امام خمینی (ره) والله اسلام تمامش سیاست است؛ ***** مقام معظم رهبری: به گفتار امام و کردار امام اهتمام بورزید ***** امام خمینی(ره): ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد 1367/4/29 ***** امام خمینی(رحمة الله علیه) : حکومت آل سعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‌اند 1366/5/12***** امام خمینی (ره) شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنه های نبرد مقایسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است ***** امام خمینی (ره): ما تابع امر خداییم، به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی رویم ***** امام خمینی(ره) ”من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید.„ ***** حُسنُ الخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ وَ یونِسَ الرِّفاقَ؛ خوش اخلاقى روزى ها را زیاد مى کند و میان دوستان انس و الفت پدید مى آورد. «نهج الفصاحه، ح 781»***** امام خمینی(س) علم همراه تهذیبِ نفس است که انسان را به مقام انسانیت می رساند .هم در علم کوشا باشید و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق ***** بايد مسائل اسلامي حل بشود در اينجا و پياده بشود. بايد مستضعفين را حمايت بكنند، بايد مستضعفين تقويت بشوند حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحیفه امام – جلد 6 – صفحه 461 ***** اهمیّت فضای مجازی به انداره ی انقلاب اسلامی است "مقام معظم رهبری" ***** آن کسی قلمش قلم انسانی است که از روی انصاف بنویسد. امام خمینی (ره) ***** همان طوري که در سابق عمل مي‌شد، روضه‌خواني بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام – جلد 15 – ص 332 ***** نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيت و سفارش مي‌کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** پيامبر اسلام نيازي به مساجد اشرافي و مناره‌هاي تزئيناتي ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است که متأسفانه با سياست‌هاي غلط حاکمان دست‌نشانده به خاک مذلت نشسته‌اند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 80 ***** پيغمبر اسلام تمام عمرش در امور سياسي بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي، و حكومت اسلامي تشكيل داد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 15، ص 11 ***** امام به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست. مقام معظم رهبری ***** راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همه قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد. مقام معظم رهبری


 

 

 

تاريخ انتشار: 05 شهريور 1390 ساعت 21:29:33
آهاي مسئولين ، وزرا ، وكلا ، مديران ، آقايان ، آقا زاده ها ، كارمندان ...!!! بخوانيد و پند بگيريد (1)

« با دو بزرگوار شهيد رجايي و باهنر از سال 1347 افتخار آشنايي و همكاري داشتيم. در مدرسه كمال نارمك و در مدرسه قدس با ايشان همكار بودم. آقاي رجايي از سال 47 در مدرسه كمال معلم هندسه بودند. قبل از اين كه ايشان زندان بيفتند. جلسات دوره‌اي تفسير قرآن در منزل آقاي رجايي و آقاي باهنر برگزار مي‌شد. شهيد رجايي در بازگشت از سفر فرانسه، به عراق رفت و خدمت امام رسيد، وقتي برگشت دستگيرش كردند و زندان رفت، مدرسه كمال هم بعد از آن بسته شد كه در حقيقت مركزي غيررسمي براي عده‌اي از انقلابيون بود. 

در دوران زندان، بنده با منزل ايشان رفت و آمد داشتم. الحق كه همسر شهيد رجايي در حيات سياسي ايشان بسيار تاثير داشت. بسيار صبورانه مشكلات را مي‌پذيرفت. يادم هست درهمان ايام سقف اتاق ايشان ريخته بود. خواهش كردم كه بنا بياورم خانم ايشان قاطعانه گفت«نه».

 اين زن و مرد يعني شهيد رجايي و همسرش، حتي وقتي كه رجايي رئيس‌جمهور شد، با ابلاغ حقوق معلمي زندگي كردند. بسيار جالب است كه سه سال بعداز شهادتش، سال 63 در مكه، رئيس سازمان بازنشستگان كل كشور آقاي كربلايي مرا ديد و به من گفت، شهيد رجايي با حقوق معلمي باز نشسته شده، شما از خانم ايشان اجازه بگيريد تا ما پايه حقوق ايشان را اصلاح كنيم. پس از برگشت،  همسر شهيد رجايي بازهم در جواب ما گفت: خير.  

شهيد رجايي خودش را وقف انقلاب كرده بود. بعضي وقتها خدمتش مي‌رسيدم،‌ مي‌ديدم روي موكت دراز كشيده و چشمش را بسته است. مي‌گفت خوشنويسان مطلبت را بگو، بيدارم. در ملاقاتي كه همراه آقاي رجايي در قم خدمت امام رسيديم، امام بعد از اين كه گزارش ايشان را درباره آموزش و پرورش شنيد، فرمود ان شاالله اگر اين گونه كار كنيد(اشاره به نوع كار كردن شهيد رجايي كه از لابه‌لاي گزارش فهميده بود) 20 سال طول مي‌كشد تا به نقطه صفر برسم. اصولا رجايي ارادت عجيبي به امام داشت. آن روز تنفيذ حكم ايشان را همه از تلويزيون ديديم واقعا ارادت مريدانه رجايي به امام تكان‌دهنده است.»

