تاريخ انتشار: 20 شهريور 1396 ساعت 18:58:23
گفت و گو با آیت الله بنی طبا که شبانه برایش جانشین فرستادند!


من پیرمرد موقع غروب به مسجد رفتم که نماز بخوانم که یک روحانی در محراب به من گفت شما حق نداری نماز بخوانی، امور مساجد به من گفتند که من بیایم نماز بخوانم؛ این آبرو ریزی و تحقیر مومن درست است؟

عصر ایران- در پی شایعاتی درباره اقدام برای تغییر امام جماعت قدیمی و پر سابقه شرق تهران خبرنگار «عصر ایران » گفت و گویی با آیت الله سید رضا بنی طباء انجام داده و ماجرا را از خود او جویا شده و با استفاده از این فرصت پرسش های دیگری را هم با این روحانی شناخته شده در شرق تهران در میان گذاشته است.

در معرفی آیت الله بنی طبا شاید ذکر این نکته کافی باشد که او چندان مورد وثوق خانواده امام بوده که در ایام تبعید امام در ترکیه (بیش از 50 سال قبل)  پدر همسر ایشان ،آیت الله ثقفی، او  را انتخاب می کند تا در سفر همسر امام به کربلا و نجف در خدمت ایشان باشد.

امام جماعت مسجد امام صادق علیه السلام صبح دوشنبه 20 شهریور 96 به « عصر ایران» گفت:

 «منِ پیرمرد موقع غروب به مسجد رفتم که نماز بخوانم که یک روحانی در محراب به من گفت شما حق نداری نماز بخوانی، امور مساجد به من گفتند که من بیایم نماز بخوانم؛ این آبرو ریزی و تحقیر مومن درست است؟

 اگر درست است و مقام معظم رهبری قبول دارند ما حرفی نداریم. بنده چون طرفدار وحدت هستم از رفقا تقاضا کردم هیچ کس به نفع من صحبت نکند، چون این روحانی هم لباس من هستند و نمی‌خواهم آبروی روحانیت برود و همه اقتدا کردند ولی خودشان گفتند که ما فُرادا خواندیم.»

  مشروح گفت و گو با آیت الله سید رضا بنی طباء از این قرار است:

 *هر چند حضرتعالی در این منطقه کاملا شناخته شده هستید اما برای آشنایی دیگران خودتان را به طور کامل معرفی کنید.

-بنده متولد1312 هستم و هم اکنون  84 سال سن دارم . من از ابتدا در خدمت انقلاب بودم ودر خاندان ما 5 شهید داریم.

هنوز جنازه پسر اخوی من نیامده و پسر بنده 7 سال اسیر بوده و یکی  دیگر از فرزندانم نیز با شکنجه شهید شد و خودم نیز در زندان طاغوت و کمیته مشترک بودم و شکنجه شدم. با مقام معظم رهبری نیز7 شبانه روز در تحصن مسجد دانشگاه تهران بودیم که امام از نوفل لوشاتو بیایند.

هم سابقه جبهه دارم و هم سابقه شکنجه و دراولین کمیته‌ای که بعد از کمیته امام تشکیل شد بنده نیز با همت مردم مشارکت کردم . جوانان را با اتوبوس اطراف دماوند می‌بردم و تمرین اسلحه می‌دادیم و نماز جماعت می‌خواندیم و برمی‌گشتیم. مسجد امام صادق(ع) تقریبا 20 نفرشهید داشته است. بچه هایی که خودم آن‌ها را از زیر قرآن رد کرده بودم.

* درباره تاریخچه تاسیس و فعالیت های این مسجد هم مطالبی را بیان کنید.

-بنده سال 1351 با حاج آقا رضا صدر در میدان امام حسین(ع) قدم می‌زدیم و این مکان خارج از محدوده بود و هنوز تهران شرقی وجود نداشت و ساخت و سازها در این بخش شروع نشده بود  که اتوبوسی توقف کرد و خواستند نماز بخوانند تیمم کردند و یک فردی گفت اینجا ابتدای تهران است و مسجد لازم دارد.

