تاريخ انتشار: 09 شهريور 1396 ساعت 22:08:09
استاد شهيد مرتضي مطهري: داستان نماز عید فطر حضرت امام رضا علیه السلام

«... اين قضيه را شنيده‏ ايد: مأمون اصرار داشت كه حضرت رضا عليه السلام ولايت عهدى را بپذيرد. حضرت نمى ‏پذيرفت. آخر، مسأله اجبار را مطرح كرد كه حضرت پذيرفت ولى طورى پذيرفت كه خودش عين نپذيرفتن بود و بيشتر سبب رسوايى مأمون شد.
خلفا سالها بود كه نماز عيد فطر و عيد قربان مى ‏خواندند. پيغمبر نماز عيد فطر و عيد قربان مى‏ خواند، اينها هم نماز عيد فطر و عيد قربان مى‏ خواندند. اما روش نماز خواندن به تدريج فرق كرده بود، سيره فرق كرده بود. (مثال خوبى است: نماز عيد خواندن، كتاب اللَّه و سنّت رسول اللَّه است اما چگونه نماز خواندن، سيره است.) كم كم دربارهاى خلفا مانند دربارهاى ساسانى ايران و قياصره روم شده بود، دربارهاى خيلى مجلّل. لباس خليفه و سران سپاه داراى انواع نشانه ‏هاى طلا و نقره بود. خليفه وقتى مى ‏خواست به نماز عيد بيايد، با جلال و شكوه خاص و با هيمنه سلطنتى مى‏ آمد.
خودش سوار بر اسبى كه گردنبند طلا يا نقره داشت مى ‏شد و شمشيرى زرّين به دست مى‏ گرفت، سپاه نيز از پشت سرش مى‏ آمد، درست مثل اين كه مى ‏خواهند رژه نظامى بروند. بعد مى ‏رفتند به مصلّى‏، دو ركعت نماز مى‏خواندند و برمى‏ گشتند.
مأمون به حضرت رضا اصرار داشت كه مى ‏خواهم نماز عيد فطر را شما بخوانيد.
امام فرمود: من از اول با تو شرط كردم كه فقط اسمى از من باشد و من كارى نكنم.
نه آقا! من خواهش مى‏ كنم. شما از نماز هم ابا مى‏ كنيد؟! اين كه يك كار مربوط به مردم نيست كه بگوييد پاى ظلمى در كار مى‏آيد. لااقل همين يك نماز را شما بخوانيد.
در اين جا حضرت جمله ‏اى مى‏ گويد نظير جمله امام حسين و نظير جمله على عليه السلام در جريان بيعت بعد از عمر. فرمود: من به يك شرط حاضرم؛ من نماز مى‏خوانم اما با سيره جدّم و پدرم، نه با سيره شما.
مأمون با آن همه زرنگى كه داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسيار خوب، به هر سيره و روشى كه مى‏ خواهيد بخوانيد. فكر مى‏ كرد غرض اين است كه كارى را به عهده حضرت رضا گذاشته باشد تا مردم بگويند پس امام رضا عملًا هم قبول كرد.
در روز عيد فطر، امام رضا عليه السلام به اطرافيان خود فرمود: لباسهاى عادى بپوشيد، پاها را برهنه كنيد، دامن عباها و آستين هايتان را بالا بزنيد و ذكرهايى را كه من مى‏ گويم شما هم بگوييد. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داريم به پيشگاه خدا مى‏ رويم، توجهتان به خدا باشد. ذكرها را كه مى‏ گوييد، خدا را درنظر بگيريد. امام  عمامه ‏اش را به شكلى كه پيغمبر مى‏ بست بسته است، لباسش را به شكلى كه پيغمبر م ى‏پوشيد پوشيده است، عصا به شكل پيغمبر به دست گرفته، پاهايش را برهنه كرده، با يك حالت خضوع و خشوعى! از همان داخل منزل كه بيرون مى ‏آمد، با صداى بلند شروع كرد به گفتن «اللَّهُ اكْبَرُ، اللَّهُ اكْبَرُ، اللَّهُ اكْبَرُ عَلى‏ ما هَدانا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلى‏ ما اوْلانا».
سالهاست كه مردم اين ذكرها را درست نشنيده ‏اند. كسانى كه همراه حضرت بودند، وقتى آن حال الهى حضرت را ديدند كه منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش مى‏ برد و اشكهاى مباركش جارى است، با حالت خضوع و خشوع، با معنويت تمام و در حالى كه اشكهايشان جارى بود فرياد كردند: «اللَّهُ اكْبَرُ، اللَّهُ اكْبَرُ عَلى‏ ما هَدانا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلى‏ ما اوْلانا». حضرت مى‏ گويد و اينها تكرار مى ‏كنند، تا آمدند نزديك درب منزل. صدا بلندتر مى‏شد.
مأمون، فرماندهان سپاه و سران قبايل را فرستاده كه برويد پشت سر على بن موسى الرضا نماز عيد فطر بخوانيد. اينها به سيره سالهاى پيش خلفا، خودشان را آرايش و مجهز كرده و لباسهاى فاخر پوشيده ‏اند، اسبهاى بسيار عالى سوار شده و شمشيرهاى زرّين به كمر بسته و دم درب ايستاده‏اند كه حضرت رضا با همان جلال و هيبت دنيايى و سلطنتى بيرون بيايد. يك مرتبه حضرت با آن حال بيرون آمد. در ميان آنها ولوله پيچيد و بى‏اختيار خودشان را از روى اسبها پايين انداختند و اسبها را رها كردند.
تاريخ مى ‏نويسد: چون مى‏ بايست پاها برهنه باشد و آنها چكمه به پا داشتند و چكمه نظامى را به زودى نمی ‏توان بيرون آورد، هركس دنبال چاقو مى ‏گشت كه زود چكمه را پاره و پاهايش را لخت كند. اينها نيز دنبال حضرت به راه افتادند. كم كم صداى هيمنه «اللَّهُ اكْبَر» شهر مرو را پر كرد. مردم ريختند روى پشت بامها و به تدريج ملحق شدند. در مردم نيز روح معنويت موج مى‏زد.
حضرت مى‏فرمود: «اللَّهُ اكْبَر»، اين شهر يك پارچه فرياد مى‏زد: «اللَّهُ اكْبَر». هنوز از دروازه شهر بيرون نرفته بودند كه جاسوسها به مأمون خبر دادند كه اگر اين قضيه ادامه پيدا كند، تو مالك سلطنت نيستى. سربازها ريختند كه نه آقا! زحمتتان نمى ‏دهيم، خيلى اسباب زحمت شد، خواهش مى ‏كنيم برگرديد. »
** مجموعه آثار استاد شهيد مرتضي مطهري ، جلد 17 ، صفحه 174 تا 176 **

  تعداد بازديدها: 1699
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=77996
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.