پژوهش از: محسن رمضانی گل افزانی
جنگ در ابرشهر (نيشابور)
قواى دشمن با تجهيزات قوى در مقابل افراد معدود يحيى قرار گرفتند جنگ شديدى بين آنان و نيروهاى دشمن درگرفت .
يحيى اين شير دلير و قهرمان دلاور علوى با ياران معدود خود چنان عرصه ميدان را بر دشمن تنگ كردند كه دشمن با دادن تلفاتى سنگين عقب نشينى كرد و در روز اول نبرد فرمانده قواى دشمن عمرو بن زراره به هلاكت رسيد و لشكريان آنان منهدم شدند.
مركب ها و اسلحه فراوانى به دست يحيى و ياران او رسيد، و آنان فاتحانه به طرف هرات حركت كردند.
حاكم هرات مردى به نام مفلس بن زياد بود، و هنگامى شنيد كه يحيى و هم رزمانش به آن سرزمين آمده اند متعرض آنان نگشت و يحيى و ياران وى نيز متعرض آنان نشدند و از هرات گذشتند تا سرزمين «جوزجان 21» رسيدند.22
نبرد خونين جوزجان
حاكم جوزجان شخصى به نام (حماد بن عمرو سعيدى ) يا به قول طبرى (سعدى ) بود از آن طرف نصر بن يسار حاكم خراسان فهميد كه يحيى پس از درهم شكستن قواى آنان از ابرشهر به هرات و آنگاه به جوزجان رفته است قواى مركب از هشت هزار مرد جنگى به طرف جوزجان گسيل داشت اين نيرو در نواحى (ارغوى ) در سرزمين جوزجان به نيروى يحيى رسيد.
در اين موقع دو تن از شخصيتهاى معروف آن سامان به نام« ابوالعجارم حنفى» و «خشخاش ازدى» به نيروى يحيى پيوستند.
(خشخاش بعد از شهادت يحيى دستگير شد و به دستور نصر بن يسار دست و پايش را بريدند و به شهادت رسيد.)
فرمانده نيروى دشمن مردى به نام (سليم بن احور) بود او ميمنه لشكر خود را به « سورة بن محمّد سندى »و ميسره را به«حماد بن عمرو سعيدى» سپرد و يحيى نيز ياران خود را با صفهاى منظم آماده نبرد ساخت جنگ به شكل وحشتناكى شروع شد.
اين پيكار با مقاومت شديد انقلابيون تا سه روز طول كشيد و در اين مدت ياران يحيى به شهادت رسيدند 23.
درباره شجاعت و دليرى يحيى گفته اند: او جوانى دلير بود و هميشه در صف مقدم جبهه با دشمن روبرو مى شد و از انبوه دشمنان و تنهايى خودش ترس و وحشتى نداشت و مردانه مى جنگيد.
سخنان يحيى در جبهه جنگ
او در گرماگرم نبرد با سخنان ارزنده و پرشور خود مردم را به جهاد در راه خدا و مبارزه با ظلم و بيدادگرى تحريك مى نمود. (آرى مرد آنست كه اگر مى گويد خود عمل كند آن وقت است كه سخنان او در ديگران مؤ ثر مى گردد.)
يحيى در جبهه جنگ فرياد زد:« اى بندگان خدا، آنگاه مرگ فرا رسد كه مدت انسانى سر آمده باشد. اى بندگان خدا، مرگ در تعقيب انسان است و راه فرارى از آن نيست و نمى توان جلو او را گرفت . پس به دشمن حمله كنيد، خدا رحمتش را بر شما فرستاد و بجنگيد تا به گذشتگان خود ملحق شويد به سوى بهشت قدم نهيد و بدانيد كه افتخارى براى انسان بالاتر از شهادت و كشته شدن در راه خدا نيست .»
او در ميدان جنگ پيامى را به شكل اين اشعار براى بستگان خود در مدينه مى فرستد و مى گويد:
«خليلى عنا بالمدينة بلغا
بنى هاشم اهل النهى و التجارب
فحتى مروان يقتل منكم
خياركم و الدهر جم العجائب
لكل قتيل معشر يطلبونه
و ليس لزيد فى العراقين طالب »
دوست من اين پيام مرا به بستگانم بنى هاشم آن زيركان و تجربه داران در مدينه برسان و بگو: پس تا كى مروانى ها از خوبان شما را بكشند و روزگار از شگفتيها پر است .
