله و انشاءالله این اسناد به زودی به صورت کتاب منتشر خواهد شد. قبلا هم گفتهام که دلیل متوقف نمودن افشاگریها این بود که هدف از این کار روشن نمودن اذهان مردم بود، در مورد خطهای مختلف و دستهای پشت پرده و اینکه آمریکا از چه راههایی میخواهد در جمهوری اسلامی نفوذ کند، ولی متاسفانه در رابطه با افشاگریها دانشجویان آسیب میدیدند، جو نامساعدی به وجود آمد که دانشجویان متوجه شدند در چنین شرایطی افشای اسناد عکس نتیجهای را که خواستند میدهد؛ و مردم به جای اینکه مسائل را در ذهن خود تجزیه و تحلیل کنند و خطها، جناحها و اشخاص را بشناسند، در یک حالت هیجانزدگی و تشنج فکری و سلب اعتماد قرار گرفته بودند، در نتیجه تصمیم گرفته شد کار را متوقف کنند تا اینکه در زمان مناسب دوباره اینها را افشا کند.
برخی معتقدند جنگ تجاوزگرانه رژیم عراق با مسئله گروگانها ارتباط دارد، آیا شما این نحو برخورد را منطقی میدانید؟
به تصور من هیچ رابطهای این دو با هم ندارند، جنگ عراق علیه ایران به تحریک آمریکا و به کمک دستنشاندههای آمریکا مثل ملک حسین است، رژیم اردن نوکر بیاراده آمریکاست و بدون شک همدست عراق است، اما تحریک آمریکا در رابطه با موضعگیری قاطع انقلاب ایران در برابر اوست، زیرا گروگانها برایش مهم نیست، اگر گروگانها نبودند و یا اینکه آنها را آزد کنیم، ولی همان موضع قاطع خود را در مقابل آمریکا داشته باشیم، همانطور که امام با آن حالت خاص میفرمایند که «الهی رابطه ما با آمریکا قطع شود» ایران اگر بخواهد رابطهاش با آمریکا قطع شود بازار کالای غربی و شرقی نباشد و نفتش را به آمریکا و کشورهای وابستهاش ندهد، باز اینگونه تحریکات علیه ایران است. تحریک عراق و تحمیل جنگ به ما پاداش استقلالطلبی ماست، جزای کسی است که بخواهد مستقل زندگی کند. آنهایی که میخواهند جنگ عراق را به گروگانها ارتباط بدهند، همان ستون پنجم آمریکا هستند که در ایران مشغول فعالیتاند. البته تعدادی از افراد سادهلوح هم این مسئله را باور میکنند، آمریکا هم میخواهد به مردم بقبولاند که نمیشود با آمریکا درافتاد در غیر این صورت نتیجهاش جنگ است.
نقش گروگان گیری را در سیر تکاملی انقلاب اسلامی چگونه میبینید؟
با نگاهی به شرایط حاکم بر جامعه، قبل از جریان اشغال لانه جاسوسی آمریکا و عملکرد دولت موقت، به خوبی میبینیم که قشرهای انقلابی به خصوص نسل جوان در ضدآمریکایی بودن انقلاب تردید پیدا کرده بودند و نسبت به حرکت در خط امام به شک افتاده بودند؛ و یکی از این موارد ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی بود که مردم ایران را شوکه کرده بود؛ و این سوال برای مردم مطرح شده بود که با وجود تاییدات مکرر امام آیا باز هم میتواند دولتی که ارزشهای انقلاب را مطرح نمیکند و اصولا به سمت دوستی با آمریکا حرکت میکند، تایید نمود؛ و این جریانات سبب شد تا سوژههای جالبی به دست گروههای مخالف بیفتد، که این حکومت سرمایهداری است و ارتجاعی، و این عملکردها هم دلیل ادعاهایشان بود. در آن موقع مسئله کردستان مطرح بود، بهخصوص با آغاز کار مدارس، تحریکاتی در مدارس شمال شهر صورت میگرفت و تظاهرات آمریکایی در رابطه با خواستهای دانشآموزان شمال شهری، تربیت داده میشد که این بار انقلاب را از بالای شهر میخواستند شروع کنند.
