تاريخ انتشار: 15 مهر 1395 ساعت 02:16:58
دشتِ بلا "غزلی از علی اکبر پورسلطان (مهاجر)"

ای دشتِ بلا، چه مبتلایم کردی

از کرببلا مرا صدایم کردی

 

زان لحظه ی خلقتم  اسیرت کشتم

زنجیر تعلق ات به پایم کردی

 

آیین شهادت به من آموخته ای

اینگونه بر این بنا، بنایم کردی

 

بی عشقِ تو یک گمشده بودم در خویش

مسرورم از آنکه پر بهایم کردی

 

انوار هدایتت  دلم روشن کرد

با مشیِ شجاعت آشنایم کردی

 

کشتیِ نجاتِ نبوی آوردی

سرگشته ی آن صحن و سرایم کردی

 

یارب چه سعادتی که قبل از مردن

پابوسِ شهیدِ کربلایم کردی

 

انگار چو مرغکی به بین الحرمین

دادی پر و بالکی رهایم کردی

 

موزون و خوش احوال گشودم پر و بال

غم همرهِ چشمِ اشکبارم کردی

 

شکرت همه یارب که در این سوز و گداز

همنالِ نوای نینوایم کردی

 

اشعار من و وسعت این داغ کجا

آتش به تنِ مرثیه هایم کردی

 

در جمع مهاجرانِ کویِ حرمش

خرسندم از این رو که سوایم کردی

1388/1/21 کربلای معلّا

برگرفته از کتاب: دشت معرفت

  تعداد بازديدها: 4271
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=73766
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.