هر كشته اى ، گروهى باشند كه به خونخواهى وى برخيزند، امّا در سرزمين عراق براى زيد خونخواهى نيست24.
شهادت يحيى
ياران فداكار يحيى با همان تعداد كم پس از سه شبانه روز نبرد و مقاومت و كشتار تعداد كثيرى از دشمن به شهادت رسيدند.
يحيى خود در روز سوم نبرد با آن كه زخمهاى فراوانى به او رسيده بود مردانه جنگيد تا آن كه تيرى به پيشانى مقدس او اصابت كرد و آن تير كار وى را ساخت (عجيب اين كه پدرش نيز با تيرى كه به پيشانى او اصابت كرد به شهادت رسيد.)
كسى كه اين تير را رها كرده بود مردى از طايفه عنزه بود آنگاه سوره، جسد يحيى را در ميان كشته شدگان شناخت و سر مقدس او را از بدن جدا ساخت و زره و اسلحه او را همان مرد عنيزى گرفت و سر را براى نصر بن يسار فرستاد و نصر آن را براى وليد بن يزيد خليفه اموى به شام فرستاد.
در موقع قيام ابومسلم خراسانى اين دو نفر يعنى سورة بن محمّد و مرد عنيزى دستگير شدند و ابومسلم (دستور داد دست و پاى آنان را قطع كردند و به دارشان زدند25.)
جسد يحيى
جنازه يحيى را در دروازه جوزجان به دار زدند 26.
جعفر احمر گويد: من خود جسد يحيى را بر سر دار در دروازه جوزجان مشاهده كردم .
شهادت يحيى عصر روز جمعه سال 125 ه ق اتفاق افتاد27.
جنازه اش هم چنان بالاى دار بود تا وقتى كه دولت عباسى روى كار آمد آن را به زير آورده غسل دادند و كفن كردند و نماز گزاردند و در همان جوزجان به خاكش سپردند. و متصدى اين كارها خالد ابن ابراهيم ابوداود و حازم بن خزيمه و عيسى بن ماهان بودند.
امّا آنچ ه به نظر صحيح مى رسد اين است كه جنازه يحيى را ابومسلم خراسانى پائين آورد و بر آن نماز گزارد و دفن نمود. و (صاحب محبر) اين قول را اختيار كرده است .
انتقام
قيام ابومسلم كه در واقع تعقيب نهضت يحيى (عليه السلام ) بود به ثمر رسيد و او با داعيان بنى العباس و نيروهاى آزادي خواه علوى و ساير مردم خراسان موفق شدند دودمان بنى اميه را نابود سازند و انتقامى هولناك از آنان بگيرند.
ابومسلم تصميم گرفت تمام كسانى كه در قتل يحيى و ياران او دست داشتند دستگير كند و به قتل برساند.
به او گفتند: دفترى كه نام اموى ها و عمال حكومت سابق در آن ثبت شده نگاه كن آنها را خواهى شناخت ابومسلم از روى آن دفتر همه قاتلين يحيى و عمال حكومت و هر كس كه به نوعى در قتل يحيى شركت داشته دستگير كرد و آنان را به سزاى اعمال خويش رساند و همه را كشت28.
وليد بن عبدالملك اموى سر يحيى را به مدينه فرستاد و گفت آن را در دامن مادرش ريطه بيندازيد. موقعى كه سر يحيى را در دامن مادرش نهادند نگاهى تاثرآميز به سر فرزند عزيزش كرده و با صدايى لرزان و چشمانى پر از اشك گفت:« شردتموه عنى طويلا و اهديتموه الى قتيلا صلوات اللّه عليه و على آبائه بكرة و اصيلا» او را مدت زيادى از من دور كرديد و حال او را كشته به من هديه مى دهيد. درود خدا بر او و بر پدرانش باد صبحگاهان و شبانگاهان .
و انتقام اين كار چنين شد كه : موقعى عباسيان به قدرت رسيدند عبداللّه بن على بن عبداللّه بن عباس سر مروان بن محمّد را براى مادرش فرستاد تا آن را در دامنش قرار دادند، ناله او بلند شد و گفت:« هذا بيحيى بن زيد (عليه السلام) .» ( اين كار به تلافى كار شما نسبت به يحيى بن زيد است 29.)