طبق اطلاعاتی که داشتیم قرار بود در ۱۳ آبان که روز دانشجو بود، با یک حرکت حسابشده از دانشگاه تهران، ماجرایی بیافرینند و دانشگاهها را هم به تعطیلی بکشانند. جالب اینجا بود که پس از تصرف لانه جاسوسی اسنادی به دست ما افتاد که یک دیپلمات آمریکایی در مورد زمینههای اغتشاش در ایران نظر داده بود و مدارس را از نقاط حساس و تحریکپذیر ذکر نموده بود. او نوشته بود بایستی در این تظاهرات یک دانشآموز یا دانشجو کشته شود بعد مجالس ختم و چهلهایی برگزار شود و در همانجا نوشته بود: «ایرانیها به طرز خارقالعاده و به شکل شگفتانگیزی طرفدار عزاداری هستند و با این چهلهای پی در پی میتوان اعتصابات را دامن زد و تجربه سقوط رژیم شاه را تکرار کرد.»
مسئله دیگری که در نظر بود مسئله قومیتها بود. جریان اشغال لانه جاسوسی نه تنها این سوء تبلیغات و سمپاشیها را خنثی کرد، بلکه جلوی تعطیل مدارس و دانشگاهها را گرفت و دقیقا نشان داد دولت موقت تاب تحمل یک ملت ضدآمریکایی را ندارد وگرنه دلیلی برای استعفا وجود نداشت، در حالی که دولت موقت میتوانست از هیجانات و خشم عمومی ملت حداکثر استفاده را بنماید، در حالی که میبینیم در مقابل آنها قرار میگیرد. دولت موقت میتوانست به آمریکا بگوید یک عده دانشجو بر خلاف ضوابط بینالمللی این عمل را انجام دادهاند و ما میکوشیم تا آنها را برای آزاد ساختن گروگانها متقاعد بسازیم، ولی چون ملت پشت آنهاست ما قادر به شدت عمل نیستیم، ولی استعفای دولت موقت نشاندهنده جهت متضاد حرکت دولت و ملت بود. این بعد داخلی قضیه بود، در جهت خارجی نیز انقلاب به خط سیر طبیعیاش بازگشت. این جریان نشان داد کسانی که میخواهند رهبری انقلاب را از صحنه اجتماع بیرون کنند، نهایتا خودشان باید صحنه اجتماع را ترک گویند. این حرکت وحدتآفرین بوده است و سبب شد ملت همچون گذشته متحد و پیوسته گردد. نکته جالبی که پس از جریان اشغال لانه جاسوسی مطرح شد موضعگیری، چپنماهایی بود که خیلی ادعای ضدآمریکایی بودن داشتند که تا وقتی که امام در سخنرانیهایشان گفتند «آنها که آمریکایی نبودند حمایت کردند و آنها که آمریکایی بودند حمایت نکردند» واکنشی نشان ندادند و پس از بیانات امام بلافاصله اعلامیهای در تایید این عمل انقلابی دادند. یعنی از ترس انطباق با پیام امام و افشای ماهیت آمریکاییشان، حمایت کردند، از طرف دیگر این حرکت حقانیت خط ضدآمریکایی امام را بار دیگر در جهان به اثبات رسانید و گروههای چپ ضدآمریکایی مدتها اطراف لانه جاسوسی دکان تبلیغاتی باز کرده بودند، که از این رفاقتها طرفی نبستند و به راه خود رفتند. به هر حال دیدیم که یک عده جوان دانشجو بیآنکه داعیه رهبری مبارزات ضدامپریالیستی داشته باشند، بزرگترین ضربه را به پیکر امپریالیسم آمریکا وارد نمودند و آمریکا را گیج و منگ ساختند؛ که نه از امتیاز، نه از مذاکره و حتی اخیرا دیدیم که از حمله نظامی هم در صحرای طبس نتیجهای عایدش نشد.
