جماران - زهرا رضایی: زن ایرانی پیش از انقلاب در دوران پهلوی اول و دوم در امتداد حضور نوپایش در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در دوران مشروطه، با موانع اجتماعی و آمرانه ای چون "کشف حجاب" و "متجدد شدن به شکل غربی" روبه رو شد که چون با ارزشهایش در مغایرت بود بین حضور متجددانه غربی در جامعه و خانه نشینی برای حفظ ارزشهایش، دومی را انتخاب نمود تا اعلام کند هیچ تغییر آمرانه ای را نخواهد پذیرفت و بر اعتقادات خود پایبند است، اما با گذشت زمان و سیر تحولات و خصوصا در آستانه تحقق انقلاب اسلامی به مدد مشروعیت حضور و دخالت سیاسی و اجتماعی زن از سوی امام خمینی(س) و تلاش همه روشنفکران اسلامی چون "دکتر شریعتی" و "شهید مطهری" و.....بار دیگر شاهد حضور پرشور و آگاه زنان ایرانی هستیم که این حضور پس از انقلاب هم با وجود برخی موانع مسیر رشد را طی می کند. در این زمینه و به منظور بررسی سیر این تحولات پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، گفت و گویی داشته است با دکتر "هادی خانیکی" کارشناس رسانه و از استادان سرشناش ارتباطات کشور که شرح آن در زیر می آید:
زن ایرانی دوره پهلوی به لحاظ وضعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و آموزشی چه وضعیتی داشت؟ شرایط و جایگاه او در جامعه چگونه بود؟
زن در دوره رضاخان را باید در امتداد تحولاتی که برای زن ایرانی از مشروطه به بعد به وجود آمد، دید. به این معنا بخش محدودی از زنان وارد حوزه مشارکت اجتماعی و مشارکت سیاسی شده بودند. البته مشارکت اجتماعی زنان در آن زمان بیشتر از مشارکت سیاسی بود.
زنان آن دوره را در حوزه مشارکت سیاسی نه به صورت جریان، بلکه تنها به صورت زنانی باید دید که فعال این حوزه هستند. در حوزه آموزش تاسیس مدارس زنانه را داریم و در حوزه اجتماعی شاهد راه اندازی برخی نشریات و اقدامات خیریه هستیم و از نظر اشتغال هم طبیعتا سطوح پایینی از حضور در مناصب و مشاغل رسمی را داریم.
البته باید توجه داشت که پیش از مشروطه هم در میان زنانی به ویژه در سطوح بالای اجتماع و اشراف امکان تحصیلات و آموزش داشتند و یا زنان نزدیک به دربار و خانواده های حکومتی بودند؛ که فعالیت های جدی در حوزه اجتماعی داشتند. در مطالعات تاریخی حضور زنان موثر در مشروطه کاملا دیده می شود. اما حد حضور زنان در زمان رضا شاه را باید در بستر اجتماعی و در همان امتداد جریان مشروطه و تحت تاثیر فضاهای متاثر از مشروطه دانست. نمود بارزی که دوران رضاه شاه را در این روند تندتر یا متفاوت تر می کند، در اقداماتی است در چارچوب مدرن سازی و تجدد آمرانه او صورت می گیرد و به عبارتی می خواهد اولا: به زور زنان را وارد دنیای مدرن کند و در ثانی یک فهم آمرانه ای را که از مدرن شدن دارد به کرسی بنشاند. بالاترین نماد و بروز این امر در پدیده کشف حجاب اتفاق می افتد. او می خواست با کشف حجاب زن را به زور از خانه بیرون بیاورد و با تحمیل صورت بندی های غربی از مدرن بودن در مورد زنان، کار نوسازی از بالای خودش را به پیش ببرد. اما ما می