يك اشتباه
بعضى از نويسندگان كه متاسفانه عادت به تحقيق و تتبع در مطالب و پيشامدهاى تاريخى ندارند هر چه را هر جا ببينند نقل مى كنند، با كمال اطمينان آن را در كتاب خود مى آورند. از جمله اشتباهاتى كه نگارنده از بعضى نويسندگان ديده ام اين است كه جوزجان را با جرجان (گرگان ) اشتباه گرفتند و با ضرس قاطع مى نويسند: قبر يحيى بن زيد در گرگان است و اشعار دعبل خزاعى كه ياد از شهيد جوزجان كرده مقصود همان گرگان است كه بين گنبد كابوس و استرآباد مى باشد؟!
صاحب« منتخب التواريخ »اين اشتباه را ذكر كرده و ديگران هم كه عادت به رجوع به مدارك دست اول نكرده اند آن را يادآور شده اند. و قطعا قبر يحيى بن زيد در گرگان نيست به چند دليل :
اولا: به شهادت تمام علماى تاريخ و بلدان جوزجان غير از جرجان است . و قبر يحيى در جوزجان است .در گرگان مشاهد مشرفه اى از اهل بيت پيامبر (عليهم السلام ) مى باشد كه بعضى از آنان از فرزندان حضرت زيد شهيد مى باشند و شايد همين سبب اشتباه شده باشد و قبر يحيى در آن جا نيست و ما فهرست مقابر آنان كه در منطقه گرگان است و در كتب معتبر ذكر شده يادآور مى شويم :
1 - به نقل ابونصر بخارى و صاحب «غاية الاختصار» و مسعودى در «مروج الذهب » گويند:« و توفى بها ابوالحسن محمّد بن الامام جعفر الصادق (عليهماالسلام )... فدفن فيها30 ( در جرجان ابوالحسن محمّد بن امام صادق از دنيا رفت ... و در آن جا دفن شده . )وى معروف به محمّد ديباجى است .
2 - قبر محمّد بن زيد بن محمّد بن اسماعيل بن حسن بن زيد بن امام حسن (عليهم السلام ) در گرگان است . ابوالفرج اصفهانى گويد:«و وجد جريحا و به رمق فحمل الى جرجان فمات بها و...»( او را در حالى كه زخمى بود و نيمه رمقى داشته يافتند و به جرجان بردند 31 و در آن جا از دنيا رفت ،) و او در زمان حكومت معتضد به شهادت رسيد و ابونصر بخارى در«سرالانساب »گويد:« قتله محمّد بن هارون ... و حمل راسه الى مرو و دفن بدنه بجرجان» قاتل او محمّد بن هارون از ياران اسماعيل سامانى و سر او را به مرو فرستادند و بدن او در گرگان نزديك قبر محمّد ديباج دفن شد، اين محمّد بن زيد معروف به داعى حسنى مدتى بر طبرستان و نواحى آن حكومت كرد. و وى در جنگ با مسوده از طرف اسماعيل بن احمد سامانى كشته شد و اين واقعه را در سال 287 ه ق نگاشته اند32.
3 - حسن عقيقى بن محمّد بن جفعر بن عبداللّه بن حسين اصغر بن امام زين العابدين نيز در گرگان كشته شد33.
4 – هم چنين محمّد بن جور بن جعفر بن حسين بن على بن محمّد بن امام صادق (عليه السلام ) در گرگان كشته شد، ابونصر بخارى اين مطلب را در «سرالانساب » آورده است .
5 - تنها از فرزندان زيد بن على (عليهماالسلام ) كه قبرش در گرگان است ، حسن بن عيسى بن زيد بن حسين بن عيسى بن زيد بن امام زين العابدين است كه در عصر مقتدى عباسى به فرمان جحشانى كشته شد 34 و شايد همين نام با نام يحيى بن زيد اشتباه شده باشد. و از جمله مقابرى كه از اهل بيت (عليه السلام ) در گرگان است .
6 - قبر يوسف بن عيسى بن محمّد بن قاسم بن حسن بن زيد بن امام حسن (عليهم السلام ) است و اين را ابوالحسن عمرى در «المجول » يادآور شده است .
7 - مرتضى بن مدنى بن ناصر بن حمزه معروف به (سراهنگ ) ابن على بن زيد بن على عبدالرحمن شجرى ابن قاسم بن حسن بن زيد بن امام حسن . و اين مطالب را عميدى در «مشجر الكشاف » ذكر كرده است .
اينها فهرست امام زادگان معتبرى است كه در كتب مورد اعتماد انساب ديده شده است و در هيچ يك از اين مدارك معتبره به اين كه قبر يحيى بن زيد در جرجان (گرگان ) است ، اشاره اى نشده و قطعا اگر اين مشهد معروف كه منسوب به يحيى است صحت داشت اقلا در يك مدرك معتبر به آن برخورد مى كرديم .