چرا دانشجویان تبلیغاتی جهت انتشار افکارشان نداشتند، یا لااقل کم داشتند، بهخصوص که اصطلاح خط امام، اولین بار توسط آنها مطرح شد، که این تبلیغات میتوانست نتایج مهمی در رو آوردن جوانان به سوی اسلام داشته باشد؟
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام همان ملت ایران بودند، یک تشکیلات سیاسی از پیش منظم نبودند، ولی آشناهایی با بعضی از روحانیون داشتند. مثل روابطی که نوعا دانشجویان با روحانیون دارند. این جوانها با دلی مملو از کینه و نفرت نسبت به آمریکا و با الهامات امام این عمل را انجام دادند و تصویرگر بیان امام از اسلام واقعی هستند. اسلامی که امام طی سالها عمل بدان علم یافتهاند؛ که این خط، خط اسلام است. اسلامی که عملش منطبق بر قرآن و سنت است.
خط امام یک حرکت سیاسی انجام دادهاند. حرکتی بسیار مهم و مشکل، بهخصوص با درندهخویی آمریکا و احتمال واکنش سریع و حاد آن، که مراقبت داخل لانه جاسوسی به دست خود بچهها انجام میگرفت. محافظت از ۵۰ جاسوس کهنهکار و ورزیده که هر آن احتمال طرح نقشهای خطرناک از جانب آنها میرود، کار بسیار مشکلی است و از بیرون هم خطر ایادی آمریکا بچهها را تهدید میکرد و میبایست بچهها مراقب کوچکترین حرکت جاسوسان باشند تا در برابر عمل انجامشده قرار نگیرند. در چنین شرایطی امام همچنان میفرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». خط پخش موادی برای بیهوش کردن بچهها توسط هلیکوپتر مطرح شده بود و راههای احتمالی مبارزه با آن، از طرف دیگر میبایست مراقب باشند تا این حرکت لوث نشود و جلوی نفوذ عوامل فساد گرفته شود و تا حرکت به جایی چسبانده نشود. به هر حال اگر حمایت مردم در دو ماه اول نبود کار بسیار مشکل و خطرناک میشد. تمام این مشکلات سبب شد تا بچهها آنطور که باید و شاید برای تعلیمات نتوانند بپردازند. ولی از این کانال جوانهای زیادی اعم از دختر و پسر تبلیغ تعلیمات نظامی داده شدند و جلسات زیادی تشکیل شد که حتی در بخشی از این جلسات به تحلیل خط امام پرداخته شد؛ و در زمینه تبلیغات مقداری عکس، پوستر، تراکت و ... چاپ شد. ولی به هر حال شدت گرفتاریها و اشتغالات اجازه نمیداد به یک تبلیغات گسترده ایدئولوژیک و سازمانیافته بپردازیم.
به طور کلی مخالفین دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در جامعه به چند دسته تقسیم میشوند و تاکنون چه فشارهایی اعمال نمودهاند؟
به جای اینکه نام اشخاص و گروهها برده شود، بهتر میدانم از طریق تحلیلی بفهمیم چه کسانی مخالفاند. امام از شروع این حرکت بیاطلاع بودند و ما بر این تصور بودیم که صرف عدم مخالفت امام برای ما کافیست. ولی ایشان صریحا حمایت فرمودند. البته قبل از هر چیز از اطرافیان ایشان خواستم که استفسار نمایند که اگر ایشان مخالف است، همین حالا بیرون برویم؛ ولی فردای آن روز امام رسما حمایت کردند و صریحا گفتند: «بعضی ریشههای فساد پیش من میآیند و میگویند به این جوانها بگویید از اینجا بیرون بروند. من نمیتوانم چنین حرفی به اینها بزنم، آمریکا سالهاست با ما چه کرده و چه کرده، حالا این جوانها رفتهاند و چنین مرکز فسادی را گرفتهاند من چرا بگویم بیرون بروند.» که این بیانات نشاندهنده حمایت صریح ایشان بود.