همین سبب شد مردم را تشویق کنیم و از آقای مقیمی و برادرانش دو قطعه زمین خریدیم و با همت مردم چادر زدیم و حسینیه ای در این چادر‌ها برپا شد و  اولین منبر را هم آقای فلسفی داشتند وآیت الله  مقدسی نیز منبر رفت.  یک ماه رمضان زیر چادر نماز خواندیم و با افزایش جمعیت محله جای خالی یک مسجد بیشتر از قبل احساس شد.

سپس اهالی دست به دست هم دادند و هر کسی در حد توانش برای ساخت مسجد کمک کرد. وقتی ساخت مسجد به سقف رسید من وجوهاتی در دستم بود اما با وجود اینکه امام در تمام امور شرعیه و حسبیه به من اجازه دادند ولی در برخی کارها هم به صورت شفاهی اجازه می گرفتم،  بنابراین با عده‌ای خدمت امام رفتیم و وضعیت ساخت مسجد را به عرض آقا رساندیم و امام خرید همه آهن‌های مسجد را قبول کردند و با این دستور خرید تیرآهن، روند ساخت مسجد سرعت بیشتری گرفت که آقای رسولی محلاتی به من گفت تو مهره مار داری که امام قبول کردند.

هم اکنون 4 هزار و500 متر بنای مفید داریم و دارالقرآن نیز داریم و طباطبایی حافظ کل قرآن را دعوت کردیم و 60 نفر دختر در این مسجد قرآن حفظ می کنند و آقایی گفته من 15 هزار متر زمین برای مسجد و حوزه در اطراف تهران می‌دهم و فردی دیگر گفته که من 2 واحد برای حوزه می‌دهم. 

اول مسجد ساخته شد، بعد صندوق قرض الحسنه که سال 1361 با پشتوانه مالی مردمی تأسیس شد و حدود 16 سال پیش درمانگاه خیریه امام صادق(ع) که درست در مجاورت ساختمان اصلی مسجد قرار گرفته با تصمیم هیأت امنای مسجد راه اندازی شد.

* چه اقداماتی در مسجد امام صادق(ع) داشته‌اید؟

-بنده قریب به 40 سال در این مسجد به مردم خدمت کردم و حقوقی هم نگرفتم و 6 طبقه اخیر را از ثلث مال خودم دادم و بخش اعظم از پول خرید زمین پشت مسجد را نیز من دادم و هم چنین همسرم طلاهایش را فروخت و پسرهایم نیز کمک کردند و بخشی را هم مردم با تولیت و امامت من کمک کردند.

من 40 سال بدون حقوق و مواجب خدمت کرده‌ام و 40 خانوار در این درمانگاه شبانه روزی نان می خورند و خادم بسیار خوبی داریم و سال‌هاست برای ما کار می کند؛ تا زمانی که من اینجا بودم مانند یک خانواده وحدت داشتیم و تکبر و غرور و خودخواهی نداشتیم.

سابقه نداشته که یک روحانی 40 سال یک هزار تومان از مردم نگرفت و از امور مالی تا به حال دست مردم و هیئت امناء مسجد بوده و من دخالتی نکردم و مسجد بسیار خوبی است و یک ربع به اذان در مسجد را باز می‌کنیم و نه غرور و خودخواهی داریم و نه منت سر کسی می‌گذاریم و همیشه دعا گوی مقام معظم رهبری هستیم و هیچ‌گاه فکر نمی‌کردیم که بعد از امام کسی پیدا شود به این خوبی کشور را اداره کند. رهبری بسیار خوب عمل کردند و مردم دعا گوی ایشان هستند.

*جایی گفته بودید مساجد امروزه مظلوم واقع شده اند. بیشتر توضیح می دهید؟
 
- روزی امام در فیضیه گفت که علمای اسلام به داد اسلام برسید و امروز هم من می گویم مقام معظم رهبری و علمای قم به داد مساجد برسید؛ قبلا من از منزل بیرون می آمدم هم به من سلام می کردند اما الان به روحانیت چندان اعتنا نمی‌کنند . چرا این طور شده است؟

من پیرمرد موقع غروب به مسجد رفتم نماز بخوانم که یک روحانی در محراب به من گفت شما حق نداری نماز بخوانی! پرسیدم شما که هستی و از کجا آمده ای؟ گفت امور مساجد به من گفتند که من بیایم نماز بخوانم. این آبرو ریزی و تحقیر مومن است و آیا درست است ؟ اگر درست است و مقام معظم رهبری قبول دارند ما حرفی نداریم.

