تاريخ انتشار: 05 شهريور 1391 ساعت 12:17:46
طبیب آمد " غزل "

سحر ، اشعار می دارد که احیاء کن نمازت را

بگو بی پرده با خالق ، تمنّا و نیازت را

در این دنیای سیلابی ، چو او همدم نمی یابی

بگویش گر چه می داند همه ناگفته رازت را

نیایش در جوانی سیره ی پیغمبران باشد

وضو ساز و عبادت کن ، خدای چاره سازت را

نشسته بغض سنگینی ، به روی سینه ات جانا

عیان بنما ، تمام  عقده های دیر بازت را

تملّق بر خلائق نیست آئین خداوندی

بیا زین درگه اش هموار کن شیب و فرازت را

علاجِ  ترش رویان و عبوسان را طبیب آمد

گل لبخند را بگشای و بنما روی بازت را

پگاه وجد آواز کبوترها فراخوان شد

بخوان با رقص ماهیها سرود دلنوازت را

(مهاجر) همنوایی با خدا هم عالمی دارد

مهیّا کرده بی منّت ، فضای سوز و سازت را

** علی اکبر پورسلطان ( مهاجر ) **

(استفاده با ذکر منبع " fajr57.ir" جایز است

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=24533
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.