خوشنويسان، مديركل آوزش و پرورش شهر تهران در زمان شهيد رجايي

************************************************************* 

«شهيد رجايي در اوضاع سختي رئيس‌جمهور شد؛ 30 خرداد تيراندازي‌ها شروع شد، رهبر انقلاب كه آن زمان در تهران نماينده امام در شوراي عالي دفاع بود، مجروح شد و 7 تير، حزب منفجر شد. من در آن روزها با ايشان(شهيد رجايي) حضوري و تلفني تماس داشتم. يادم هست وقتي درحزب انفجار رخ داد، من و آقاي هاشمي و مرحوم حاج احمد خميني رفتيم دفتر آقاي رجايي، نماز را خوانديم (آقاي رباني املشي هم بود) رفتيم آنجا و نشستيم و بحث شد كه چطور به آقاي خامنه‌اي خبر بدهيم، چون ايشان به شهيد بهشتي علاقه بسياري داشتند و تازه تحت عمل قرار گرفته بودند.  

آقاي رجايي فرد متوكل و با روحيه‌اي بود، البته چند روز قبل منافقين اتاق من را با آرپي‌جي زده بودند و من خودم هم مجروح بودم. يك نفر نفوذي داشتند. آمد داخل اتاق و بعد گفت: بياييد بزنيد. بعداز دو آرپي‌جي آمدم بيرون، ديدم از كوچه بغل دارند شليك مي‌كنند.  

چند روز در دفتر آقاي رجايي، من به سختي نماز مي‌خواندم. آن لحظه‌ها بسيار عجيب بود، شهيد رجايي خيلي محكم بود. آقاي خامنه‌اي مجروح بود و اوضاع كشور به هم ريخته بود. اين 72 نفر شهيد شده بودند. آن شب، پشت سر شهيد باهنر نماز خوانديم، آن قدر آن شب شهيد رجايي آرام بود كه الان بعد از بيست و يك سال هنوز هم يادم مانده است.

تصميم گرفتيم به آقاي خامنه‌اي بگوييم يك اتفاق كوچكي براي آقاي بهشتي افتاده كه بعدا كم‌كم خبر شهادت را بگوييم. البته يادم نيست قرار شد چه كسي خبر را بازگو كند. از آن به بعد بحث‌هاي امنيتي كرديم، چون همه فكر مي‌كردند نظام سقوط كرده است. رئيس‌جمهور فرار كرده است. مجلس از اكثريت افتاده بود و قوه قضائيه هم رئيسش را از دست داده بود. بعد از گذشت سه، چهار روز، نماينده‌هاي مجروح مجلس را از بيمارستان با تخت مي‌آورديم تا مجلس اكثريت پيدا كند و بعد از مدت كوتاهي، آنها را بر مي‌گردانيم به بيمارستان.»

سردار رضايي، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام

******************************************

«من رجايي را از دور مي‌شناختم. بعد از زندان ايشان را در مدرسه رفاه زيارت كردم. آن موقع مسئول كارهاي پزشكي كميته استقبال بودم. در آن كميته چند پزشك ديگر مثل دكترلواساني، دكتر ولايتي و دكتر فياض‌بخش بودند.

مرحله دوم آشنايي ما با ايشان در كابينه بود. دولت ايشان يك دولت ائتلافي بود مركب از چند حزب مختلف مثل جبهه ملي، حزب ايران و جا ما. اين حزب آخر يعني جاما كه در راسش دكتر سامي بود، وزرايش دسته جمعي از دولت استعفا كردند و وزارت‌هايي مثل آموزش و پرورش، راه و ترابري، كشاورزي، مخابرات و بهداري از وزير خالي شد. شوراي انقلاب بعد از اين استعفا،‌ افرادي را به عنوان جايگزين به عنوان وزير انتخاب كرد. به جاي دكتر شكوهي آقاي رجايي وزير آموزش و پرورش شد، به جاي مهندس طاهري آقاي كلانتري وزير راه شد به جاي دكتر ايزدي، دكتر شيباني وزير كشاورزي شد. به جاي دكتر سامي من وزير بهداشت شدم و آقاي قندي و آقاي عباسپور هم به جاي وزيران مخابرات و نيرو انتخاب شدند. ما چند نفر باهم بوديم و اسم خودمان را گذاشته بوديم وزاري مستضعف. ما حتي در جلسات هيات دولت كنار هم مي‌نشستيم. اول انقلاب كار كردن شبيه حالا نبود من به خاطر همان يك سال و چند ماه وزارتم عينكي شدم. روزي 17 –18 ساعت در وزارت بودم و تازه در خانه پرونده‌هاي شخصي را كه مشكلات خصوصي مردم بود، بررسي مي‌كردم. فقط من اين طوري نبودم بقيه هم بودند. تازه اين در شرايطي بود كه مملكت در بحران بود. فكر نمي‌كنم در آن مدت بيش از سه روز پشت سرهم را بدون اعتصاب و تحصن در وزارت سپري كرده باشم.

