تاريخ انتشار: 04 خرداد 1396 ساعت 22:30:40
غم روح خدا " قصیده ای تقدیم به روح قدسی امام امُت خمینی کبیر (ره) " سروده ی علی اکبر پورسلطان (مهاجر)

عزم سفر نموده‌ای از این سرا چرا؟

تا کی زنم ز رجعت تو ، دست و پا چرا؟


گفتی دلا ، که تا به ابد ، سر به زیر باش

سرگشته‌ ات کنون ، شده سربه هوا چرا؟


آموختم ز تو ،‌ همه پیمان و عهد را

ای شهره‌ ی وفا ، شده‌ای بی وفا چرا؟


روزی که آمدی ، دلمان قندِ آب شد

آن های‌های خنده  و این گریه‌ها ‌چرا؟


ما ساکنانِ مانده به ژرفِ زمانه‌ایم

بگسسته ‌ای ز ما ، قل و زنجیرها چرا؟


کردی مدد، ‌تو ساهیِ گم گشته راه را

سالار کاروان ، شدی از ره جدا چرا؟


مقصودمان که کوی نکو صولتان نبود

با خود کشانده ‌ای ، حرم کبریا ‌چرا؟


آن ماهِ کهکشانی و ماه شما کجا

گشتم اسیر خال لبِ دلربا ، چرا؟


مُهر سکوت ، ظلّ مرام شما نبود

فریاد آمدی که روی بی صدا چرا؟


رفتی و در فراق تو ، مویم سفید شد

این رو سیاه و منکرِ آیینه ‌ها چرا؟


آقای من ، دو دست مُریدت رها مکن

وز سوزِ تو گدازه شوم بارها چرا؟


جان داده‌ای و دعوت جانان ستوده‌ای

کز مهر تو جهان شده حاجت روا چرا؟


بیمارِ بی قراریِ معشوق بوده‌ایم

این خیل عاشقان ، همه دادی شفا چرا؟


آن عزّت و کرامت و این قهر سرنوشت

وین ثلمه بینم و نکنم شِکوه‌ها چرا؟


تنها به این امید ، سپیده*رسد ز راه

عمری به انتظار و شب تارِ ما چرا؟


تقدیرِ روزگار ، یدِ کردگار توست

بودِ مهاجر و غم روح خدا چرا؟

*حضرت امام زمان (عج)

برگرفته از کتاب: ساقی مستان

  تعداد بازديدها: 4103
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=76754
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.