 بنده چون طرفدار وحدت هستم از رفقا تقاضا کردم هیچ کس به نفع من صحبت نکند، چون این روحانی هم لباس من هستند و نمی‌خواهم آبروی روحانیت برود و همه اقتدا کردند ولی خودشان گفتند که ما فرادا خواندیم.

 * چرا برخی  با امام جماعت بودن شما در این مسجد مخالف هستند؟

-در این مسجد وحدت زیادی بین مردم حکمفرما بود و الان وحدت اینجا را از بین برده اند و اذیت می‌کنند و از آقای علوی وزیر اطلاعات تقاضا می‌کنم که رسیدگی کنند چون اینجا منبر رفته‌اند و بنده را هم می‌شناسند.

این افراد برای مخالفت‌هایشان هیچ دلیلی ندارند و تهمت می‌زنند .ما در امور مالی هیچ اشکالی نداریم و بد اخلاقی هم نکردیم، می‌توانند با مردم مصاحبه کنند و از آن‌ها بپرسند که ما چکار کردیم و اگر با خود این افراد مخالف مصاحبه شود حرفی برای گفتن نداریم.

من عاشق این کار و خدمت هستم اما دیگر توان ندارم و اگر یک نفر از امور مساجد معین کنید که این کارها را قبول کند و این حوزه و داروخانه و داروخانه و اموال مسجد را به خوبی و درست اداره کند من نذری هم می‌دهم.

اسناد هم در اداره اوقاف و دادگاه ویژه موجود است که تمام اسناد وقف عام است و هیچ سندی به نام پسرهای من نیست.

 * گویا با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هم نزدیک بوده اید؟

-  بله بنده با آقای هاشمی با هم وارد قم شدیم و ایشان300 نفر را در قم خانه دار کرد و عاشق علم و طلاب بود و زجر زیادی کشید و زندان رفت و در زندان تفسیر بسیار خوبی  هم نوشت.

آیت الله هاشمی رفسنجانی نور چشم ماست و تشیع جنازه ایشان جواب همه را داد و پسر ایشان آقای محسن هاشمی هم با بالاترین رای توسط مردم انتخاب شد و عده‌ای چه هزینه‌های گزافی می‌کنند تا بیت امام(ره) را از رهبری جدا کنند و هاشمی را نیز جدا کنند که به نظر بنده اینان دشمن هستند.

* آیا از مقام معظم رهبری و علما اجازه نامه دارید؟ علمای قم نسبت به شما چه نظراتی دارند؟

-زمان نواب صفوی همراه ایشان بودم، بعد هم با امام خمینی(س) همراه بودم و هم اکنون هم با مقام معظم رهبری همراه هستم و  از مقام معظم رهبری ، آیت الله مکارم و دیگران اجازه دارم.
از علما استعلام کرده بودند همه نسبت به بنده اظهار رضایت کردند و یک نفر در قم بر علیه بنده نبوده چون من در خدمت مردم هستم.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی به امور مساجد نامه نوشتند که در متن نامه که سال 95 نوشته شده و شماره نامه 778 است، آمده به طور کلی امام راتب اولی از دیگران به امامت است  و مزاحمت با او و منع او از امامت جایز نیست و برخی از فقها بنابر احتیاط واجب تقدیم دیگران را بر او جایز نمی‌دانند، هر چند واجد بعضی جهات مرجحه باشند، مقتضی است مرکز رسیدگی به امور مساجد و مومنین رعایت شئون معمرین روحانی و خدمتگزاران با سابقه را به نحو احسن بنماید و در نماز جماعت که از با فضیلت ترین عبادات است از اموری که موجب تفرقه و بد بینی و تبعات دیگر است جدا خودداری کنند، خداوند همه را به وظایف دینی خود آشنا فرماید.