با وجود همه اينها در اتاقم به روي مردم باز بود. حتي بعضي وقتها گروه‌هايي كه مثلا با هم آمده بودند به ملاقات من در اتاق كار من پشت ميز جلسه باهم دعوايشان مي‌شد من مي‌رفتم از اتاق بيرون و كارهايم را انجام مي‌دادم. مي‌گفتم هروقت دعوايتان تمام شد، مرا صدا كنيد، اين وزارت من و بقيه دوستان بود.

مردم راحت مي‌آمدند تا دفتر وزير و شخص وزير را مي‌ديدند. موقعي هم كه مي‌ديدند دستمان خالي است، تشكر مي‌كردند و مي‌رفتند. به برخي خيلي صريح مي‌گفتيم اين كاري كه شما مي‌خواهيد نمي‌توانيم انجام دهيم آنهايي را هم كه مي‌توانستيم همان جا انجام مي‌داديم و نامه‌نگاري و بوروكراسي در كار نبود. اين از بهترين خاطرات من است.

اصولا بايد بگويم كه ما جمعه صبح هم به هيات دولت مي‌رفتيم و تا ساعت 30/10 صبح كار مي‌كرديم و بعد دسته جمعي به نماز جمعه مي‌رفتيم. هركدام هم براي خودمان يك جانماز داشتيم. يك روز شهيد رجايي گفت: كه من مي‌‌خواهم ثواب اين كار را ببرم و شما را به جانماز مهمان كنم. يك فرش بزرگ دارم و آن را مي‌آورم همه ما در آن، جا مي‌شويم. ما خوشحال شديم و گفتيم كه در اين صورت ما فقط مهرمان را بر مي‌داريم و مي‌آييم. دكتر شيباني هم معمولا از يك سنگ به جاي مهر استفاده مي‌كرد. آن روز ما خوشحال بوديم چرا كه مي‌گفتيم امروز مهمان شهيد رجايي هستيم و ايشان ما را به فرش نماز جمعه مهمان كرده است!

ما معمولا در خيابان قدس و ضلع شرقي دانشگاه مي‌نشستيم و جاي مشخصي را انتخاب كرده بوديم چراكه وقتي نماز جمعه مي‌آمديم جاهاي ديگر پر شده بود. آقاي رجايي فرش را كه آورد ديديم يك گليم كهنه و سوراخ بود كه تمام پشم آن ريخته شده بود. اين مسئله اسباب خنده دوستان شده بود كه ما را به عجب فرشي مهمان كرده‌ايد؟ شهيد رجايي در پاسخ گفت كه همين فرش را داشتيم. بالاخره فرش را پهن كرديم و همه در دو رديف، سه نفر جلو و چهار نفر در عقب نشستيم. شهيد رجايي جلو نشسته بود. من، دكتر شيباني، مهندس كلانتري با پيرمردي كه بغل دست ما نشسته بود در حال گفتگو هستيم. كنجكاو شدم كه ببينيم چه مي‌‌گويد؟ آن پيرمرد به شهيد كلانتري مي گفت كه آقا ببين ما چه حكومتي داريم. آدم واقعا لذت مي‌برد. آقاي كلانتري گفت مگر چه شده است؟ پيرمرد با اشاره‌اي به دكتر قندي گفت: آن آقا را مي‌بيني من خوب مي‌شناسمش، عالي‌ترين تحصيلات را در مخابرات دارد، وزير اين مملكت است اما آمده و روي اين گليم پاره نشسته است!