پس به طور کلی نیروهایی که در خط امام حرکت میکردند با این جریان موافق بودند. عده دیگری حمایتشان به دلیل اصیل دانستن این حرکت نبوده و مخالفت نکردنشان هم از ترس برچسب آمریکایی خوردن بود؛ که بعضی از اینها دانشجویان را تهدید کردند که اگر هر آنچه هست افشا نکنید شما و شرکای ضدخلقیتان را در دادگاه خلق محاکمه خواهیم کرد و افشای کمیتهای را که در داخل سفارت بود و با فشار وزارت خارجه بیرون از سفارت انتقال یافت، تقاضا کرده بودند. به هر حال اینها اگر حرکت را اصیل میدانستند عاملیاش را به ضدخلق بودن متهم نمیساختند. ولی با عدم حمایت از این حرکت دیگر نمیتوانستند خود را پرچمدار مبارزات ضدامپریالیسیتی قلمداد کنند. اگر مینوشتند شما را در دادگاه خلقی محاکمه میکنیم ایرادی نداشت، ایراد من به «شما و شرکای ضدخلقیتان» است. وقتی دانشجویان را همدست عدهای ضد خلق بدانند، پس عامل یک حرکت انقلابی اصیل نمیتوانند باشند. در عین حال با عدم حمایت از این حرکت از ملت جدا میشدند.
بعضیها از این حرکت زیاد ناراضی نبودند و زیاد روی نزاکتهای بینالمللی تکیه میکنند، خلاصه از اینکه در مجامع بینالمللی به آنها بگویند شما بر خلاف تمام اصول قابل قبول دیپلماتیک جهان، یک عده دیپلمات را گروگان گرفتهاید شرمگین هستند. در حالی که اگر قصد بچهها نقض ضوابط بینالمللی بود، چرا به سفارتخانه کشورهای دیگر که در تهران بود، حمله نکردند. چنانچه میدانید پس از این حرکت، عدهای قصد حمله به سفارت روس و انگلیس را داشتند که دانشجویان طی اعلامیهای اینگونه اعمال را در خط آمریکا خواندند. مسئله ما مسئله آمریکاست، که ۳۰ سال است که قوانین بینالمللی را در مورد ما نقض کرده است. اصولا این گروگانگیری نمایانگر وجهه ضدآمریکایی انقلاب اسلامی ایران است. اینکه با سفارت روس کاری نداریم معنایش رفاقت با روسها نیست، با آنها هم از نظر مکتبی تضاد داریم، ولی فعلا دشمن اصلی ما آمریکاست. اصلا اشغال سفارت آمریکا نشاندهنده این اعتقاد است که اگر حساب آمریکا را کف دستش بگذاریم، بقیه هم حسابشان تصفیه میشود، در مورد اجحافاتی که حکومت انگلیس نسبت به دانشجویان ما روا داشت، اینکه سفارت انگلیس اشغال نشد، یا یک دیپلمات انگلیسی دستگیر نشد، نشاندهنده این است که حساب و کتابی در کار است. حمله به سفارت آمریکا حسابشده است و حمله نکردن به سفارتهای دیگر هم.
عدهای از مخالفین هم روحیه غربزدهشان عامل این مخالفت بود که هرچه مورد تایید غرب باشد خوب و هرچه مورد تایید نباشد بد میدانند. عده دیگری این عمل را آشکارکننده تضاد ملت و دولت میدانستند که این به نظر من یکی از محاسن این حرکت است.
برخی از مخالفان این عمل را سبب تشدید فشار آمریکا بر ما میدانند، در حالی که این حرکت جلوی بسیاری از توطئهها را گرفت، نه اینکه تسهیلی در امر اجرا شدن آنها ایجاد کرده باشد. در یک کلمه کسانی که در خط امام نیستند با این حرکت مخالفاند و نیروهای پیرو خط امام با این حرکت موافق. به نظر من معیار باید همان خط امام باشد، کما اینکه امام در آخرین پیامشان تلویحا حمایت خود را اعلام فرمودهاند که: «من بارها گفتهام این حرکت دانشجویان مسلمان متعهد مبارز عکسالعمل طبیعی صدماتی است که آمریکا به ما زده» و دقیقا یک حرکت طبیعی سالم آن را معرفی میکنند.