آیت الله العظمی علوی گرگانی هم در همان سال 95 نوشته، چنانچه امام جماعت راتب فرد دیگری را به عنوان نایب خود قرار دهد و مدارک و پرونده‌ای دال بر واگذاری این منصب نباشد، منصوب عنه هم چنان امام جماعت راتب می‌باشند و لازم است در همه امور تقوای الهی باشد و کارها بر اساس صلح و تفاهم پیش رود.

اداره اوقاف به بانک سپه شعبه تهران شرق نوشته که مدیریت بانک سپه به استحضار می‌رساند با توجه به درخواست امام جماعت مسجد امام صادق(ع) خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به افتتاح حساب به نام مسجد جامع امام صادق(ع) با حق امضاء حجت الاسلام و مسلمین سید رضا بنی طباء به عنوان متولی مسجد مذکور و ممهور به مهر مسجد اقدام لازم مبذول فرمایید.

 * گویا معتمد بیت امام هم بوده اید.

-بنده همیشه به امام ارادت داشتم و آیت الله ثقفی پدر خانم امام بودند که یک بار خدمت ایشان رفتم و فرمودند چون امام ترکیه هستند و خانم دلتنگ هستند لازم است ایشان مسافرت بروند، و شما را انتخاب کردیم که در خدمت خانم باشید که مسافرت مکه و نجف و کربلا بروند و شرح این واقعه را برادر خانم امام در کتاب خدیجه دیگر نوشته‌اند.

 من خدمت خانم بودم و خانمی به نام صدیقه روغنی اهل اصفهان همراه ایشان بودند و مکه و مدینه همراه ایشان بودیم؛ و از جده به نجف آمدیم که به خانم گفتم کجا برویم که فرمودند زمانی که با امام می‌رفتیم منزل محمد باقر صدر می‌رفتیم بنابراین همسر امام همراه با خانم روغنی به منزل آقای صدر رفتند و بنده نیز اجازه گرفتم و مهمان شیخ نصرالله خلخالی شدم و برادر شهید آیت الله مدنی تبریزی منشی آقای خلخالی بود؛ سپس به کربلا و سامرا رفتیم که 2 ماه و 15 روز در مسافرت بودیم؛ موقع برگشتن مرز خسروی تا گذرنامه را دادیم من و خانم امام را بازداشت کردند.

 من خیلی ترسیدم و با خودم گفتم اینان امانت هستند و چطور خواهد شد؛ خانم به من گفتند بنی طباء چرا رنگت پریده، گفتم خانم حقیقتش این است که می‌گویند ما بازداشت هستیم، خانم خندید و به صدیقه خانم گفتند بنی طباء دل و جرات ندارد ؛ در حالیکه ایشان روحیه قوی داشتند و گفتند چیزی نیست این‌ها دردسر جدید برای خودشان درست نمی‌کنند و با ساواک تهران تماس گرفتند و به نتیجه می‌رسند که مزاحم نشوند لذا ماشین بنز دربست گرفتند و ما به کرمانشاه منزل آیت الله شیخ عبدالجلیل جلیلی رفتیم و به قم آمدیم و امانت را تحویل بیت امام دادیم.

سال ها گذشت و  خانم امام وقتی که در بیمارستان جماران عمل قلب داشتم فردی آمده بودند و از همسر امام پیغام دادند که بنی طباء به دیدن ما بیا؛ من با پسرم وقتی وارد خانه امام شدیم، بغض کرد و گفت پدر این زندگی امام است و خانم به من گفتند که بنی طباء پیر شدی و من هم به ایشان گفتم خانم شما هم پیر شدید که ایشان فرمودند مصطفی مرا پیرکرد مصطفی. و به بنده فرمودند به ما خیلی سر بزنید که بعد از مدتی از دنیا رفتند.

* عصر ایران آماده انعکاس هر گونه توضیحی از جانب مرکز رسیدگی به امور مساجد است.

  تعداد بازديدها: 1964
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=78084
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.