شهيد كلانتري هم آدم شوخي بود، در جواب به آن پيرمرد گفته بود كه تعجب‌آميزتر مطلبي است كه من به تو خواهم گفت. پيرمرد پرسيده بود آن مطلب چيست؟ شهيد كلانتري گفت: من كلانتري وزير راه و ترابري، اين شخص هم كه مي‌بيني كنار بنده نشسته دكتر زرگر وزير بهداشت و درمان است. آن يكي كه آن طرف نشسته دكتر شيباني وزير كشاورزي و آن يكي كه جلو نشسته آقاي رجايي وزير آموزش و پرورش و آن شخص كه آن جا نشسته عباسپور وزير نيرو است. پيرمرد با شنيدن اين حرفها داشت پرواز مي‌كرد. »

دكتر موسوي زرگر، وزير بهداشت در كابينه شهيد رجايي

 

****************************************************

«من با شهيد رجايي و شهيد باهنر از زماني كه خواستند يك مدرسه را با ضوابط اسلامي تاسيس كنند، به نام مدرسه رفاه، آشنا شدم آنها دنبال كارهاي فرهنگي پايه‌اي بودند مخصوصا دكتر باهنر كه كتابهاي ديني هم مي‌نوشت و سعي مي‌كرد كتابهاي ساده با محتواي ديني بنويسد.

نوع برخوردهاي شهيد رجايي با مردم پس از انقلاب و پس از اين كه مسئوليت گرفتند به هيچ وجه برخوردهاي ايشان تغييري نكرد حتي پس از اين كه ايشان رئيس‌جمهور شد وضع زندگي‌اش هم چون سابق بود. آن زمان كه ايشان كانديداي رياست جمهوري شده بود من هم كانديدا شده بودم. آن زمان من و بقيه كانديداها را هم دعوت كرده بود به دفتر نخست‌وزيري تا از ما محافظت كنند كه به خاطر ترور يا مسئله‌اي ديگر انتخابات رياست جمهوري عقب نيفتد در همان زمان هم ايشان بسيار ساده بود و برخوردهايش صميمانه بود و سعي مي‌كرد الگوي خوبي براي جوانها باشد.»

دكتر عباس شيباني

 

*******************************************

«يك روز شهيد رجايي با كمال (فرزند ارشد شهيد رجايي) كه بچه بود، آمده بودند منزل ما، داخل پاسيوي منزل ما دو درخت پرتقال بود، پرتقالها كوچولو بودند، كمال يكي را كند. پرتقال كوچك تلخ است طبيعتا نتوانست آن را بخورد. شهيد رجايي گفت: همه اين را بايد بخوري، هرچه بچه عز و جز كرد و من گفتم آقاي رجايي بگذاريد نخورد، گفت نه بايد تلخي  كار اشتباهش را بداند.

مرحوم آقاي سبحاني كه آن روزها (قبل از انقلاب) رئيس مدرسه كمال بود، جهت انتقال آقاي رجايي از قزوين به تهران و مدرسه كمال تلفن كرد به مدير كل فرهنگ وقت تهران كه آقاي رجايي بيچاره مي‌آيد، آن جا كارش را درست كنيد تا منتقل بشود به مدرسه كمال كه ما به وجودشان خيلي نياز داريم. هفته ديگر به آقاي رجايي گفت: رفتي پهلوي آقاي فلاني؟ (رئيس كل فرهنگ) گفت: نه . گفت: چرا، او قول داد كه من كارش را درست مي‌كنم. گفت : شما من را معرفي نكرديد، گفتيد آقاي رجايي بيچاره است ولي من كه بيچاره نيستم، من احساس كردم كه تدريس در قزوين كه بيچارگي نيست و من چون بيچاره نبودم نرفتم. اگر شما من را به عنوان اين كه به وجود ايشان دركمال احتياج هست معرفي مي‌كرديد مي‌رفتم ولي من فردي به عنوان معلم رياضي و رجايي بيچاره را نمي‌شناسم.

يادم هست روزي به ايشان گفتم آقاي رجايي چه شد كه نخست‌وزير شدي؟ گفت: فلاني يك روز با آقاي خامنه‌اي (رهبر معظم انقلاب) رفتيم توي مجلس قديم آن آثاري كه اغلب جنبه عتيقه داشتند صورت‌برداري مي‌كرديم و بعد خسته‌ شديم و نشستيم روي صندلي و آقاي خامنه‌اي در حالي كه دسته كليدي را در دست تكان مي‌داد، گفت: آقاي رجايي يك وقت از شما بخواهيم كه نخست‌وزير شويد ، مي‌شويد؟ (شهيد رجايي) گفت: بله، اگر احساس بكنم كه وظيفه هست چه اشكالي دارد، ظهر آمديم پيش آقاي بهشتي و آقاي خامنه‌اي به ايشان گفت: شما ديگر نگران نخست‌وزير نباشيد آقاي رجايي حاضر است كه نخست‌وزير شود آقاي بهشتي هم گفت چه اشكالي دارد انقلاب يعني همين. آقاي رجايي از كنار تخته بيايد بشود نخست‌وزير مملكت. اعتقاد كه دارد، خود باور هم كه هست. با خدا هم كه رابطه‌اش خوب است و ادامه داد: اگر انقلاب غير از اين باشد انقلاب نيست. اگر آقاي رجايي نخست‌وزير انقلاب باشد. آنوقت مي‌داند كه درد دردمندان چيست؟ چون خودش احساس كرده است. پابرهنه بوده و مي‌تواند براي پابرهنه‌ها كار كند و مشكل‌گشا باشد.»