آقای خوئینیها آیا رهبری این حرکت را شما بر عهده داشتید؟ ارتباط شما با این دانشجویان به چه ترتیب بوده است؟
من رهبری این حرکت را بر عهده نداشتم و ندارم، بلکه، چون بعضی از این بچهها با من آشنایی داشتند (بهخصوص گردانندگان اصلی جریان) و از من نظرخواهی کرده بودند، من گفتم این کار مورد تایید امام خواهد بود؛ و با این طرح که برنامه کارشان را با امام در میان گذارند مخالفت کردم، چون با توجه به موقعیت ایشان نمیتوانستند بگویند این کار خوب است و بروید انجام دهید. چون مسئله دولت ایران در مقابل دولت آمریکا مطرح میشود. به هر حال جواب مثبت در مقابل این سوال وجود نداشت. قرار شد که اگر امام مخالفت کردند، عمل خاتمه یابد؛ و حضور من برای اطمینان دادن به بچهها بود. ولی این موضوع هم مخفی ماند، چون اگر این ارتباط فاش میشد امکان داشت کسانی از امام بخواهند تا از این کار جلوگیر کنند.
به محض پایان کار من سه تلفن کردم: یکی به دفتر امام که با احمد آقا صحبت کردم و ایشان را از قابل اعتماد بودن بچهها مطمئن ساختم. تلفن دیگر به آیتالله منتظری بود و در مجلس خبرگان که ایشان از خبر تصرف سفارت و دستگیر کردن دیپلماتها تعجب کردند و در مورد قابل اعتماد بودن بچهها به ایشان هم اطمینان دادم و ایشان در مورد تایید یا رد حرکت جوابی ندادند. بعد مطلع شدم، آقای دکتر بهشتی هم رسما این حرکت را تایید کردند؛ که این حمایتها برای ما تعجبآور بود؛ و این سبب شده بود که عدهای این حرکت را نتیجه یک تبانی بدانند، ولی به نظر من اصالت و صحت این عمل بود که حمایت همه نیروهای صادق و مومن را و اکثریت اعضای مجلس خبرگان را جلب نمود؛ و تلفن آخر را هم به رادیو – تلویزیون نمودم تا وضعیت را منعکس نمایند.
به طور کلی به جز من و دانشجویان که ۷ نفر بودند قبلا کسی از این جریان خبر نداشت و بقیه بچهها صبح آن روز خبر شده بودند.
نقش محاصره اقتصادی آمریکا علیه ایران را با توجه به وابستگی شدید اقتصادی به آمریکا که یادگار رژیم منفور پهلوی است، در روند تکاملی انقلاب اسلامی چگونه میبینید؟
اگر مقصود از محاصره و ضربه اقتصادی آمریکا به ایران این باشد که آمریکا دیگر نفت ما را نخرد و ما هرچه بیشتر بتوانیم نفت را به آمریکا بفروشیم بهتر است، پس چرا به شاه ناسزا میگفتیم که چرا نفتهای ما را حراج میکنی؟ باید بگویم ما از قطع صدور نفتمان به آمریکا زیان نکردیم. اگر اینکه آمریکا و اقمارش جنس به ما نمیفروشند صدمه بدانیم، این مسئله مطرح میشود که اگر بخواهیم همچنان بازار مصرف کالایی آمریکا و اروپا را نگاه داریم، پس چرا همین امر را از نقاط بزرگ ضعف پهلوی ذکر میکردیم. اصلا چرا انقلاب کردیم؟ همه آنهایی که امروز میگویند ما در محاصره قرار گرفتهایم و به ما جنس نمیفروشند، به شاه حمله میکردند که چرا دروازهها را باز کردی و هرچه بنجل است از خارج وارد میکنی؟ اگر دروازهها همچنان باز باشد هرچه میخواهند به ما بدهند، ما همیشه موجودات مصرفکنندهای خواهیم بود، این لطف الهی بود که دشمن ما را در محاصره اقتصادی قرار دهد تا ملت بفهمد که برای زنده ماندن باید روی پای خودش بایستند. اگر بنا باشد که ما همه چیزمان را از خارج وارد کنیم، باید امتیازاتی هم به آنها بدهیم. پس محاصره اقتصادی باعث میشود استعدادها و ابتکارهای ملت فعال شود، خلاقیتشان بروز بکند، منتهی به علت نقاط ضعفی که در دستگاههای اجرایی و مسئولین ما وجود داشت از محاصره اقتصادی به یک شیوه انقلابی استفاده نشد و سعی کردند این محاصره اقتصادی را به هر وسیلهای که شده حل نمایند. یعنی حتی اجناسی که جنبه حیاتی نداشت از بازارهای جهان و واسطهها به قیمت گرانتر خریدند و در اختیار ملت قرار دادند. پس در جهت تحریم اقتصادی ضرری نکردیم، فقط بعضی اجناس گرانتر شد که این ناشی از این است که از روحیه انقلابی مردم استفاده نکردند. مثلا در رابطه با مسئله سوخت، مگر مردم نیستند که به راحتی پذیرفتهاند که ماشینهایشان را از خانه بیرون نیاورند و مصرف کمتری از مواد سوختی داشته باشند. پس اگر مردم درست در جریان واقعیات قرار گیرند و احساس کنند که مصلحت ملت و مملکتشان است از یک سری خواستها میگذرند. ملتی که علیه شاه انقلاب کرد و ۷۰ هزار کشته داد از پرداختن خسارت مالی ابایی ندارد.
باید ببینیم در این حرکت که به تعبیر امام انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود در ۱۳ آبان انجام شد چه به دست آوردیم؟ انقلاب در حال خفه شدن بود و بُعد اصیل ضدآمریکایی رو به فراموشی میرفت، به طوری که روابط بین ایران و آمریکا کمکم داشت عادی میشد و آمریکا هم از اینکه دومرتبه میتواند برگردد خوشحال بود. خلاصه این انقلاب در بزرگترین لحظات پرخطری به سر میبرد. با این حرکت مجددا بُعد اصلی انقلاب زنده شد، به طوری که همه کشورهای محروم و تحت سلطه آمریکا هم امیدشان به پیروزی در یک مبارزه رهاییبخش اسلامی چندین برابر گشت. در همان روزها ما شاهد بودیم که در کشورهای مختلف بهخصوص در خاورمیانه موج تظاهراتی علیه آمریکا راه افتاده بود و این خود بزرگترین پیروزی ما بود. با حرکت گروگانگیری پیوندمان را با ملتهای مظلوم که در اقصینقاط دنیا مبارزه میکنند، محکمتر کردیم. با توجه به این مسائل ما تمام خسارتها را تحمل میکنیم.
عدهای مشکلاتی که با آن درگیر هستیم، ناشی از مسئله گروگانگیری میدانند، شما در این مورد چه عقیدهای دارید؟
اگر جنگ تحمیلی عراق مورد نظرتان است که ربطی به این حرکت ندارد، و تازه این کار سبب شد آمریکا به راحتی نتواند به ما حمله کند، چون از اعدام گروگانها و جوابی که باید کارتر به افکار عمومی آمریکا بدهد، هراسان است. چراکه ملت آمریکا گروگانها را سالم میخواهند.
نظر شما در مورد موضع مجلس نسبت به این قضیه چیست؟ و اگر آمریکا به خواستههای به حق ملت ما پاسخ مثبت ندهد، فکر میکنید چه عکسالعملی باید نشان دهیم؟
اصولا فکر نمیکنم مجلس بر خلاف خط امام تصمیمگیری نماید. اگر آمریکا به خواستهای طبیعی و حقه ما جواب مثبت ندهد، هریک از گروگانها محاکمه خواهند شد. این آمریکاست که نشان خواهد داد مایل به حل این مسئله هست یا نه؟ من هرگز فکر نمیکنم مجلس شورای اسلامی گروگانها را همینطوری آزاد کند. یا اینکه اگر آمریکا تسلیم شد مجلس تصمیم بگیرد گروگانها را آزاد نکند، بهترین کار همان است که امام فرمودند: «خواسته ما را بدهند تا ما گروگانها را آزاد کنیم وگرنه محاکمهشان مینماییم.»