بینیم که این پدیده هم با واکنش سیاسی و مقاومت سیاسی در جامعه روبه رو می شود. مانند مخالفت هایی که علما می کنند و واقعه مسجد گوهرشاد که سرانجام این امر به مقاومت بخش مهمی از زنان و خارج نشدن آنان از خانه و خانه نشینی مضاعف منجر می شود. بعد از دوران رضا شاه بین سالهای 20 تا 32 شرایط یک مقدار متفاوت است. چون واکنش جامعه بیشتر در برابر دیکتاتوری رضا شاه است و در این سالها قدرت سیاسی خیلی متمرکز نیست، می بینیم که گرایش به سمت مشارکت بیشتر زنان و توجه به حقوق مدنی در میان آنان بیشتر است. بنده در "فرضیه ای برای مطالعه مطبوعات زنان در ایران" مقایسه ای را بین 2 نشریه ای که در ابتدای این دهه است را با انتهای آن انجام داده ام که نشان می دهد که در ابتدای این دهه یعنی دهه 20 گرایش زنان بیشتر سیاسی است و در واکنش به استبداد رضاخانی، ولی در انتهای دهه یعنی هر چه به دوران دکتر مصدق نزدیک می شویم، از وجه سیاسی به وجه مدنی و توجه به حقوق زنان کشیده می شود. شرایط عمومی جامعه بعد از کودتای 28 مرداد تا آستانه انقلاب اسلامی در یک نگاه کلی خیلی به دوران رضا شاه شباهت پیدا می کند. یعنی درست که آن نوع مستقیم از آمریت وجود ندارد ولی به هر حال فرآیندها و مکانیزم های تشویقی و یا تنبیهی رسمی دولت به سمت نوعی مشارکت آمرانه پیش می رود. به طوری که در آستانه انقلاب به آنجا می رسد که برای حضور رسمی زنان با حجاب محدودیت هایی به وجود می آید. مثلا باید عکس روی اسناد رسمی زنان حتما بدون حجاب باشد و یا مثلا نهادهایی که برای زنان شکل می گیرد خیلی درون زا و برون آمده از تحرک اجتماعی و فرهنگی و سیاسی زنان نیست. نشریاتی که شکل می گیرد درست است که به اسم زنان است اما توسط مردان اداره می شود و نهادهایی دولتی هم که برای زنان شکل می گیرد بر حضور اجبارآمیز و یا نمایشی آنان دلالت دارد تا حضور مبتنی بر مشارکت واقعی زنان.
همزمان با سیاست هایی که پهلوی اول و دوم در مورد زنان داشتند، در این سمت جریان، آیا مبارزین قائل به نقش زنان بودند؟ آیا برنامه ای برای آگاه سازی و توانمندسازی زنان در نظر گرفته بودند؟
ابتدا بایستی سطوح مبارزه را از شکل کلی آن به صورت بندی خردتری تقسیم کرد که کدام شکل از مبارزه و در کدام مقطع تاریخی چه اتفاقات و چه رویکردهایی در حوزه زنان وجود داشت. به عنوان مثال: در میان گروههای مبارزی که با اندیشه های چپ مبارزه می کردند، طبیعتا از ابتدا نقش زنان هم در آن گروهها بیشتر دیده می شود، ولی باز هم زن حضور سیاسی دارد و مساله او سیاسی است. در گروههای مذهبی، این جریان به نظر من در سطوح روشنفکرانه و نخبگی اش خیلی تحت تاثیر اندیشه دکتر شریعتی و رویکردهای او و نوع فعالیت هایی که در حسینیه ارشاد داشت، بود. خصوصا تحت تاثیر آثار نگارشی و فعالیت های هنری ای که در حسینیه ارشاد اتفاق می افتاد. مثلا فرض کنید شاید اولین نمایشگاههای نقاشی سرکار خانم زهرا رهنورد در این مکان به نمایش گذاشته شد یا اساسا اقبالی در حسینیه ارشاد از کلاسهای خود دکتر شریعتی از سوی زنان مبارز مسلمان می شد و