 آقاي صاحب‌الزماني، از دوستان و همكاران نزديك شهيد رجايي

 ***********************************

«ما 12 نفر بوديم كه جلسات منظمي با ايشان داشتيم. اسامي اين افراد در كتاب «سيره شهيد رجايي» ذكر شده است. البته مي‌‌توان به چند اسم از جمله آقايان سيدمحمد صدر معاون فعلي وزارت امورخارجه، دكتر سيامك‌نژاد مديرعامل پخش هجرت، مهندس عزيزي رئيس دفتر شهيد رجايي، فخرالدين دانش معاون وزير علوم، محمد دوايي معاون سازمان ميراث فرهنگي، محمد رفيعي مديركل مخابرات و محسن چيني ‌فروشان مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اشاره كنم.

شهيد رجايي قبل از اين كه در زمان طاغوت به زندان بروند، در مدرسه علوي معلم ما بودند به همين لحاظ چه در زمان رياست جمهوري و چه در زمان نخست‌وزيري، به ما مي‌‌گفتند كه هراز چندگاهي پيش من بياييد و مسائلي را كه در جامعه اتفاق مي‌افتد و ممكن است مسئولان دفتر بنا به دلايلي به من نگويند، اطلاع بدهيد. جالب آن كه ايشان براي اين منظور عبارت «نق زدن» را به كار مي‌بردند و به اصطلاح مي‌گفت كه به من نق بزنيد!

اسم اين گروه بعدها به «گروه نق» معروف شد. اين مسئله نشان مي‌دهد كه آن شهيد بزرگوار علاقه داشت كه مطالب و گزارشها جداي از كانال‌هاي رسمي به ايشان رسانده شود. اين مسئله از طرف ديگر نشان‌دهنده توجه ايشان به جوانان و نسل جوان بود؛ چون آن موقع ما دانشجو بوديم و حداكثر 26 سال داشتيم و به هرحال از رفتارهاي ايشان خيلي مطالب  مي‌‌آموختيم.

وقتي ايشان نخست‌وزير بود ما به منزل ايشان مي‌رفتيم. زمستان بود مشاهده مي‌كرديم بخاري منزل روشن نيست علت را كه جويا مي‌شديم اظهار مي‌كرد كه چون مردم در اين ايام مشكل نفت دارند و نفت به راحتي پيدا نمي‌شود ما بايد به فكر آنها باشيم و سرما را لمس كنيم و در آخر جلسه كه دم در خداحافظي مي‌كرد مي‌گفت: براي دفعه بعد يك كيلو خرما بخريد بياوريد تا گرم شويم! اواخر دوره رياست جمهوري ايشان كه ترورها زياد شده بود، حضرت امام(ره) تردد زياد مسئولان را ممنوع كرده بودند؛ بنابراين ايشان كمتر از محوطه رياست جمهوري خارج مي‌شدند يكبار كه خانم و فرزند ايشان آقا كمال براي ديدار ايشان آمده بودند، وقتي مي‌خواستند برگردند راننده خيلي اصرار مي‌كند كه آنها را با ماشين رياست‌جمهوري برساند، شهيد رجايي اجازه نمي‌دهد و مي‌گويد كه خودشان مي‌روند و در جواب راننده كه اصرار مي‌كرد مي‌گفت اين اتومبيل‌ها مخصوص رئيس‌جمهور است نه زن رئيس‌جمهور.!

ايشان به مفهوم واقعي كلمه مردم دوست بود و دغدغه مردم را داشت. خودش بارها اظهار مي‌كرد كه مقلد امام (ره) هست و يك متدين واقعي بود.آخرين جلسه با ايشان يك روز پنج‌شنبه بود؛ همين 12 نفر رفته بوديم و با ايشان مشورت مي‌كرديم ايشان نظرات تك ‌تك  ما را مي‌پرسيد. حتي نماز مغرب و عشا كه شد ايشان جلو ايستادند وما به ايشان اقتدا كرديم، به ياد دارم كه در سجده آخر نماز اين جمله معروف امام حسين(ع) را ذكر كرد« الهي رضا ًبرضائك و تسليماً لامرك لامعبود سواك يا غياث المستغيثين.»