جوزجان
ثالثا: در كتب بلدان و تواريخ درباره جوزجان گفته اند:
« اسم كورة واسعة من كور بلخ بخراسان ، و هى بين مروالروذ و بلخ و يقال لقصبتها اليهودية و مدنها الانبار و فارياب و كلار... 35.»
(جوزجان اسم منطقه وسيعى از مناطق بلخ خراسان است . و اين شهر بين مروروذ و بلخ واقع است مركز اين مطنقه (يهوديه ) نام دارد و شهرهاى مهم آن ، (الانبار) و (فارياب ) و (كلار است 36.) بعد صاحب « معجم البلدان »اضافه مى كند:« و بها قتل يحيى بن زيد الشهيد (عليه السلام) 37.»( و در جوزجان يحيى فرزند زيد شهيد به شهادت رسيد.)
كثير نهشلى درباره يحيى گويد:
« سقى مزن السحاب اذا استقلت
مصارع فتية بالجوزجان
الى القصرين من رستاق خوط
اقادهم هناك الاقرعان»
عبدالحميد صاحب «حدائق الوردية» گويد:
بعد از كشته شدن يحيى بدن او را در كنار دروازه جوزجان به دار زدند و او موقع شهادت (18) ساله يا (28) ساله بود38 بدن او همين طور بالاى دار بود تا اين كه ابومسلم خراسانى قيام كرد وى بدن يحيى را از دار به زير آورد و آن را غسل داد و كفن كرد و بر آن نماز گزارد.» و دفنش كرد. بعد اضافه مى كند:
« و مشهده بالجوزجان مزور و اشار دعبل الخزاعى الى موضع قبره بقصيدته :
و قبر بارض الجوزجان محلها
و قبر بباخمرى 39 لذى القربات»40
و قبر او در جوزجان زيارتگاه است و دعبل خزاعى در قصيده اش به مرقد او اشاره كرده است كه مى گويد:
و قبرى (از فرزندان فاطمه ) در سرزمين (جوزجان ) است و قبرى در (باخمرى) كه از نزديكان است هر سال عده اى از شيعيان غيور به افغانستان مى روند تا به زيارت قبر يحيى نائل گردند.
پايان
پا نويسها :
21- جوزجان )) بين ((مرو)) و ((بلخ از شهرهاى افغان بوده است كه توضيح آن خواهد آمد.
22- مقاتل الطالبيين ص 157.
23- مقاتل الطالبيين ص 157.
24- الحدائق الوردية و مقالات الاسلاميين ج 1 ص 131.
25- ابن اثير ص 108 - مقاتل الطالبيين ص 158.
26- المحبر )) ص 484 و (( زهر الادب )) ص 191 و (( مقاتل الطالبيين ص 158.
27- مقدمه رياض السالكين شرح صحيفه سجاديه تاءليف سيد عليخان .
28- مقاتل الطالبيين ص 158.
29- اوائل رياض السالكين شرح صحيفه سجاديه - سيد على خان شيرازى .
30- مروج الذهب )) مسعودى ج 2 ص 331. (( مشاهد العترة الطاهرة ص 64.
31- تاريخ ابن اثير ج 7 ص 179 و طبرى ج 11 ص 370 - (( مقاتل الطالبيين ص 693.
32- مروج الذهب مسعودى ج 2 ص 484.
33- مقاتل الطالبيين ص 713 - و طبرى ج 11 ص 357.
34- مقاتل الطالبيين ص 714.
35- البته ناگفته نماند كه خطه خراسان قديم قسمتى اعظم از خاك افغانستان و تركمنستان را شامل مى شد و ابومسلم در مرو قيام كرد. (( المنجد )) معجم اعلام شرق و غرب كلمه ((خراسان )) و (( معجم البلدان ج 3، ص 407.
36- معجم البلدان - حمودى ج 2 ص 167.
37- معجم البلدان - حمودى ج 2 ص 167.
38- و بعضى گفته اند 28 ساله بوده است و اين قول ضعيف است .
39- در باخمرى مرقد ابراهيم بن عبداللّه بن حسن است .
40- مشاهد العترة الطاهرة )) ص 68. ((جوزجان
41- رجال نجاشي، ترجمة متوكل بن عمير بن متوكل.
( استفاده بدون ذكر نام نويسنده و منبع : http://www.hankh.ir/?p=25467 جايز نيست)