حضوری که به خصوص دختران جوان در عرصه مبارزات سیاسی و مذهبی تحت تاثیر ارشادات او داشتند، اینجا بود که پررنگ تر و بیشتر دیده می شد و البته گروههای مبارز مذهبی دیگری هم بودند که در مدارس و کانون ها و حوزه های عمومی، با محوریت زنان شکل می گرفت. مانند مدرسه رفاه که خانم دستغیب و زنان مبارزی که آنجا بودند و برخی از آنها زندگی مخفی را انتخاب کردند و دانش آموزان این مدرسه که بارها دستگیر می شدند. به نظرم حضور پر رنگ زنان را در مبارزات مذهبی در دهه 50 بیشتر می شود دید. ولی وجه غالب این حضور بیشتر سیاسی و فرهنگی است. البته کارهای بزرگ و موثرتری هم در تبیین موقعیت و نقش های زن توسط متفکران مسلمان به خصوص توجهی که شهید مطهری در این زمینه داشتند تاثیرات بسیار داشت. خود نگارش کتاب "مساله حجاب" و پس از آن طرح مباحث نظام حقوقی زنان در اسلام و مهمتر از این قضیه مکان مطرح شدن این مباحث است که در مجله "زن روز" در آن دوران منتشر می شد. این مجله یک نهاد فرهنگی وابسته به شاه بود که توسط موسسه کیهان منتشر می شد و هر سال هم "دختر شایسته" توسط آن انتخاب می شد. اینکه در چنین جایی استاد مطهری بتواند مباحث نظام حقوقی زنان در اسلام را مطرح کند، امر بسیار خطیری بود. اینجا بد نیست خاطره ای را مطرح کنم. بنده به عنوان یکی از شاگردان سیاسی آن زمان ایشان، همراه با یکی از دوستان خدمت استاد مطهری رفتیم تا از ایشان راجع به دلیل همکاریشان با مجله "زن روز" سوال کنیم و اینکه آیا این همکاری اساسا صحیح است و آیا باعث مشروعیت بخشیدن به این مدل زنان نمی شود؟ استدلال ایشان بسیار استدلال جالبی بود. ایشان فرمودند من می خواهم با این طیف زنان با همه خصوصیاتی که شما می گویید دارند و حجاب هم رعایت نمی کنند، بحث و گفتگو کنم. یک وقت ممکن است که استدلالتان این باشد که اصلا نباید با این ها صحبت کرد؛ که اگر اینگونه است، خیر بنده معتقدم که باید حتما صحبت کرد کما اینکه خداوند حتی به موسی(ع) می گوید: برو و با فرعون صحبت کن. من معتقدم باید با این طیف زنان صحبت کرد. آیا این طیف زنان مسجد الجواد می آیند که من بتوانم با آنها صحبت کنم یا باید در همان جایی که آنها کار فرهنگی خود را می کنند من با آنها به گفتگو بنشینم؟ میخواهم بگویم یعنی غیر از فعالیت های سیاسی و آموزش هایی که در جهت توانمندسازی زن مبارز مسلمان انجام می شد اینگونه آگاهی سازی های عمومی برای همه اقشار زنان هم در دستور کار مبارزان اسلامی چون شهید مطهری بود. در نتیجه با تحولی که در این ایام و آستانه انقلاب و تحرکی که با اندیشه امام(س) و شکل گیری انقلاب ایجاد شده بود، می بینیم که در بسیاری از شهرهای ایران که اولین حرکتها و اجتماعات عمومی انقلابی شکل گرفت؛ حضور زنان در شکل گیری تظاهرات ها و راهپیمایی ها به طور ملموس و عمده ای دیده می شود. که این غیر از آن حرکت های نخبگی سیاسی زنان است که عرض کردم بالاخره زنان وارد سازمان های مبارزه مذهبی شدند، زندگی مخفی داشتند، زندانی شدند، اعدامی هم داشتند و اعتصاب و کارهای پیشروانه ای که می کردند.