بعداز نمازبه ما گفت كجا مي‌رويد؟ گفتيم: دعاي كميل. ايشان ابراز تمايل كردند كه با ما بيايد ولي ما متذكر شديم كه حضرت امام(ره) قدغن كرده كه شما بيرون بياييد و به مصلحت نيست اما ايشان گفتند: حاضرم با لباس مبدل و با شال گردن و روي پوشيده بيايم چراكه دعاي كميل را خيلي دوست دارم.

ايشان در واقع از آبرو و همه چيز خود براي  اسلام و انقلاب اسلامي مايه گذاشت و تا توان داشت براي نظام و مردم كار مي‌كرد يادم مي‌آيد يك روز يكي از دوستان به ايشان گفت: خسته نباشي آن شهيد درجواب گفت: كسي كه براي خدا كار كند خسته نمي‌شود.»

دكتر محمدرضا قندي رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران و رئيس سازمان نظام پزشكي كشور

*************************

«اولين آشنايي اين جانب با شهيد رجايي  پس از آزادي از زندان در سال 1357 (قبل از انقلاب) بود. به اينگونه كه يك هفته پس از آزادي از زندان كوتاه مدت(به دليل اعتصاب و اعتراض هاي معلمين) يك رابط از سوي شهيد رجايي به مدرسه ما كه در جنوب شهر در خيابان خاوران، خيابان خواجوي كرماني واقع بود. آمد و گفت؛ من از طرف آقاي رجايي آمدم تا ضمن احوالپرسي از شما دعوت كنم به جمع عده‌اي از معلمان مبارز مانند آقايان بهشتي، مطهري، باهنر، دانش و ... بياييد و در جلسه آنها كه در مدرسه رفاه تشكيل مي‌شود، شركت كنيد  و از آن لحظه به بعد آشنايي و ارتباط اينجانب با ايشان آغاز شد و اين آشنايي تا شهادت ايشان استمرار يافت.

در اوايل پيروزي انقلاب اينجانب بيشتر در كميته انقلاب و سپس در دادگاه انقلاب براي تثبيت نظام انقلابي و پالايش كشور از عناصر ضد انقلابي و طاغوتي مشغول بودم كه از دفتر آقاي رجايي تماس گرفته شد كه به لحاظ اغتشاش منافقين در مدارس و به تعطيلي كشاندن مدارس هرچه سريعتر به آموزش و پرورش برگردم. بدين جهت پس از مدت كوتاه سه ماه و پس از مديريت يكي از مدارس جنوب شهر براي مسئوليت آموزش و پرورش ورامين پيشنهاد شدم. اغتشاش و به تعطيلي كشاندن مدارس توسط منافقين به ويژه در مدارس جنوب شهر تهران و حوالي پارك خزانه كه محل ميتينگ  و اجتماعات منافقين بود باعث شد كه به اينجانب پيشنهاد رياست ناحيه 6  تهران (منطقه 16 فعلي) داده شود.

آموزش و پرورش ناحيه 6 محل كار  خود شهيد رجايي در قبل از انقلاب بود. ايشان در يكي از دبيرستان‌هاي اين ناحيه تدريس مي‌كردند. فلذا با فضاي عمومي اين ناحيه آشنا بودند. بدين جهت براي اينجانب فرصت بسيار مناسبي بود تا بيشتر با شهيد رجايي ارتباط داشته باشم و در تصميم‌گير‌هاي آموزش و پرورش در اين ناحيه  از نزديك با ايشان مشورت كنم. يادم نمي‌رود در مورد  برخي كارهاي مهم و حساس مي‌‌خواستيم تصميم‌ مهمي بگيريم و نياز به مشورت داشتيم ولي آن روز جمعه بود. فكر نمي‌كردم امكان تماس با ايشان را پيدا كنم ولي با يك تلفن مستقيم به دفتر آقاي رجايي متوجه شدم ايشان جمعه را نيز در وزارتخانه به رتق و فتق امور مي‌گذرانند. به خود جسارت دادم و بدون وقت قبلي به دفتر او مراجعه كردم. احساس نمي‌كردم اجازه ورود يابم اما با تعجب و توام با خوشحالي و با اشاره رئيس دفتر به داخل اتاق آقاي رجايي راهنمايي شدم ولي به محض ورود با صحنه‌اي روبرو شدم كه بر من تاثيري جز شرمندگي نداشت. ديدم شهيد رجايي عزيز از خستگي مفرط سرش را روي ميز كارش روي دستانش قرار داده و با آرامش به خواب فرو رفته‌اند. متاسفانه صوت سلام و عرض ادب اوليه بنده در هنگام ورود او را متوجه ورود بنده كرده بود، لذا  وقتي مي‌خواستم بلافاصله با شرمندگي به عقب برگردم، با همان دستي كه زير سرش داشت، دست مرا گرفت، اصرار و التماس كردم كه اجازه بدهد مرخص شوم، ولي نگذاشت، در صورت و چشمانش اوج مظلوميت و معصوميت را مشاهده كردم، حرفم نمي‌آمد چراكه به مصداق :

گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم       چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي

همه حرفها و مشكلات يادم رفت. آرام و خجالت‌زده روي صندلي كنارميز نشستم ولي او با خنده‌ها و شوخي‌هاي مكرر مرا به حرف آورد و زماني متوجه شدم چه بايد بكنم كه تقريبا دو ساعت از مذاكرات شيرين ما گذشته بود و چند امضاء قشنگ سبزرنگ ايشان نامه‌هاي همراهم را مزين كرده بود. آقاي شهيد رجايي عزيز انساني كم نظير، خداجوي، مردم باور و عاشق شيداي آن امام فرزانه بود. روح بلند او در قالب جسماني كوچك و نحيف اين بزرگ مرد قرار  و آرامش نداشت. او افتخارش اين بود كه مقلد امام و فرزند ملت و پاسدار آرمانها و ارزشهاي الهي است؛ هرگز پست و ميز و مسئوليتهاي اداري نتوانست ذره‌اي وابستگي و خدشه‌اي در شخصيت و منش اين اسوه اخلاقي و فضيلت وارد سازد. آري، جامعه امروزي ما بيش از هر چيز تشنه ايمان، صداقت، تواضع و مظلوميت الگوهاي درخشاني چون رجايي است كه جز به خدا و عشق به خدمت و پايداري در راه ارزشها و آرمانهاي الهي به چيز ديگري نينديشند و حاضر باشند آبروي خود را با خدا معامله كنند. »

حسين مظفر وزير سابق آموزش و پروش

 منبع : : www.aviny.com

  







 
نظرات خوانندگان:
 

نظرات حاوي توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمي‌شود.

نام:
پست الکترونيک:
متن پيام:


 
آخرين اخبار و مطالب 
مهدی پازوکی اقتصاددان:
مشکل اقتصاد ایران، جهالت مدیران رانتی و کوته‌بین است / مدیران سازمان برنامه و بودجه فارغ التحصیل دانشگاه‌های درجه چندمند
در اطلاعیه‌ای اعلام شد؛
درهای اصلی بهشت زهرا(س) در شب‌های قدر باز است
دکتر حسن روحانی : جلسه با فرماندهان سپاه برای صلح و صفا بود
واکنش زاکانی به حصارکشی و تغییرات در پارک قیطریه؛ «حتما در پارک‌ها مسجد می‌سازیم،‌ مسجد خوب هم می‌سازیم»
انتقاد ناصر امانی به شهرداری تهران/ ساخت مسجد در بوستان قیطریه موجب تخریب شعائر اسلامی و بدبینی می‌شود
واکنش تند مهاجری به خبر ساخت مسجد در پارک قیطریه؛ نوعی لجاجت است
پسر نتانیاهو هم از فلسطین اشغالی مهاجرت کرد
امان‌الله قرائی‌مقدم:
کوچک‌شدن طبقه متوسط؛ مهم‌ترین تغییر اجتماعی سال ۱۴۰۲/ جامعه ایران دیگر یک جامعه سنتی نیست
مالیات بر ارزش افزوده رسما ۱۰ درصد شد
آیت‌الله مکارم شیرازی: حجاب از طرفی واجب است و از طرف دیگر، نباید خشونتی در کار باشد / دشمن اصرار دارد قم را آلوده کند تا بتواند نتیجه گیری کند / باید اصرار بر پاک سازی شهر داشته باشیم
سازمان بین‌المللی مهاجرت: «ایرانیان در فهرست بالاترین میزان مهاجرت غیرقانونی برای ورود به بریتانیا»
حکایت کیسه بادام و راهی که به جماران ختم می‌شد
با مشاهده قیمت این داروها مغزتان سوت می‌کشد؛ از ژن درمانی و پیری زودرس تا سرطان چشم
گزارش آیت الله ایازی درباره انجمن مباحثات قرآنی ۸ فروردین
نرخ جریمه در تخلفات حادثه‌ساز ۵ برابر شد
حجت الاسلام والمسلمین مجید انصاری:
کشور ما توان بزرگی دارد؛ چرا باید شرایط طوری باشد که نخبگان ما به فکر مهاجرت باشند؟/ تریبون‌های نماز جمعه به دنبال دامن زدن به خشم و کینه نباشند/ سه انتخابات اخیر نشان داد در لبه خطر ناامیدی و واگرایی اجتماعی هستیم
یادداشتی از: حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش
تحریف در "برخوردِمومنانه"
روایت محمدجواد ظریف از آغاز روند آستانه درباره سوریه/ از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی دستور دادند دکتر دهقان در نشست ها با روسیه و ترکیه شرکت نکند/ بخش نظامی ما از ابتکاری که ایران آغاز کرد، کنار گذاشته شد
امام(ره) چگونه از بزرگان استقبال می‌کردند؟
یادداشتی از: محمد مهاجری
آقای حداد! نقل چنار و پاجوش نیست

