تاريخ انتشار: 01 بهمن 1394 ساعت 21:53:45
مزد نامعين

آن روز را سليمان بن جعفر جعفري و امام رضا عليه السلام به دنبال كاري با هم بيرون رفته بودند، غروب آفتاب شد و سليمان خواست به منزل خويش برود، علي بن موسي الرضا به او فرمود: (بيا به خانه ما و امشب با ما باش) اطاعت كرد و به اتفاق امام به خانه رفتند.
امام، غلامان خود را ديد كه مشغول گلكاري بودند. ضمنا چشم امام به يك نفر بيگانه افتاد كه او هم با آنان مشغول گلكاري بود، پرسيد: (اين كيست؟)
غلامان: اين را ما امروز اجير گرفته ايم تا با ما كمك كند.
(بسيار خوب! چقدر مزد برايش تعيين كرده ايد؟).
يك چيزي بالا خره خواهيم داد و او را راضي خواهيم كرد!
آثار ناراحتي و خشم در امام رضا پديد آمد و رو آورد به طرف غلامان تا با تازيانه آنها را تأديب كند. سليمان جعفري جلو آمد و عرض كرد: چرا خودت را ناراحت مي كني؟
امام فرمود: (من مكرر دستور داده ام كه تا كاري را طي نكنيد و مزد آن را معين نكنيد، هرگز كسي را بكار نگماريد، اول اجرت و مزد طرف را تعيين كنيد بعد از او كار بكشيد. اگر مزد و اجرت كار را معين كنيد، آخر كار هم مي توانيد چيزي علاوه به او بدهيد. البته او هم كه ببيند شما بيش از انده اي كه معين شده به او مي دهيد، از شما ممنون و متشكر مي شود و شما را دوست مي دارد و علاقه بين شما و او محكمتر مي شود. اگر هم فقط به همان اندازه كه قرار گذاشته ايد اكتفا كنيد شخص از شما ناراضي نخواهد بود. ولي اگر تعيين مزد نكنيد و كسي را به كار بگماريد، آخر كار هر اندازه كه به او بدهيد باز گمان نمي برد كه شما به او محبت كرده ايد، بلكه مي پندارد شما از مزدش كمتر به او داده ايد)

داستان راستان، شهید مطهری

  تعداد بازديدها: 1092
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=69672
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.