پس وقتی که حضور و مشارکت سیاسی زنان از حوزه های نخبگی و دانشگاهی و گروههای سیاسی فراتر رفت ما دیگر شاهد حضور بسیار فراتر و توده ای زنان هم بودیم که در شکل تظاهرات ها و راهپیمایی ها خود را نشان داد. در شهر ما مشهد، دقیقا من خاطرم هست که اولین حرکت های گسترده که انجام گرفت توسط زنان مسلمان بود. در اغلب شهرها اینگونه بود. یعنی زن از آن نگاهی که در مبارزه به عنوان فراهم آورنده امکانات مبارزه به او نگاه می شد و اینکه چون ممکن است روی زن حساسیت کمتری باشد و زن از چادرش می تواند برای پوشش و انتقال اعلامیه و نظایر آن استفاده کن؛ حالا خود تبدیل به یک کنشگر شده بود. زنان در این برهه با پشتوانه ای که از هدایت و حمایت امام گرفتند، به عنوان اینکه خود در انقلاب تکلیف حضور دارند، به عنوان نیروی پیش آهنگ مبارزات قرار گرفتند. شما اگر به شعارهایی که در انقلاب داده می شد و مسیرهای که در راهپیمایی ها پیموده می شد در اسناد و مدارک نگاهی بیندازید به وضوح می بینید که زن و مرد در کنار همدیگر هستند و نیمی از شعارها را زنان می دادند و مردان پاسخ شعار آنان. برای زنی که محدودیت های اجتماعی و حتی محدودیت های مذهبی داشت، (چرا که بسیاری از خانواده های مذهبی راضی نبودند که همسر و دخترانشان وارد این مراحل شوند) می بینیم که زنان بالاخره با گشایش فرهنگی و اجتماعی که انقلاب اسلامی ایجاد کرده بود وارد این عرصه شدند. باید توجه داشت که نقش های سه گانه حوزه سیاست، اندیشه و معرفت و حوزه اجتماعی، هر سه با هم و در کنار هم موجب این تغییرات و گشایش ها شد. کما اینکه اگر شما کتاب "فاطمه، فاطمه است" دکتر شریعتی را مورد توجه قرار دهید می بینید که تزی که شریعتی در آن مطرح می کند "استقلال زن" در اسلام است. فاطمه ای که نه دختر پیامبر است، در عین اینکه هست و نه همسر علی(ع) و نه مادر حسن(ع) و حسین(ع)، باز در عین اینکه هست؛ اما فاطمه، فاطمه است. وقتی که نگاه های انتقادی به دکتر شریعتی از سوی برخی علما وجود داشت این کتاب دکترشریعتی بدون نقص ترین و بدون انتقادترین کتاب ایشان شمرده می شد. این نوع نگاهی که با آن نوعی الگوی زن مبارز را به میانه میدان می آورد و از سوی دیگر زینب(س) را درست در کنار امام حسین(ع) قرار می دهد؛ به نظر من نتایج آن یک تغییر عمده بود که در دهه 50 در جامعه رخ داد. البته پشتوانه این تغییرات به نظر من این بود که به هر حال حضور اجتماعی زن و مشارکت او از منظر دین و از سوی یک مرجع دینی و سیاسی توامان، یعنی حضرت امام(س) به رسمیت شناخته شده بود.
نقش امام خمینی(س) به عنوان اولین مرجع سیاسی و دینی که حضور و مشارکت سیاسی و اجتماعی زن در جامعه را به رسمیت شناخته بود، در تداوم حضور زن در انقلاب اسلامی و پس از آن چه بود؟
به نظر من مهمترین عاملی که زن را با همه محدودیت هایی که در دوران قبل برایش به وجود آمده بود، به میدان آورد اندیشه امام(س) و اقدام قاطعانه او برای برداشتن موانع حضور زن در اقدام پردامنه سیاسی انقلاب بود. وقتی از منظر دین و از زبان یک مرجع نه فقط یک رهبر سیاسی، زن نه تنها مجاز بود بلکه ترغیب و تشویق می شد به اینکه در کنار مردان وارد حوزه مبارزه شود، آن هم ورود به حوزه مبارزه عظیم و مردمی، معنایش این بود که عرصه های دیگر هم به روی زن باز خواهد شد. پس از انقلاب و به اعتبار انقلاب و اطمینانی که خانواده ها به انقلاب و نظام سیاسی داشتند دختران و زنان برای حضور در حوزه های مختلف اجتماعی و آموزشی و فرهنگی و ...موانع گذشته را نداشتند و حتی در روستا ها و شهرستان های کوچک دختران اجازه تحصیلات و ورود به داشگاه و پس از آن اشتغال را یافتند و همین حوزه ها باعث ورودشان به حوزه های کلانتر و بزرگتر هم شد. یعنی اعتماد جامعه به نظام اجتماعی و سیاسی، دیگر نگرانی های گذشته را برای حضور اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زنان ندارد؛ بر خلاف گذشته که زن بایستی میان حجاب و حفظ ارزشهایش و حضور در جامعه یکی را انتخاب می کرد؛ یا شاید انتخابی بر او تحمیل می شد. اکنون این انتخاب به دلیل فراهم شدن زمینه اختیار و اطمینان از بین رفته است و در نتیجه عرصه برای ورود به حوزه های مختلف و پیشرفت زنان مهیا شده است.