آرشیو همه مطالب


 
پربازديدها 
سردار مصطفی مولوی: آقا مهدی باکری و شهید کاظمی همیشه در خط مقدم می‌جنگیدند/ مهدی هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد خاکریز جبهه به مسائل سیاسی آلوده شود/ لیدر جریان خالص‌سازی همه توان‌ش را برای تضعیف آقا مهدی به کار گرفت
باهتمام مهندس سعید رحیمی
امام خمینی (ره): من نگران اسلام هستم
دعاهای بعد از نمازهای واجب در ماه مبارک رمضان
با سخنرانی یادگار امام؛
مراسم تحویل سال نو در حرم امام خمینی(ره) برگزار می‌شود
واکنش علم الهدی به شرکت نکردن اکثریت در انتخابات: مراد از اکثریت، اکثریت متدین است نه اکثریت متمرد
اختصاصی:
خدیجه الکبری سلام الله علیها "پوستری آیینی از خانم شیرین نوشیروان"
پیام نوروزی مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۳
در سخنرانی نوروزی ۱۴۰۳؛
رهبر معظم انقلاب: در گذشته کسانی بودند که از امکانات دولتی سوء استفاده کردند/ نباید اختلاف سلیقه و اختلاف سیاسی موجب نفرت پراکنی شود/ روز به روز جبهه مقاومت در غرب آسیا باید تقویت شود/ برای موفقیت از مشارکت مردم به معنای واقعی کلمه استفاده شود
مراسم آغاز سال 1403 در حرم مطهر امام خمینی(س)؛
سید حسن خمینی: از هرآنچه غیر خدا است، مأیوس شویم
اطلاعیه:
برگزاری مراسم تشییع و تدفین والده ی مرحومه ی اخوان تدریسی
پوستر:
برگزاری مراسم بزرگداشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم اکرم السادات زارع (تدریسی)
اطلاعیه:
والده ی ماجده ی اخوان تدریسی دعوت حق را لبیک گفت
گزارش تصویری:
تجلیل از هنرمند گرافیست آقای علی اکبر میرزایی در استان لرستان
حجت الاسلام انصاریان : شیعه‌ای نباشید که مردم با شما از دین ببرند
سردار رادان: تلخ است، اما دزدی به شغل تبدیل شده است
بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران پیرامون اخباری مبنی بر زمین‌خواری در محله ازگل: چگونه ممکن است بعد از هشدار رهبری، ائمه جمعه هنوز مشغول فعالیت‌ اقتصادی باشند؟! نهادهای نظارتی دقیقا مشغول چه فعالیتی هستند؟
پوستر:
اطلاعیه برگزاری مراسم سالروز ولادت با سعادت حضرت امام حسن (ع) در هیئت انصارالخمینی (ره)
حجت الاسلام والمسلمین فاضل میبدی:
بالای 50 درصد از مردم در انتخابات شرکت نکردند؛ این بی تفاوتی نیست، اعتراض است/ دولت و حاکمان این پیام را دریافت کنند/ اگر شورای نگهبان بخواهد با همین فرمان در انتخابات بعدی جلو برود، همدلی ایجاد نمی‌شود/ مخاطب سخنان رهبری مسئولان هستند
نامه ی رسیده
ابراز تشکر از اوژانس تهران
قائم مقام سازمان تبلیغات:
رویکرد‌های سلبی و تقابلی نه تنها در ترویج حجاب موثر نیست بلکه می‌تواند نتایج عکس داشته باشد / تبعیض اقتصادی به نارضایتی و بی‌اعتمادی مردم نسبت به نظام منجر می‌شود؛ این نارضایتی گاه به صورت بی‌حجابی و بدحجابی به عنوان نوعی اعتراض بروز پیدا می‌کند / استفاده از روش‌های قهری در برخورد با بدحجابی باعث شده تا برخی از افراد نسبت به حجاب و حکومت جمهوری اسلامی ایران دیدگاه منفی پیدا کنند


 
آمار بازديد از سايت 
تعداد بازدید امروز: 23804
تعداد بازدید دیروز: 38925
بازدید کل: 65649841
مشاهده آمار کامل
تمامي حقوق براي هيئت انصارالخميني (ره) محفوظ است.