مدارای هاشمی جمهوری اسلامی - حسن هادی*: گاه شمار انقلاب، پر است از خاطرات تلخ وشیرین. مردانی آمدند و رفتند. برخی خود را انقلابی، برخی دیگر خود را از یاران واصحاب امام راحل وعدهای نیز بیادعا. در آن روزهای سخت طاقت فرسای انقلاب که امام خمینی(ره) با چند نفر انگشت شمارو معتمد خود، دوره میگرفتند تا انقلاب را هدایت کنند، هاشمی یار غار امام بود. امام، دلسوزی هاشمی را نسبت به انقلاب فهمیده بودند. وقتی مرحوم هاشمی ترور شدند، به گفته مرحوم حاج سید احمد« امام آرام وقرار نداشتند ومدام بمن میگفتند با بیمارستان تماس بگیر و وضعیت ایشان را بمن بگو، هر ساعت این پیگیری را داشتند، وقتی دکترها خبر سلامتی ایشان را گفتند امام طوری خوشحال شدند که تا آن زمان ایشانرا اینگونه خوشحال ندیده بودم». درک امام از مرحوم هاشمی درکی استادانه و عمیق بود.
مستندات زیادی در تاریخ انقلاب ثبت وضبط شده که امام قولاً وعملاً مرحوم هاشمی را عمیقاً دوست داشتندو بیش از همه به ایشان اعتماد مینمودند. همیشه قبل از اخبار ساعت 2 نیمروز برنامهای به نام (راه امام کلام امام) پخش میشود. این برنامه نشانه این است که هنوز ظاهراً هم قول و هم عمل امام راحل میزان سنجش است. درهر زمینهای که اختلافی پیش میآید صدا وسیما سخنانی از امام راحل را پخش میکند که دلالتی باشد برای آن. ولی چگونه است که این روزها نه تنها اینهمه توجه امام راحل به مرحوم هاشمی نادیده گرفته میشود، بلکه به ضدیت با نظرات امام که تا آخرین لحظه محبتش را از مرحوم هاشمی دریغ نکردند، توجهی نمیشود؟ برخورد گزینشی با کلام امام و راه امام کار شایستهای نیست. فی الواقع باید گفت کسانیکه اکنون در دومین سالگرد این مرد نستوه وانقلابی، بغض او را همچنان در دل خود حمل میکنند آرزوی دیرنشان این بود که امام راحل حتی یکبارو فقط یکی از این تمجیدها و تعاریفی که از مرحوم رفسنجانی نمودند را از آنها مینمودند. ریشه این بغض هاو کینهها در همین است، حسادت دیرینه به مقام و منزلت مرحوم هاشمی رفسنجانی. مقام شامخ مرحوم هاشمی و قامت بلند این بزرگ مرد در تارک این انقلاب بقدری تحسین برانگیز است که برای نقد چنین مقامی باید هم وزن وهم اندازه او بود. هاشمی را فقط کسانی میتوانند به میدان نقد بکشند که هم شان او باشند.
عناصر دمدمی مزاجی که با موج سواری جریانهای انقلابی و اتصال به این وآن اکنون صاحب میزو مقامی شدهاند هیچگاه در جایگاهی نیستند که حتی فکر تخطئه چنین مرد بزرگی را بنمایند. در مقام علمی و فقه، در مقام سیاست ودر مقام دوراندیشی و ذکاوت، کسی را یارای مقابله ومباحثه با او نبود. مرحوم هاشمی را بزرگ مردی چون شهید بهشتی میتواند نقد کند، که هیچگاه نکرد. سیاست مدارای هاشمی، عامل مهم دیگری بود که دشمنانش را به خشم آورده است. بردباری ومتانت او در مقابل دشمنان داخلی و خارجی و نگاه به دوردست، ویژگی منحصر به فرد ایشان بود. اعتدال در سیاست خارجی و دشمن زدایی بجای دشمن تراشی در عرصه بینالمللی و نگاه بلند به آینده کشورش از او مردی شکیبا و صبور و آرام ساخته بود. اکنون بجای نقد اندیشههای ناب این بزرگ مرد که جای خالی او هر روز بیشتر حس میشود، باید به اندیشههای ناب او رجوع نمود و نقصها وضعفها را جبران کرد. درسهای بسیاری را باید از هاشمی آموخت. اگر ذرهای به دوام وبقای نظام تعصبی باشد باید در نظام جهانبینی و مرام انقلابی گری هاشمی غور نمود تا برای هر بحرانی راه حلی پیدا کرد.
*کارشناس مسائل سیاسی
|