در گذشته یا موانع تجدد آمرانه بود که مانع حضور زن می شد یا نگاه سنتی، که زن را به دلیل حساسیت ها، دغدغه ها،آداب و رسوم و سنت هایی که وجود داشت محدود می کرد. تفکر امام(س) مشکلات و موانع اعتقادی برای حضور زنان را تا حد زیادی مرتفع می کرد و با رفع موانع گذشته راه را برای تحول در حوزه سنت هم باز می کند. کما اینکه دیگر در دوران انقلاب کمتر خانواده ای را می بینید که لااقل با تحصیل دخترانشان و یا اشتغال در مراکز رسمی و دولتی مشکلی داشته باشند. حداکثر این امر هم ورود دختران و زنان به حوزه های تجاری، صنعتی، کارآفرینی و ورزش و....بوده است.
بعد از امام(س) اندیشه متعالی جویانه انقلاب و ایشان، توسط برخی نگاه های متصلب، رشد اجتماعی،فرهنگی و سیاسی زنان را گاهی دچار نشیب ها و موانعی کرده است که موجب نارضایتی زنان می شود، نظر شما برای عبور از این موانع چیست؟ آیا میزان بهره مندی از سرمایه اجتماعی زنان با میزان رشد آنان متناسب است؟ چگونه میتواند مسیر حرکت زنان به همان مسیر اصیل و اصلی انقلاب و اندیشه های امام برگردد؟
"اریک رولو" که زمانی سردبیر لوموند دیپلماتیک بود بعد از خرداد سال 1376 به ایران آمده بود و گزارشی تهیه کرده بود که تیترش این بود: "زن ایرانی دیگر به آشپزخانه بر نمی گردد" خوب این جمله ایشان قطعا نمادین بود و منظورش این بود که زن ایرانی دیگر در خانه نمی ماند. چرا که او وارد حوزه اجتماع شده است و در سطوح دیگر هم این مساله را ما به وضوح می بینیم که مشارکت زنان در مجموع حرکتی رو به جلو دارد. اساسا یکی از مولفه های اصلی تحولات در ایران حتی اصلاحات، خود زنان و نوع مشارکت آنان است. در مطالعات اجتماعی هم بحث های زیادی وجود دارد که نشان می دهد فضاهای مختلفی از جامعه ما فضاهای زنانه تری شده اند و به همین دلیل هم هست که شما می بینید که این زنانه تر شدن فضا ها خود باعث به صحنه آمدن بیشتر زنان هم شده است. این زنانه شدن فضاها توانسته است که بر تغییر نگرش ها و تحول ارزشها و هنجارها هم اثر بگذارد. اکنون نه تنها کار کردن زن بلکه نهادسازی و حتی تغییر "زبان قدرت" را هم شاهد هستیم. به این معنا که "زبان" در ایران خودش از دوران دیرپای مردسالاری، مقوله ای مردسالارانه بود ولی امروز شما می بینید که این تغییر در زبان و فرهنگ هم دیده می شود. ادبیات ما در این مدت را ببینید. بسیار زنانه تر شده است. سینمای ما، تئاتر،کارگردانان و بازیگران زن چقدر زیاد شده اند. اصلا محیط دانشگاههای ما زنانه تر شده است.
این درست است که به تناسب این حضور پر رنگتر زنان قالب ها یا نهادهای رسمی، آن انعطاف لازم را برای حضور زنان نداشته اند؛ یا به عبارتی ظرف مشارکت زنان از قالب مشارکت رسمی زنان بزرگتر است؛ اما به نظر من تغییر فقط در آن قالب ها یعنی تعداد زنان مدیر یا زنان مجلس و هیات وزیران نباید دید. نمی توان تغییر را فقط در شمارش افرادی که مسئولیت گرفته اند و یا مدیرشده اند دید. بایستی تغییر در زنانه شدن جامعه را در فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی هم دید. اگر فرآیندهایی که تاثیرگذاری زنان را بیشتر کرده ولو اینکه زنانی که در راس امور هستند کمتر باشند به نظر من از الگوهای کشورهایی که با وضع قوانین و از بالا دنبال تحول در زنان هستند، موفق ترند و زودتر به نتیجه می رسند. به عنوان مثال در آفریقا یک مدل توسعه وجود دارد که طبق دستورالعمل سازمان وحدت آفریقا به دنبال این هستند که برای افزایش سطح مشارکت زنان؛ ضریب جنسیتی تعیین کرده اند. یعنی یک سوم دولت حتما باید زن باشند. من این مدل توسعه را حرکت غلطی نمی دانم ولی معتقدم حرکت ناقصی است. اگر همراه با این قوانین تحرک زنان در عرصه مدنی و اجتماعی وجود نداشته باشد، تنها اشغال مناصب توسط زنان کفایت نمی کند. یعنی آن فقط یک کمک است از طرف نهاد دولت و حکومت برای تحرک زنان. من معتقدم در جامعه ما یکی از مهم ترین تحرک های اجتماعی که رخ داده است حضور تاثیرگذار زنان در عرصه اجتماع است. البته می توان عوامل دیگری را هم عنوان کرد که یکی از آن عوامل همانطور که گفتم خود پدیده انقلاب و تحولی است که در نگاه رسمی و دولتی بوده ولی عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ارتباطی را اصلا نباید نادیده گرفت. از مهم ترین عوامل حضور موثرتر زنان رشد و توسعه شبکه های مجازی و اجتماعی است. امروز کدام زن حتی خانه دار را می شناسید که حضورش در عرصه اطلاعات کمتر از مردی است که سرکار می رود و با مسایل اجتماعی از نزدیک برخورد می کند. در کدام شبکه اجتماعی زنان را کمتر می بینید؟ این است که دیگر زن ایرانی حتی اگر در خانه هم باشد به واقع در خانه نیست. این سخن من یکی از مستنداتش مقایسه ای است که در طرح های ملی پیمایش ارزشها و نگرش های ایرانیان انجام گرفته است. طرحی که در سال 53 یا 54 درمورد نگرش ها و ارزشهای ایرانیان انجام گرفته شد و همین طرح در سال 83 تکرار شد. مقایسه آمارهای به دست آمده از این دو پیمایش نشان می دهد که در سال 53 درخانواده ایرانی 72 درصد تصمیمات با نظر پدر به عنوان رییس خانواده انجام می گیرد و همین آمار در سال 83 به حدود 32 درصد رسیده است. یعنی 40 درصد از نقش مردان در خانه کاسته شده و این یعنی نهاد خانواده دموکراتیزه تر شده است. وقتی نهاد خانواده که کوچکترین واحد اجتماعی است در این سه دهه اینقدر تغییر کرده است؛ طبیعتا اثرش را در نهاد سیاست و نهادهای اجرایی و نظایر آن هم خواهد گذاشت. بنابراین همانطور که اغلب صاحبنظران علوم اجتماعی اعم از ایرانی و غیرایرانی یکی از مهم ترین متغییرهای جامعه ایرانی را تحول نوع حضور و تاثیرگذاری زنان می دانند؛ به نظر من زمینه این تحولات را انقلاب فراهم کرد و یقین بدانید که مرتبا رو به جلو خواهد رفت و موانع را در خود حل خواهد نمود.